«هاروی مک کی »می گوید:
«روزی پس از خروج از هواپیما، در محوطه ای به انتظار تاکسی ایستاده بودم که ناگهان راننده ای با پیراهن سفید و تمیز و پاپیون سیاه از اتومبیلش بیرون پرید، خود را به من رساند و پس از سلام و معرفی خود گفت: «لطفا چمدان خود را در صندوق عقب بگذارید.»
بر روی کارت نوشته شده بود:
«در کوتاه ترین مدت، با کمترین هزینه، مطمئن ترین راه ممکن و در محیطی دوستانه شما را به مقصد می رسانم.»
من چنان شگفت زده شدم که گفتم نکند هواپیما به جای نیویورک در کره ای دیگر فرود آمده است.راننده در را گشود و من سوار اتومبیل بسیار آراسته ای شدم. پس از آن که راننده پشت فرمان قرار گرفت، رو به من کرد و گفت:
«پیش از حرکت، قهوه میل دارید؟ در اینجا یک فلاسک قهوه معمولی و فلاسک دیگری از قهوه مخصوص برای کسانی که رژیم تغذیه دارند، هست.»
گفتم: «خیر، قهوه میل ندارم، اما با نوشابه موافقم».سپس با دادن یک بطری نوشابه، حرکت کرد و گفت:
«اگر میل به مطالعه دارید ،مجلات تایم، ورزش و تصویر و آمریکای امروز در اختیار شما است.»
آنگاه، بار دیگر کارت کوچک دیگری در اختیارم گذاشت و گفت:
«این فهرست ایستگاه های رادیویی است که می توانید از آن ها استفاده کنید.
پارادایم
درمتن زیر نتیجه آزمایش های ِایجاد محدودیت برای برخی موجودات زنده عنوان شده، بسیار جالب است ، حتما بخوانید،
براستی آنچه تا کنون درباره ناتوانی های ما به ما گفته شده و سانسور و خفقان چه تاثیر عمیق و پنهانی بر ما و ذهن ما دارد:
نتیجه آزمایش ها بر حیوانات به سادگی به ما نشان می دهند که چطور محدودیت های ذهنی تحمیل شده از طرف محیط بر ما تاثیر می گذارد.
آزمایش های انجام شده بر کَک، فیل و دلفین مثال خوبی هستند:
کک ها حیوانات کوچک جالبی هستند. آن ها گاز می گیرند و خیلی خوب می پرند. آن ها به نسبت قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند .اگر یک کک را در ظرفی قرار دهیم، از آن بیرون می پرد . پس از مدتی روی ظرف را سرپوش می گذاریم تا ببینیم چه اتفاقی رخ می دهد .
موضع آیت الله سیستانی درباره خرافات در ایران
به آیت الله عرض کردم: ایران، گرفتار خرافات است و انحراف عقیده و سستی اعتقادات به دلیل میداندار شدن افراد کم سواد و سودجو بیداد میکند...
آیت الله سیستانی، مهلت ندادند من همه مطالبم را در این زمینه بگویم و با روحیهای آماده و البته مشتاق و مسلط نسبت به این مقوله، شروع کردند به اظهار نظر کردن و گفتند:«
شما خودتان این وضع را به وجود آوردهاید. هی گفتید آقای بهاء الدینی این طور است و آن طور است. هی کرامات گفتید. من خودم در قم بودم و این چیزها را میدانم و اینجا هم که هستم ،کتابهای زیادی میخوانم و این حرفهای کرامات را که میزنند و مینویسند میخوانم و معتقدم شما خودتان، کشور را به روزی انداختهاید که این گرفتاریها پیش آمده و جمکران را آن طور بزرگ کردهاید و منبریها آن حرفها را میزنند. من منبرها را هم گوش میکنم.»
گفتم: و مداحها.این قسمت، به نظرم رسید برای آیت الله سیستانی بسیار مهم بود، زیرا دوباره به آن برگشتند و گفتند:
وقتی در قانون اساسی برای مراجع فقط مسائل غسل و طهارت باقی گذاشتهاند و بقیه چیزها مربوط به حکومت است، ما چه بگوییم؟
دین و دمکراسی
چه قرائتی از دین با چه قرائتی از دمکراسی قابل جمع است؟
سه مدل برای دمکراسی قائل می شویم:
1-دمکراسی حداکثر 2-دمکراسی حد میانه 3-دمکراسی حد اقل
الف
-دمکراسی حداکثر: دمکراسی ژاکوبنی نوعی آرمانی ازدمکراسی است و ادعا شده
است دمکراسی دولت- شهرهای یونانی که دمکراسی مستقیمی مبتنی بر همه قدرت به
دست توده ها دانسته اند؛ مثال سوئیس که به این دمکراسی نزدیک شده است.
ب
-دمکراسی حد میانه: حکومت قانون است که در آن حق از آن اکثریت است؛ اما
اقلیت نیز حقوقش محفوظ است؛ یعنی دادن حق به اقلیت هم که بتواند ازطریق
مسالمت آمیز و قانونی تبدیل به اکثریت شود.
ج-
دمکراسی حد اقل: پلی آرشی است به این معنا که درفضای سیاسی تنها چند گروه
از نخبگان حق رقابت سیاسی دارند.و بقیه غیرسیاسی و خارج از بازار رقابت
سیاسی هستند. این نوع دمکراسی نخبه گرا با ازخودکامگی و انحصارقدرت فاصله
اندکی دارد.اما می تواند ازالیگوپولی به سمت پلورالیسم برود.
پنج مدل ازدین یا قرائت دینی را ذکرمی کنیم:
1-روایت عرفانی از دین 2-روایت فقهی از دین 3-روایت ایدئولوژیک از دین 4-روایت فرهنگی از دین 5-روایت عصری از دین
1-روایت عرفانی از دین: که قائل به مدارا و تساهل است ،آیا می تواند تنوع سیاسی را برتابد و با دمکراسی قابل جمع است؟
جواب
منفی است؛ چون سلسله های مرید ومرادی وحلقه های عرفانی همین که به قدرت
دست یافته اند، گرایش های تمامیت خواه از خود را بروز داده اند.زیرا فرض
اولیه در عرفان بر این مبنی است که قطب و شیخ کامل واصل به حق است و بر
مریدان است که برای طی مراحل سلوک پا جای پای او بگذارند و خود را تمام و
کمال معروض تصرفات وی کنند و چهارچوبی خصوصی برای خود نمی گذارد.حال آن که
در دمکراسی فرضی اولیه آن است که ساحه عمومی و خصوصی از هم جدا شده و
مردمان در احوال شخصیه آزادند. حزب خدا و دولت خدایی هم غیور است و غیر را
نمی تابد.رابطه قدرت در عرفان سرسپردگی با مولاست؛ اما در دمکراسی با
شهروندان آزادی روبه روییم که به صورت قراردادی و برمبنای استفاده و نفع
متقابل پیوندهای اجتماعی و سیاسی با یکدیگر برقرار می کنند.
2-روایت فقهی از دین: آیا روایت فقهی با دمکراسی حداقلی قابل جمع است؟
جواب
منفی است؛ زیرا در این روایت از دین فقها لیدرهای هرحزب هستند؛ لذا
هرگروهی که اکثریت را داشته باشد، مرجع تقلید خود را به عنوان نماینده
حاکمیت ملی ثبت می کند. تا اینجای قضیه ازلحاظ تئوریک راه را برای دمکراسی
بازمی کند؛ اما مشکل ازاین به بعد است؛ زیرا درتنظیمات دمکراتیک تبعیت
اقلیت از اکثریت در امور مربوط به حقوق عمومی جزو ضروریات و قواعد بازی
است؛ والا چنین نظامی پا نمی گیرد. حال آن که درقرائت فقهی ازدین هیچ مبرر و
حجت شرعی برای رعایت اصل تبعیت اقلیت از اکثریت نداریم و لذا مرجع تقلید و
مقلدانش به تکلیف شرعی عمل می کنند و نه قراردادهای اجتماعی و از این رو
نظام اجتماعی دچار هرج ومرج می شود.
3-روایت ایدئولوژیک ازدین: آیا روایت ایدئولوژیک ازدین با حداقل دمکراسی قابل جمع است؟
جواب
منفی است؛ زیرا دین ایدئولوژیزه ازاین منظر به خدا می نگرد که اگر خدا
واحد است که هست و اگر از واحد جز واحد صادر نمی شود که نمی شود، پس فقط یک
حزب داریم و یک دولت الهی پس هر آنچه غیرخدایی است، قابل پذیرش نیست.
4-روایت فرهنگی از دین: آیا روایت فرهنگی از دین با حداقل دمکراسی قابل جمع است؟
جواب
بازهم منفی است؛ زیرا منظور از دین فرهنگی تبدیل دین از مکتب حقوقی و
شریعت به مجموعه ای هنجارهای فرهنگی است که مبین هویت تاریخی و اجتماعی
است. و این با نظامات سیاسی قابل جمع است.چنین دینی نسبت به شکل حکومت چه
دمکراسی و چه دیکتاتوری یا سلطنتی و جمهوری می سازد؛ یعنی تو دولت خود را
بنا کن، دین بدان مشروعیت می دهد.و در این قرائت دین تفاوتی با ملیت و نژاد
ندارد.
5-روایت عصری از دین: آیاروایت عصری از دین با حداقل دمکراسی قابل جمع است؟
می
توان گفت قابل جمع است. روایت عصری از دین یعنی مقبول افتادن احکام دینی
با خرد عصر است؛ یعنی اجتهاد مستمر و پویا نسبت به احکام فقهی به خصوص فقه
عمومی منطبق با مصالح جاریه و عرف عقلا. به نظر می رسد تنها روایتی از دین
که می تواند با دمکراسی نسبتی برقرارکند، همین روایت عصری از دین است.
(دکتر سروش_دین و دمکراسی)
تفاوت بی شعور با احمق
همه
ما گاهی احمق می شویم، (اما همه بی شعور نیستیم) حالا بعضی ها کمتر و بعضی
ها بیشتر. حقیقت اش را بخواهید فرد احمق مجرم نیست، بیمار است؛ بدین گونه
که معمولاً احمق ها آگاهانه دست به حماقت نمی زنند. خیلی از آن ها حتی فکر
می کنند که خردمند و دانا هستند. احمق ها بیشتر از آن که موجب تنفر شوند،
مایه ترحم اند.
بی شعور ها داستان شان با احمق ها فرق دارد:
کسی که از منتهای سمت چپ خیابان، راه صد نفر را می برد تا به سمت راست برود، بی شعور است؛
- کسی که برای دادن آب میوه یک خیابان را می بندد، بی شعور است؛
- کسی که ساعت سه صبح بوق می زند، بی شعور است؛
- کسی که جلو تمام زنان مسیر ترمز می کند، بی شعور است؛
- کسی که در خیابان باریک دوبله پارک می کند، بی شعور است؛
کسی که شب تمام مسیر را نور بالا می رود،،بی شعور است؛
این ها بی شعورند؛ حالا یا از نوع احمق بی شعور یا از نوع پرفسور بی شعور.
احمق بودن درد ندارد، درمان هم ندارد، ربطی هم به شعور ندارد.
بی شعوری از جای دیگری می آید، از خانه و مدرسه ... از سرانه مطالعه ... از خود شیفتگی ... از بی وجدانی ... از مرکز فرهنگ فاسد ...
بی شعوری هم واگیر دارد، هم درد دارد و هم درمان ...
مشکل ما احمق ها نیستند؛ مشکل ما هیچ وقت احمق ها نبوده اند. مشکل ما، بی شعورها هستند !
("بی شعوری"،اثر: خاویر کرمیک،مترجم: محمود فرجامی)