علی جان! امروز ما چه کنیم؟
(درسی از مکتب علی(ع) در روز شهادت ایشان)
جنبش فرازمندگرای اسلام که با بعثت حضرت محمد بن عبدالله(ص) - به عنوان آخرین پیامبر خدا – آغاز شد ، در بستری از فراز و نشیب، پا گرفته و روند سامان یافته پیدا کرد. استراتژی پیامبر اکرم(ص) بر این پایه استوار بود که تبیین مفاد و محتوای پیام خود را در دو دوره متمایز استقرار بخشد : دوره نخست شامل سیزده سال کار صرفا فرهنگی و تربیت در مکه ، و دوره دوم دوره مدنی یا تاسیس دولت در مدینه بود.
امیرالمومنین علی(ع) در تبیین و توصیف بعثت می فرمایند:
« غایت بعثت و نهایت تجربه رسالت، آزادسازی معنوی انسان از طریق بیدارسازی محرک های فطری و فعال سازی انگیزه و ذخیره های روانی و عقلانی است.»
(نهج البلاغه، خطبه ۱ : لیثیروا لهم دفائن العقول)
...و این ها همه در پرتو تربیت و کارهای فرهنگی قابل تحقق است.
روند فردسازی در بستری از برنامه ها و کارهای فرهنگی، شیوه محوری و متداول همه پیامبران بوده است. ساختار اجتماعی مردم مکه تحت سلطه پندارها و رفتارهای جاهلی ته نشین شده شکل گرفته بود ، باورهایی که سال ها نه ، بل که قرن ها در گوشه گوشه دل و دماغ مردم و حتی نومسلمان ها رسوب کرده بود. انجام کارهای فرهنگی روشنگرانه و نواندیشانه در چنین ساختار اجتماعی متحجر و دگم بسیار سخت می نمود و اراده ای نستوه و ایمانی استوار می طلبید تا برای نفی پندارهای واهی و اثبات باورهای الهی بپاخیزد و در پیمودن این راه دشوار خستگی بپذیرد.
ایشان در مکه از رهگذر کارهای فرهنگی و تربیت از طریق فردسازی و با شیوه چهره به چهره توانست منظومه ای از پیش نیازهای پایه گذاری نهاد ملت – دولت را فراهم سازد. ساختار اجتماعی و ده ها عنصر دیگر از جمله رسوبات افکار جاهلی در ذهن و زبان مردم، عامل پراکندگی و فراوانی هویت های انسانی و اجتماعی شهر مکه شده بود. قبیله مهم ترین و اصلی ترین واحد انسانی جامعه بود که ساختار اجتماعی شهر را تعریف می کرد.
در چنین وضعیتی نگارگری یک نظام واحد سیاسی و پایه گذاری یک جامعه متمدن و مدنی براساس ارزش های عالی اسلامی و انسانی جز با کارها و برنامه های گام به گام و با روندی آرام و آهسته و همراه با مدارا و مهربانی امکان پذیر نبود.
پس از دوره استقرار حکومت و امت اسلامی، همین شیوه تقدم کارها و برنامه های فرهنگی بر دیگر برنامه همچنان در دستور کار و برنامه ائمه اطهار(ع) قرار داشت. درباره موضع گیری های ظاهرا متفاوت و متناقض امامان معصوم (ع) در برابر حکومت های وقت تحلیل های گوناگونی مطرح می شود و صاحب نظران می کوشند دلایلی را به عنوان توجیه ذکر کنند. به باور این نگارنده هر امام با توجه به تشخیص نوع مشکل زمان و مکان و موقعیت جامعه عصر خود ضروری ترین کار را انجام می داده است.
امامان معصوم (ع) در طول تاریخ زندگی شان که حدودا دو و نیم قرن به طول انجامید ، علی رغم وجود شرایط گوناگون ، در هدف استراتژیک از نوعی همبستگی و پیوستگی و وحدت – که همان اتفاق نظر درباره اولویت کار فرهنگی و ارشادی بود – برخوردار بودند.
اگر هدف اساسی را در بعثت و رسالت انبیا و در سیر و سیره نبوی ، آزاد سازی معنوی انسان( اشاره به آیه ۱۷ سوره شعرا) بدانیم، گذشته از مدار و محورهای حرکت،همین هدف را به گواهی مواریث فرهنگی به یادگار مانده از امامان معصوم(ع) در حرکت آنان هم خواهیم یافت. مثلا امام جعفر صادق(ع) همسوی با پویندگان راه فرهنگ سازی می فرماید:
« من اصبح مهموما لیوی فکاک رقبه فقد هون علیه الجلیل»
کسی که جز آزاد سازی معنوی خودش، دغدغه ای داشته باشد، امری بزرگ و سترگی را خوار و کوچک شمرده و در میدان سوداگری زندگی ، سود کلانی را از دست داده است.
( تحف العقول، بخش سخنان امام صادق علیه السلام ، گفتار آن حضرت با جندب)
امام علی (ع) با وجود توصیه پیامبر اکرم (ص) در روز غدیر به ایشان و همه مسلمانان، هنگامی که رویکرد جامعه و عدم آمادگی اکثریت جامعه عصر خود را با در دست گرفتن امر خلافت مشاهده کردند ، ۲۵ سال با پرهیز از رویارویی با حکومت ها ، کار فرهنگی را در راس برنامه های خود قرار دادند. در آن زمان ها هم بسیاری از افراد و گروه ها ایشان را به قیام و مبارزه برای کسب قدرت و حکومت فرامی خواندند؛ اما ایشان کار فرهنگی و ارتقای سطح آگاهی های جامعه را بر هر کار تند و رادیکال ترجیح دادند.
شاید افراد جامعه آن روزگار به یک ربع قرن کسب تجربه نیاز داشتند تا آن چیزی را بفهمند که علی (ع) در همان آغاز می دانست. اما چاره چه بود؟ علی (ع) چاره ای جز صبر نداشت تا گردش ایام و افشای ماهیت حکومتگران و آگاهی و پختگی فرد فرد جامعه، مردم را برانگیزد تا خود به پاخیزند و جندین روز دور خانه حضرت را بگیرند و مصرانه از ایشان بخواهند که خلافت را بپذیرند.
امام علی (ع) خطاب به معارضان مردم گریز و فرهنگ ستیز می فرمایند:
« انا اریدکم لله و انتم تریدوننی لانفسکم» (نهج البلاغه،خطبه۱۳۶)
من می خواهم که شما خدایی و آسمانی شوید، اما شما بر آنید که من را فروکشید و زمینی کنید.
دردهای جانکاه علی(ع) نه تنها نیرنگ و زرنگی قاسطین، که بی فرهنگی مارقین هم بود. این امام همام در توصیف روحیات فرهنگ ستیز خوارج می فرمایند:
« جفاه طفاه و عبید احزام.... مردمی خشن ، فاقد اندیشه عالی و احساسات لطیف ، مردمی پست، برده صفت، اوباشی که از هر گوشه ای جمع شده و از هر ناحیه ای گردآمده اند . این ها کسانی هستند که باید اول آموزش ببینند، آداب را فراگیرند. در فرهنگ و ثقافت اسلامی خبرویت پیدا کنند. باید بر این ها قیم حکومت کند و دستشان گرفته شود. اینان نه با مهاجرین سنخیتی دارند و نه با انصار.»
( نهج البلاغه، خطبه۲۳۸)
امیر مومنان علی(ع) به عنوان رهبر جنبش ضد ارتجاع ، در برابر سه گزینه قرار داشت:
1 – قهر انقلابی و ستیز ؛
2 – قهر انفعالی و گریز و
3 – صبر و سکوت و حضور.
گزینه های یک و دو در آن شرایط به ترتیب دل پسند جناح قدرت طلب حاکم و جناح ارتجاعی به سردمداری ابوسفیان بود. اولی استقلال سیاسی و تمامیت ارضی و دومی مدنیت اسلامی را تحدید و تهدید می کرد و تقدیر بدفرجامی را رقم می زد.
قیام ان حضرت برای استقرار حکومت عادلانه مطلوب خود امری بود که بدون داشتن پایگاه اجتماعی در بین لایه های زیرین جامعه امکان پذیر نبود. از سویی ساختار فکری و فرهنگی آن جامعه و بقای رسوبات جاهلی در اذهان بیشتر مردم اجازه چنین جنبشی را نمی داد؛ بنابراین حضرت با انتخاب گزینه سوم، کارهای فرهنگی برای تعمیق باورها و ارزش های اصیل اسلامی را در دستور کار قرار داد.
آیا مردمی که با برافراشتن قرآن های کاغذی بر فراز نیزه ، قرآن ناطق و واقعی را رها می کنند و فریب معاویه خودکامه را می خورند، جز با آموزش از طریق کارهای فرهنگی چگونه می توان آگاهی بخشید؟
زورق قدرت طلبی و خودکامگی همه معاویه های تاریخ جز بر امواج ناآگاهی توده های مردم پیش نمی رود! و تنها راه درمان این بیماری ، تعمیق آگاهی لایه های میانی و فرودست جامعه از طریق گسترش برنامه های فرهنگی و ارشادی است.
بنابراین بهترین،حیاتی ترین،فوری ترین و ضروری ترین کار امروز و کار صالح، کار فرهنگی و تشدید روند رشد و آگاهی بخشی به توده های مردم است.
شفیعی مطهر
فقط کافی است به
آخرین دستاوردهای متخصصان مرکز ملی هدایت ارتقای سلامت و رفتار شناسی توکیو
توجه کنیم!
1- هرگز سیگار نکشید و اگر می کشید، نیمه آخر آن را هیچ وجه نکشید.
2- در حمام هیچ گاه مستقیما زیر دوش آب گرم نفس نکشید. کلر یک قاتل تدریجی است.
3- هنگام شارژ موبایل ابتدا شارژر را به گوشی وصل کنید و سپس آن را به برق وصل کنید. بهتر است موبایل خاموش باشد.
4- چای بیشتر از یک روز مانده را اصلا ننوشید.
5- هنگام روشن کردن کولر اتومبیل خود ابتدا به مدت حداقل پنج دقیقه پنجره ها را باز بگذارید و در پمپ بنزین ها کولر را خاموش کنید.
6- غذای خود را بیشتر از یک بار در مایکروفر گرم نکنید و بعد از آن درصورت عدم استفاده دور بریزید.
7- هنگام صرف غذا بین هرلقمه حداقل یک دقیقه فاصله بگذارید و دو ساعت قبل و بعد از غذا و هنگام آن نوشیدنی ننوشید.
8- هنگام حرکت اتومبیل، پنجره ها را تماما باز نکنید تا هوا به صورت باد وارد مجاری تنفسی نگردد.
9- لوازم آرایشی را بیشتر از پنج ساعت برروی پوست خود باقی نگذارید. سلول های پوستی نیاز به تعرق و تنفس دارند. درمنزل نیز تا حد امکان از لباس های گشاد، راحت و باز استفاده کنید.
10- موهای خود را بیش از یک بار در شبانه روز شانه نکنید. مراقب ورود شوره سر (حتی به صورت نامرئی) به چشم ها و مجرای تنفسی خود باشید.
11- هنگام دویدن و راه رفتن سر خود را بالا نگه دارید. هنگام نشستن و خوابیدن برعکس سر خود را پایین نگه دارید.
12- توجه بیش از حد به وزن، سودمند نیست. بدن انسان قادر است به صورت خودکار میزان ورودی، جذب و میزان دفع را تنظیم نماید و اشتهای طبیعی نیز متناسب با آن است. هرچه قدر دوست دارید، بخورید.
13- اگر نیاز مالی ندارید، لازم نیست روزی هشت ساعت کار کنید. بهترین تعداد ساعات کاری بین پنج الی شش ساعت است.
14- هرگز پشت مانیتور (های قدیمی) که روشن هستند، قرار نگیرید. ضرر آن ها از خیلی از دستگاه های عکس برداری بیشتر است.
15- ورزش و تحرک در ابتدای صبح نه تنها سودمند نیست، بلکه خطرناک نیز هست. سعی کنید آن را در حداقل سه ساعت بعد از بیداری و یا عصر انجام دهید.
16- توجه بیش از حد به امور سیاسی، ورزشی و اقتصادی برای سلامت روان مضر بوده و در دراز مدت به علت عدم امکان تسلط بر کنترل آن ها، باعث اختلالات روانی می شود.
17- معجزه جواهر آلات برای خانم ها را فراموش نکنید. حتی اگر صرفا به دیدن آن ها باشد.
18- هیچ گاه به پهلو نخوابید. سعی کنید در جهت عمود بر محور مغناطیسی زمین بخوابید.
اگر احساس می کنید دیگرانی که دوستشان دارید، شایسته 10% افزایش سن هستند، چرا این مطلب را برای آن ها نیز نمی فرستید؟
خوش خویی (حسن خلق)
کلام حق
وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً. (بقره: ۵۳)
با مردم [به زبانی] خوش سخن بگویید.
فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ.
(آلعمران:۱۵۹)
پس با بخشایشی از (سوی) خداوند، با آنان نرم خویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل بودی، از پیرامونت پراکنده می شدند.
بقیه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب ...زندگی یک سفر است
حرمت اعتبار خود را
هرگز در میدان مقایسه خویش با دیگران مشکن
که ما هر یک یگانه ایم
موجودی بی نظیر و بی تشابه
و آرمان های خویش را
به مقیاس معیارهای دیگران بنیاد مکن
تنها تو می دانی که "بهترین" در زندگانیت
چگونه معنا می شود
از کنار آنچه با قلب تو نزدیک است آسان مگذر
بر آن ها چنگ درانداز، آن چنان که در زندگی خویش
که بی حضور آنان، زندگی مفهوم خود را از دست می دهد
با دم زدن در هوای گذشته
و نگرانی فرداهای نیامده
انگشتانت فرو لغزد و آسان هدر شود
هر روز، همان روز را زندگی کن
و بدین سان تمامی عمر را به کمال زیسته ای
و هرگز امید از کف مده
آن گاه که چیز دیگری
برای دادن در کف داری
همه چیز در همان لحظه ای به پایان می رسد
که قدم های تو باز می ایستد
و هراسی به خود را مده
از پذیرفتن این حقیقت که
هنوز پله ای تا کمال فاصله باشد
تنها پیوند میان ما
خط نازک همین فاصله است
برخیز و بی هراس خطر کن
در هر فرصتی بیاویز
و هم بدینسان است که به مفهوم شجاعت
دست خواهی یافت
آن گاه که بگویی دیگر نخواهمش یافت
عشق را از زندگی خویش رانده ای
عشق چنان است که هر چه بیشتر ارزانی داری، سرشارتر شود
و هر گاه که آن را تنگ در مشت گیری، آسان تر از کف رود
پروازش ده تا که پایدار بماند
زندگی مسابقه نیست
زندگی یک سفر است
و تو آن مسافری باش
که در هر گامش
ترنم خوش لحظه ها جاری است
برگرفته از : DiaMethod
عقایدی که شما را در زندگی عقب نگه می دارد !
تا به حال خیلی در مورد باورها و اعتقادات و این که چطور میتوانید برای داشتن زندگی بهتر آن ها را تغییر دهید، حرف زدهایم. باورها و اعتقادات خاصی هستند که افراد زیادی را اسیر خود کردهاند و امروز میخواهیم آن باورها را بررسی کنیم. اعتقادات ما در قدم اول از والدین، معلمان، همسالان، تلویزیون و رسانهها نشات میگیرد. وقتی سنمان کم است، فکر میکنیم بزرگ ترهایمان بیشتر از ما میدانند. به همین خاطر به هرچه که میگویند، اعتماد میکنیم.
اما هرچه سنمان بالاتر میرود، دیگر خودمان اعتقادات و باورهایمان نسبت به دنیا را شکل میدهیم. اما کمی از تهنشین اعتقادات دوران کودکی در ما میماند. گاهیاوقات بدون این که خودمان خبر داشته باشیم، درونمان لانه میسازند. در زیر به برخی از این باورها و اعتقادات اشاره میکنیم. آیا این اعتقادات را در خودتان میبینید و اگر دیدید، سعی کنید آن ها را تغییر دهید.
1. اگر در چیزی شکست خوردی، فردی مغلوب هستی!
این باور معمولاً در مدرسه و در روزهایی که میخواهیم وارد بزرگسالی شویم، شکل میگیرد. تشویقمان میکنند که به هر قیمتی که شده موفق شویم. من اگر شکست بخورم، که بسیار هم پیش میآید، دوباره تلاش میکنم، این قدر آن را امتحان میکنم ،تا بالاخره موفق شوم. اگر باور داشته باشید که اگر در کاری شکست بخورید، فردی شکستخورده هستید، یعنی همه آدمهای دنیا شکستخورده هستند. اجازه ندهید چنین باوری شما را از زندگی عقب بیندازد. یک باور جدید جای آن بگذارید.
2. تا وقتی خراب نشده، چرا باید عوضش کنیم؟
منظورم عوض کردن به منظور عوض کردن نیست. در مورد ارتقای وسایل، فرایندها و ... صحبت میکنم. برای حرکت کردن با سرعت زندگی ما نیاز به تغییر داریم و خیلی وقتها با کسانی برخورد میکنید که مخالف تغییر هستند. تا میتوانید از چنین افرادی دوری کنید. اگر میبینید چیزی را میتوانید ارتقاء دهید، معطل نکنید.
3. به اندازه کافی برای این کار استعداد نداری!
هیچکس در دنیا تا زمانی که کاری را شروع نکرده، مهارت کافی برای آن را ندارد. اگر میخواهید کاری را انجام دهید، فقط کافی است که شروع کنید. از این که ممکن است برای تحصیل در رشته حسابداری نتوانید وارد دانشگاه شوید، استرس به خودتان راه ندهید، فقط کافی است شروع کرده و تلاش کنید تا به آن دست پیدا کنید. اینترنت خیلی بیشتر از آنچه که در دانشگاه یا مدرسه به شما یاد میدهند، اطلاعات دارد ؛ پس فقط کافی است که دنبالش باشید.
4. برای امتحان کردن یک کار تازه دیگر پیر شدهای!
متوسط امید به زندگی در کشورهای پیشرفته، برای مردها ۷۵ و برای زنان ۷۹ سال است. مطمئن باشید این عدد تغییر خواهد کرد و خیلی زود این سن به ۱۰۰ سال هم خواهد رسید. این یعنی ما هیچ وقت برای شروع کردن یک کار جدید پیر نیستیم. امتحان کردن یک کار تازه بهترین راه برای فعال نگه داشتن مغز و بالا بردن انگیزه برای زندگی است. مردم ما انتطار دارند تا ۷۵ سالگی عمر کنند و فکر میکنید چه اتفاقی میافتد؟ تا همین سن بیشتر عمر نمیکنیم! اگر انتظار داشته باشیم که تا ۱۰۰ سالگی زنده بمانیم، مطمئناً تغییرات بیشتری در زندگیمان ایجاد میکنیم و کمتر خودمان را منحصر به زمان میکنیم. امتحان کنید.
5. دیگران شما را کنترل می کنند.
این شما هستید که خود را کنترل میکنید، نه هیچ چیز دیگری. هیچ کس در این دنیا شما را کنترل نمیکند، این شما هستید که نیروی درونتان را کنترل میکنید. شما برای زندگی به هیچ کس و هیچچیز جز خدا نیاز ندارید، پس زندگی کنید و سرنوشتتان خود رقم بزنید.
6. شما به حساب نمیآیید.
این واقعیت که زندهاید، نشان میدهد که فرد خاصی هستید. اگر میخواهید فردی خاص و خارقالعاده باشید، باید تلاش کنید. تکتک ما استعداد خاصی داریم که از آن بیخبریم و هنوز کشفش نکردهایم. برای این که ببینید واقعاً به چه چیز علاقهمندید، همه چیز را امتحان کنید. من واقعاً به تغییر اعتقاد دارم. مجبور نیستید همه عمرتان یک کار را انجام دهید. سبک زندگیتان را بارها و بارها تغییر دهید تا راهی را پیدا کنید که دوست دارید.
7. دنیا به دور تو نمیچرخد!
کل دنیا فقط در مورد شماست. هر فرد در این سیاره دنیای جداگانهای دارد که در دستان خودش است. طوری که شما دنیا را میبینید با طوری که من میبینم، متفاوت است و نگرش من هم با یک نفر دیگر متفاوت است. پس دنیا مربوط به شماست. حالا بگویید برای تغییر دنیا چه میخواهید بکنید؟
8. هیچکس تو را باور ندارد.
من تو را باور دارم؛ اما نظر من هیچ ارزشی ندارد، نظر هیچکس ارزشی ندارد. سعی کنید خودتان را باور کنید و نیازی نداشته باشید که کسی دیگر باورتان کند. به محض این که خودتان، خودتان را باور کردید، بقیه هم باورتان خواهند کرد، اما شما به باور آن ها نیازی نخواهید داشت.
9. هیچ وقت نمیتوانی آنقدر پول دربیاوری!
من این حرف را بارها شنیدهام. شما دقیقاً به همان اندازه که از خودتان انتظار دارید پول درخواهید آورد. اگر من به خودم بگویم که هیچ راهی نیست بتوانم این مقدار پول را دربیاورم، مغزم هم به دنبال راهی برای به دست آوردن آن مقدار پول نخواهد گشت. اما اگر این قدر قاطع باشم که این مقدار پول را به دست بیاورم، مغزم راهی برای به دست آوردن آن پیدا خواهد کرد.
10. در این مورد هیچ کاری از دستت برنمیآید!
مزخرف است! شما میتوانید هر جنبه از زندگیتان را که بخواهید، تغییر دهید. بعضیها هیچوقت این باور را کنار نمیگذارند و واقعاً خجالتآور است. زندگی واقعاً سخت است و دل شیر میخواهد برای تغییر آن پیشقدم شوید؛ اما بدانید که از عهده آن برمیآیید. باید بدانید که چه میخواهید و برای رسیدن به آن چه قدمهایی باید بردارید.