دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

آیا عزتمندی حسین (ع) در متن حامعه اسلامی تبلور دارد؟

آیا عزتمندی حسین (ع) در متن حامعه اسلامی تبلور دارد؟ 

  در بامداد عاشورا، که دشمنان بر گرد امام(ع) حلقه زده بودند، عده‏اى چون قیس بن‏اشعث و شبث‏بن‏ربعى و حجار بن‏ابجر و یزید بن‏حارث به آن حضرت پیشنهاد بیعت‏با یزید کردند و گفتند: 

  تو تسلیم شو، هر چه مى‏خواهى بکن و به هر سوى مى‏خواهى برو. 

 امام(ع) در برابر پیشنهاد آنان فرمود:

لا والله لا اعطیکم بیدى اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید. 

نه، به خدا سوگند، دستم را چون فردى خوار پیش شما دراز نمى‏کنم و چون بردگان ذلت و خوارى را نمى‏پذیرم.

آن حضرت نزدیک ظهر نیز پیام آزادى را تکرار کرد و فریاد برآورد: 

هیهات منا الذلة، 

  هرگز تن به ذلت نمى‏دهیم و زبونى و خوارى از جمع ما دور است.

علاوه بر این در آخرین لحظات که پیکر پاره‏پاره‏اش بر روى زمین افتاده بود، خون خدا از رگ هاى بریده‏اش بیرون مى‏زد و آن نامردان از خدا بى‏خبر به سمت‏ خیمه‏گاهش یورش مى‏بردند، در زیر لب آنان را به آزادگى فرا خواند و چنین زمزمه کرد:

یا شیعة آل ابى‏سفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا احرارا فى دنیاکم;  

 اى پیروان خاندان ابوسفیان، چنانچه دین خدا را کنار گذاشته‏اید و از روز رستاخیز نمى‏هراسید، پس در دنیاى خویش آزاده باشید.

 حلقه محاصره ابوعبدالله(ع) لحظه به لحظه تنگ‏تر مى‏شد و سختی هایش فزونى مى‏یافت. در آن هنگام، که تشنگى بر زنان و اطفال روى آورده، یاران یکى پس از دیگرى شربت‏شهادت مى‏نوشیدند و خویشاوندان نزدیک و فرزندان حضرت در خون خویش دست و پا مى‏زدند. امام(ع) آن سنگدلان از خدا بى‏خبر را مخاطب ساخت و فرمود:

تبا لکم ایتها الجماعة و ترحا افحین استصرختمونا و لهین متحیرین... .

هلاکت و اندوه بر شما ! اى گروهى که با اشتیاق بسیار ما را به یارى خود خواندید و چون به یاریتان شتافتیم، با همان شمشیرى که به شما سپردیم، ما را هدف قرار دادید. همان آتشى را که ما براى نابودى دشمن خود و شما افروخته بودیم، علیه ما شعله‏ور ساختید; بى‏آن که دشمنان در میانتان عدالت گسترده باشند و یا به آینده‏شان امیدوار باشید، بر ضد آنان پیمان بستید و علیه خیرخواهان خود گرد آمدید. واى بر شما، چرا زمانى که شمشیرها در نیام و دل ها آرام بود و تصمیم به همکارى با آنان نداشتید، دست از ما نکشیدید؟ چرا چون ملخ هاى تازه پردرآورده شتاب زده به پرواز درآمدید و پروانه‏وار در آتش فتنه فرو ریختید؟!

اى فرو مایگان، اى بازماندگان احزابى که با پیغمبر خدا جنگیدند، اى نامردانى که کتاب خدا را دور افکندید و کلمات آن را تحریف کردید، اى هواداران شیطان، اى کسانى که سنت هاى پیامبران را نابود کردید، آیا به یارى یزید و بنى‏امیه برخاسته، به آنان اعتماد کرده‏اید؟ و از یارى پسر پیغمبر دست کشیدید؟! آرى، این بى‏وفایى در شما سابقه دارد; ریشه‏هاى شما با فریب درآمیخته، تنه و شاخه‏هایتان از آن نیرو گرفته است. شما پست‏ترین میوه‏اى هستید که گلوگیر باغبان خویشید، ولى راحت و گوارا در کام دشمن فرو مى‏روید.

الا و ان الدعى بن الدعى قد رکزنى بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة یا بى الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و ... 

آگاه باشید، پسر خوانده بنى‏امیه [ابن‏زیاد]، که پدرش نیز پسر خوانده و ناپاک بود، مرا بر دو راهى مرگ و ذلت نگاه داشته است و من هرگز تن به ذلت نخواهم داد. نه خدا به خوارى من راضى است، نه پیامبرش، نه مردان با ایمان، نه دامن هاى پاکى که مرا پروریده‏اند و نه شجاعان و غیوران. هیچ‏یک از این گروه از پیروى فرومایگان خشنود نمى‏شوند و آن را بر کشته شدن کریمان و رادمردان ترجیح نخواهند داد.

در پایان امام(ع) اشعار فروة بن‏مسیک مرادى را قرائت کرد، اشعارى که مضمونش چنین است:

اگر شما را شکست دادیم، از قدیم چنین بوده‏ایم و تازگى ندارد. اگر با شکست رو به رو شدیم، باز مغلوب نشده‏ایم; پیروزى در هر حال با جبهه حق است. ما با ترس خوى نگرفته‏ایم; اگر کشته شویم، سرنوشت، شهادت در راه خداست.

 مفهوم شناسی عزت

مفهوم  عزت  به گفته راغب اصفهانی در کتاب وزین « مفردات القرآن » به معنای آن حالتی است که انسان را مستحکم و شکست‌ناپذیر می سازد و نمی گذارد آدمی در پیچ و خم زندگی، مقهور عوامل درونی و بیرونی شده و شکست بخورد. به همین جهت، زمین سفت و سخت و نفوذ ناپذیر را « ارض عزاز » می گویند و به چیزی که وجودش کمیاب باشد، « عزیز الوجود » می گویند. مثلا به گوشت نایابی که نمی توان به آن دست یافت « تعزز اللحم » می گویند و نیز به کسی که پرصلابت است و هرگز مقهور کسی نمی شود « عزیز » می گویند.

در قرآن کریم نیز واژه « عزت » هم در معنای فوق به کار رفته است. مانند : « فان العزه لله جمیعا » (نساء /۱۳۹ ) یعنی شکست ناپذیری و قاهریت تنها از آن خداوند است و هم به معنای « صعوبت و سختی » بکار رفته است. مانند « عزیز علیه ما عنتم » سخت و گران است بر او رنج شما و علاوه بر معنای « غیرت و حمیت » نیز آمده است. مانند « بل الذین کفروا فی عزه و شقاق » بلکه آن ها که کافر شدند گرفتار غیرت هستند و همچنین در معنای « غلبه و سیطره » نیز بکار برده شد. مانند : « و عزتی فی الخطاب » یعنی در سخن گفتن بر من غلبه کرد.

 واژه عزت ۹۲ بار در قرآن تکرار شده و یکی از اسماء حسنی خداوند «عزیز » است.

قرآن کریم تمام عزت را تنها از آن خداوند می داند « و الله العزه جمیعا » و عزیز واقعی را فقط خداوند می نامد و بس، زیرا تنها موجود قاهر و شکست ناپذیر این عالم که مقهور چیزی نمی شود، فقط خداوند است و سایر مخلوقات به خاطر فقر ذاتی و محدودیتشان قابل شکست می باشند و چون تمامی عزت از آن اوست، لذا همه مخلوقات می بایست مقام عزت را تنها از او مطالبه نمایند تا سهمی از عزت نصیب آنان نماید. « من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا ». 

  همان طوری که همین کار را با ایمان آورندگان انجام داده و سهمی از عزتش را به آنان عطا فرمود : 

  « و لله العزه و لرسوله وللمؤمنین » عزت خاص خداوند و رسول او و مؤمنین است. 

دکتر شریعتی می گوید:
در اروپا برنامه‌ آموزشی که می‌گذارند بچّه‌ها را از کودکی و دبستان برای گردش علمی سر خاک فلان سرباز گمنام، سر خاک ناپلئون، سر خاک ویکتور هوگو، سر خاک... می‌برند. این خاک، این نسلی را که با آن بزرگ شده شفاعت می‌کند. این خاک یک عامل تغییردهنده در زندگی آن شخص است. در شیعه‌ قدیم، مسأله‌ شفاعت، مسأله‌ای ایدئولوژیک بوده است. آن موقع دستگاه حاکم می‌خواست خاطره و ذکر حسین را از ذهن‌ها ببرد. او با انتخاب مُهرش از خاک شهید، پیوند شهید و شهادت و نماز را برقرار می‌کند. وقتی که یحیی بن زید شهید شد، شیعه‌ها آن غل و زنجیر آهنی که در آن بود، تکّه تکّه‌ فلزش را حلقه‌ انگشتر کردند. این خاتم سلیمانی بر کسی که آن را به دست کرده بود، اثر انقلابی می‌گذاشت. ( ع. شریعتی، م.آ، ج ۲۳، ص ۳۹۱)

   این یک فراز از سخنان حکیمانه زنده یاد دکتر شریعتی است که ظاهرا خواسته نقش عزتمداری و حریت محوری عاشورا و کربلا در استمرار هر روزه تاریخ را به تصویر کشد. اما حلقه مفقوده و سرنخ گمشده ما این است که علی رغم این همه نمایش اسطوره آزادمنشی و ستم ستیزی و ذلت گریزی امام شهیذان (ع) چرا هنوز ملت شیعه و مسلمان پس از قرن ها اظهار ارادت و محبت به عاشوراییان و این همه عزاداری چرا هنوز در عرصه بین الملل به آن عزت مطلوب دست نیافته اند؟ 
 بیاییم کمی در عرصه آمار پرسه بزنیم:
 

جمع کل مسلمانان در جهان: یک ملیارد و نیم

یک میلیارد نفر در آسیا و خاور میانه ،۴۰۰ ملیون نفر درآفریقا ،۴۴ملیون نفر در اروپا و

۵ ملیون نفر در آمریکا 

 از هر پنج نفر جمعیت روی زمین، یکی مسلمان است .

در مقابل هر یک هندو، دو مسلمان قراردارد .درمقابل هر پیرو بودا ، دو مسلمان قراردارد .

درمقابل هر یهودی ۱۰۷نفر مسلمان قراردارد.

با این همه ۱۴ ملیون یهودی از یک میلیارد و نیم مسلمان نیرومند ترند!

        در سراسر جهان اسلام که مشتمل بر ۵۷ کشور است تنها ۵۰۰ دانشگاه موجود است.  درحالی که تنها در آمریکا ۵۷۵۸ دانشگاه فعال وجود دارد.

درهندوستان ، ۸۴۰۷ دانشگاه موجود است.

حتی یک دانشگاه از میان کشور های اسلامی در زمره ۵۰۰ دانشگاه اول جهانی جای ندارد.

 سواد در دنیای مسیحیت ۹۰درصد و در بین مسلمانان ۴۰ درصد است.

در پانزده کشور مسیحی مذهب در صد سواد ۱۰۰ است.

درکشورهای مسلمان حتی یکی کشور هم درصد سواد۱۰۰ نیست.

درکشورهای مسیحی ۹۸ درصد دوره دبیرستان را تمام کرده اند. درکشورهای اسلامی این رقم ۵۰ درصد است.

۴۰ درصد از مردم کشور های مسیحی دانشگاه را تمام کرده اند. در کشورهای مسلمان این رقم تنها دو درصد است.

درکشورهای مسلمان برای هریک ملیون مسلمان تنها ۲۳۰ عالم و دانشمند وجود دارد.  در آمریکا این رقم ۵۰۰۰ است.

در آمریکا برای هریک ملیون نفر ۱۰۰۰ نفرتکنیسین موجود است.

در سراسر جهان عرب فقط ۵۰ نفر برای هریک ملیون نفر موجود است.

دنیای اسلام فقط ۲۰درصد از درآمد ملی را برای تحقیق و تفحص و توسعه هزینه می کند. درکشورهای مسیحی این رقم ۵درصد از درآمد ملی است.  

  مصرف انرژی در ایران ۱۰ برابر میزان جهانی و مصرف برق ۱۷ برابر ژاپن و ۲ برابر کشور چین است.

علی لاریجانی : افتخار نیست که سالی بیش از یک میلیارد دلار محصولات کشاورزی وارد کنیم.

  تماشای سیمای جامعه مسلمانان در قاب جامعه جهانی بر سر ما فریاد می زند که این جامعه زیبنده پیروی از نبی مکرم اسلام(ص) و ائمه اطهار (س) نیست.

مسلمانان باید بر پایه رهنمود امام صادق (غ) برای آنان مایه زیور و زینت و افتخار باشند ، نه مایه شرم و عار ! ( کونوا لنا زینا و لاتکونوا علینا شینا )

این جامعه با این آمار و ارقام می تواند چون حسین بن علی(ع) بر بلندای قلل رفیع دانش و فناوری و عزت زمانه راست قامت و با استقامت بایستد و فریاد زند : 

 هیهات مناالذله ؟!!

 بیاییم برای خاطر خدای حسین(ع) کمی و فقط کمی هم از ظواهر و پوسته های رنگارنگ ریاکاری ها بگذریم و عقلانی تر و ژرف تر کار کنیم.

...و این هم واپسین پیام ذلت ناپذیری سرور شهدا(ع) که مقال ما را حسن ختام می بخشد:

 سالار شهیدان با توجه به مصایب سنگینى چون در خون غلتیدن یاران، برادران و فرزندان و نیز جراحات فراوان پیکرش چهره بر خاک هاى گرم کربلا نهاد و حدیث عشق به خدا و تسلیم در برابر خالق را چنین زمزمه کرد:

صبرا على قضاءک یا رب، لا اله سواک یا غیاث المستغیثین، مالى سواک و لا معبود غیرک، صبرا على حکمک یا غیاث من لا غیاث له، یا دائما لانفاد له یا محیى الموتى یا قائما على کل نفس بما کسبت احکم بینى و بینهم و انت‏خیر الحاکمین.

خدایا، در برابر قضا و حکم حتمى‏ات صبر پیشه مى‏کنم. خالقى جز تو نیست; اى یاور یارى‏جویان، غیر از تو یاورى ندارم و جز تو معبودى نیست. حکم تو را مى‏پذیرم، اى فریادرس کسى که فریادرسى ندارد; اى جاودانه‏اى که پایانى ندارد، اى زنده‏کننده مردگان و اى قیومى که بر اعمال همه افراد نظارت دارى، تو خود میان من و دشمنانت قضاوت کن; تو بهترین داورانى.

حضور قلب در نماز از دیدگاه عرفا و علما / بخش چهارم و پایانی

بخش چهارم

بخش هفتم: کتاب شامل دیدگاه علامه محقق مولى مهدى نراقى است که‏این چنین آغاز مى‏شود:

  نماز معجونى آسمانى و ترکیبى الهى است که از اجزاى بسیار،مرکب است، این اجزا در فضیلت و اهتمام به آن‏ها متفاوت‏اند.بعضى از آن‏ها به منزله روح است و بعضى به مثابه اعضاى رئیسه وبعضى در حکم دیگر اعضا.

انسان - مثلا- چون حقیقتى است مرکب از اجزاى معین، موجودى کامل نمى‏باشد، مگر به معناى باطنى که همان روح است و روح آن حضور قلب است. در ادامه به بیان شرایط و معانى باطنى که روح و حقیقت نمازاست پرداخته و آمده است:

  روشن است که امور مذکور حقیقت و روح نماز و نیز مقصود اصلى ازآن هستند. زیرا غرض اصلى از عبادات و طاعات، پالایش نفس و روشن و صافى کردن جان است، پس هر عملى که تاثیر آن در صفا دادن وشفاف ساختن دل بیشتر باشد، برتر است و شکى نیست که آن‏چه موجب صفا و جلاى نفس و تجرد و زدودگى آن از کدورت‏ها مى‏شود ،جز امور مذکور نیست و حرکات ظاهرى چندان مدخلیتى در صفاى آن‏ها ندارد، چگونه حضور قلب و خشوع، روح نماز نباشد و کمال نماز به بسته نباشد و حال آن که نمازگزار در نماز و دعاى خود در مقام مناجات‏با پروردگار است؟

در ادامه بحث مرحوم نراقى، احادیثى درباره حالات ائمه اطهارعلیهم السلام در نماز ذکر شده و پس از آن آمده است:

  با توجه به آن‏چه از کیفیت نماز انبیا و اولیا دانستى و آن‏گاه نماز خود و نماز مردم را ملاحظه کردى، پى مى‏برى که مردم در نماز بر چند قسم‏اند:

1. غافلانى که نماز خویش به پایان مى‏برند، در حالى که یک لحظه حضور قلب ندارند. 2. کسانى که در بخشى از نماز خود غفلت و در بخشى دیگر حضورقلب دارند. این‏ها نیز به حسب یا زیادى حضور قلب و غفلت و فزونى یکى بر دیگرى مختلفند، و مراتب آن‏ها نامتناهى است. 3. آنان که نماز خود را تمام مى‏کنند و دلشان لحظه‏اى غایب نیست، بلکه در همه نماز خود حضور قلب دارند و همه همت و اندیشه ایشان نماز است، به‏طورى که آن‏چه نزد آنان مى‏گذرد احساس نکنند، چنان که مولاى ما امیر مومنان (ع) بیرون کشیدن پیکان ازپاى مبارک را احساس نکرد. این بخش با بیان پاسخ به یک اشکال پایان مى‏پذیرد. بخش هشتم: کتاب دیدگاه محدث و فقیه بزرگ شیعه آیه الله‏سید عبد الله شبر است. حضور قلب از دیدگاه میرزا جواد آقا ملکى (ره) بحث بعدى کتاب دیدگاه عارف بزرگ و فقیه سترگ، آیه الله میرزاجواد آقا ملکى تبریزى است که در بخش نهم جاى گرفته است. ایشان پس از آیات و روایاتى که بیان‏گر حقیقت نماز است‏مى‏فرماید:

  با ملاحظه آن‏چه روایت شده، تشریع نماز در معراج پیامبر (ص)بوده و عروج آن بزرگوار به وسیله اجزاى نماز بوده؛ و هم‏چنین آن‏چه که درباره نماز انبیا و ائمه علیهم السلام از آن حالات عالى رسیده، و آن روایاتى که مى‏گوید: ذات اقدس حق نزد تمام‏اجزاى افعال و اذکار نماز بنده مومن است؛ و براى نماز چهار هزار باب است؛ و نماز ستون دین است که اگر قبول شد بقیه اعمال هم قبول خواهد شد و اگر رد شد بقیه هم رد مى‏شود؛ و این که نام نماز و اجزاى آن در کتب الهى و سنت انبیا آمده، تمام این‏ها به حکم عرف و لغت بهترین دلیل بر این حقیقت است که مراد از نماز، تنها صورت ظاهرى بدون توجه به حقیقت آن نیست.

این عارف بزرگ سپس به بحث «عوامل تحقق حقیقت نماز» پرداخته آن‏گاه فرموده است: 

سبب پیدایش حضور قلب، همت آدمى است، زیرا قلب، تابع همت واراده بوده و اگر همت تو نماز باشد، قلبت هم در نماز حاضرخواهد بود؛ ولى اگر همتت در پى‏چیز دیگرى باشد، قلبت هم ازنماز غافل و نزد همان چیز خواهد بود؛ چون خداوند براى هیچ کس دو قلب قرار نداده است. براى احضار قلب در نماز، راهى جز این‏که همتت را متوجه نماز سازى نیست، زیرا همواره همت انسان متوجه امرى مى‏شود که خیرى در آن گمان داشته باشد و آن را مایه سعادت خود بداند. لذا حضور قلب در هنگام نماز، تابع ایمان انسان به حقیقت نماز و این که نماز از همه اعمال بهتر و برتر است، مى‏باشد.

در جاى دیگر این بحث آمده است: 

 بهترین و کامل‏ترین نوع حضور قلب این است که قلب نمازگزار درتمام اعمال و گفتار و اذکار نماز متوجه همان عمل و قول باشد ومراعات حضور پروردگارش را کند و متوجه باشد که این اعمال رادر حضور او ادا مى‏کند. تامل و تفکر درباره جزیى از نماز، او را از توجه به آن جز که مشغول انجام آن است ،باز ندارد و در هنگام انجام هر عملى یا اداى هر ذکرى به فکر آن عمل و یا ذکر باشد و بداند که در آن لحظه، انجام آن جز از نماز و اداى آن ذکر از او خواسته شده و از خدا بخواهد که او را کمک کند تا آن جز را همان‏گونه که از او خواسته انجام دهد.

ایشان در قسمتى دیگر از مقاله خود مى‏نویسد:

  آن کس که باطنش بر محبت دنیا سرشته شده و هم‏اش پیوسته در پى‏تحصیل دنیا و اشتغال به حفظ و تکمیل آن است، آن هم نه به حد ضرورت، بلکه به خاطر محبت و لذت - که دنیاى مذموم هم همین دنیاست که آدمى را از ذکر و یاد خدا باز مى‏دارد- چنین کسى نباید انتظار داشته باشد که طعم محبت خدا را بچشد و لذت مناجات با او را آن‏چنان که زاهدان در نماز و دیگر عبادات وطاعات خود مى‏چشند، دریابد.

زیرا کسى که از کسب دنیا خوشحال شود، قطعا از توجه به خدا و مناجات با او خوشحال و مسرور نخواهد شد، همت آدمى متوجه چیزى است که دلباخته و علاقه‏مند به آن باشد، اگر دلباخته دنیا باشد، همتش هم در پى آن است و اگر علاقه‏مند به نماز باشد، همتش نیز متوجه آن خواهد بود و علاج کامل همین است. بخش پایانى: کتاب قسمت سوم از دیدگاه حضرت امام خمینى (ره) است که در ابتداى آن آمده است: 

 بر ارباب بصیرت و معرفت و مطلع بر اسرار اخبار اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السلام پوشیده نیست که روح عبادت و تمام و کمال آن به حضور قلب و اقبال آن است، هیچ عبادتى بدون آن مقبول درگاه احدیت و مورد نظر لطف و رحمت نشود و از درجه اعتبار ساقط است.

ادامه بحث درباره بیان حضور قلب اجمالى و تفصیلى است، پس از بیان حضور قلب اجمالى چنین آمده: مرتبه دوم از حضور قلب، حضور قلب در عبادت است تفصیلا، و آن، چنان است که قلب عابد در جمیع عبادت حاضر باشد و بداند که حق را به چه توصیف مى‏کند و چطور مناجات مى‏کند. از براى آن مراتب و مقاماتى بسیار متفاوت است، حسب تفاوت مقامات قلوب و معارف عابدان. و باید دانست که احاطه تفصیلیه به اسرار عبادات و کیفیت مدح وثناى به هر یک، براى احدى جز کمل اصفیا به طریق افاضه و وحى‏الهى ممکن نیست. و ما اینجا به طریق اجمال، مراتب کلیه آن را بیان مى‏کنیم. امام راحل (ره) سپس به بیان چهار گروه از نمازگزاران پرداخته و در مورد گروه چهارم فرموده است:

  و این طایفه، از اهل شهود و کشف، حضور قلبشان در عبادت، عبارت از آن است که جمیع حقایقى را که صورت عبادات کاشف آن‏ها است، واسرارى را که اوضاع و اقوال عبادات مظاهر آن‏ها است، بالعیان‏مشاهده کنند، پس در وقت تکبیرات افتتاحیه، کشف حجب سبعه برآن‏ها گردیده و خرق آن را نمایند؛ و در تکبیر آخر، کشف سبحات‏جلال و جمال بر آن‏ها گردیده به مناسبت قلوب آن‏ها؛ با استعاذه‏از شیطان قاطع طریق و جلوه اسم‏الله الجامع، وارد محامد گردند.

چنان‏چه اشاره‏اى به آن در محل خود بیاید، ان شاء الله. در پایان، زیر عنوان «امورى که به تحصیل حضور قلب کمک مى‏کند» آمده است:

  و آن در نماز امورى چند است که پس از این در مواقع خود بعض ازآن را ذکر مى‏کنیم و اکنون به طریق کلى براى مطلق عبادات علاجى ذکر مى‏کنیم و آن این است که انسان شواغل داخلیه و خارجیه راکه مهم‏تر از همه شواغل قلبیه است، قطع کند. شواغل قلبیه سبب عمده یا منحصرش حب دنیا و هم آن است. اگر انسان هم‏اش تحصیل دنیا و هم‏اش رسیدن به زخارف آن باشد، البته قلب فطرتا متوجه به آن مى‏شود و شغل شاغلش آن مى‏شود. 

                                                                 پایان

دیدگاه مولى مهدى نراقى در حضور قلب

حضور قلب در نماز از دیدگاه عرفا و علما / بخش سوم

بخش سوم

بخش چهارم: کتاب مطالبى از علامه ذوفنون شیخ بهایى است. در این بخش پس از ذکر حدیثى جالب از امام صادق (ع) درباره فهم معانى‏اذکار نماز آمده است:

  چه اگر چنین باشد، حال او مثل شخص عربى باشد که تلفظ به کلام فارسى مى‏کرده و شعور به معانى آن چیزى که تلفظ مى‏کند نداشته باشد. یا مثل حال ساهى و غافل و مصروعى که تکلم به چیزى مى‏نماید، بدون آن که معنى آن به خاطر ایشان گذرد و ندانند که چه مى‏گویند.

بخش پنجم: کتاب دیدگاه محدث و حکیم بزرگ مولا محسن فیض کاشانى‏است. در این بخش مطالب سودمندى در زیر این عناوین مطرح شده‏است:

 «دلایل حضور قلب در نماز»، «رابطه نماز با حضور قلب»، «آیا حضور قلب شرط صحت نماز است»، «راه درمان موانع حضورقلب»، «عوامل بیرونى و درونى خطورات قلبى».

در ابتداى این مقال آمده است:

  بدان که ادله شرط بودن خشوع و حضور قلب در آیات و احادیث‏بسیار است، از جمله آن‏ها فرموده خداوند متعال است: (اقم الصلاه لذکرى) «نماز را براى یاد من به پا دار».

فعل امر «اقم» ظاهر براى وجوب است و غفلت ضد ذکر و یاد مى‏باشد، لذا کسى که در همه نمازش غافل و بى‏توجه است، چگونه ممکن است نماز را براى ذکر و یاد خداوند به پا داشته باشد و نیز قول خداوند که مى‏فرماید: (و لا تکن من الغافلین):«... و از غافلان مباش». مبنى بر نهى بوده و ظاهر آن دلالت بر تحریم غفلت دارد و نیزآیه: (حتى تعلموا ما تقولون): «باید بدانید که [ در نماز ] چه مى‏گویید» این آیه بیان‏گر علت نهى مستان در دنیا از ورود به نماز است و همین علت در انسان غافلى که غرق در مقاصد و وسوسه‏هاى خود و افکار دنیوى مى‏باشد نیز شایع و ثابت است. در ادامه علامه فیض کاشانى، به بحث درباره شش عامل که باعث کامل شدن نماز مى‏شود اشاره دارد که عبارتند از: 

حضور قلب و فهمیدن معانى اذکار و تعظیم خداوند و هیبت‏بارى تعالى و امید داشتن و حیا نمودن.

بخش ششم: کتاب در بردارنده قسمت دوم از دیدگاه حضرت امام خمینى(ره)درباره حضور قلب است. این بخش شرح و توضیح یک حدیث از حضرت امام صادق (ع) مى‏باشد که محتواى آن توجه به حضور قلب است. فراز نخست، بحث فراغت وقت و فراغت قلب در عبادت است. درباره فراغت قلب در عبادت آمده است:

  و از فراغت وقت مهم‏تر فراغت قلب است. بلکه فراغت وقت نیز مقدمه‏اى براى این فراغت است و آن‏چنان است که انسان در وقت اشتغال به عبادت، خود را از اشتغالات و هموم دنیایى فارغ کند؛ و توجه قلب را از امور متفرقه و خواطر متشته منصرف نماید، ودل را یک‏سره خالى و خالص براى توجه به عبادت نماید.

ادامه بحث درباره مراتب حضور قلب است که این چنین بیان شده‏است:

  پس از آن که معلوم شد که حضور قلب در عبادات، قلب و روح عبادات است و نورانیت و مراتب کمال آن، بسته به حضور قلب ومراتب آن است، اکنون باید دانست که از براى حضور قلب مراتبى است که بعضى از آن مراتب اختصاص دارد به اولیاى حق، و دست دیگران از وصول به قله آن کوتاه است؛ ولى بعض مراتب آن براى سلسله رعیت نیز ممکن الحصول است. و باید دانست که حضور قلب به طریق کلى منقسم شود به دو قسمت عمده:

الف: یکى حضور قلب در عبادت؛ب: دیگر حضور قلب در معبود. سپس در مورد هر یک به طور مبسوط به بحث و بررسى پرداخته، آن‏گاه راجع به راه دستیابى به حضور قلب آمده است:

  بدان که حضور قلب در عبادات حاصل نشود مگر به افهام نمودن به قلب اهمیت عبادات و آن در حقیقت میسور نشود مگر به فهمیدن اسرار و حقایق آن‏ها.

نوان‏هاى بعدى مقاله حضرت امام خمینى (ره) بدین قرار است:

  نوافل جبران کننده نقایص نمازهاى واجب؛ فراغت در عبادت موجد غناى قلب.

ادامه دارد....

بیانات شیخ بهایى در حضور قلب

۲۶ راه موفقیت

۲۶تکنیک برای رسیدن به موفقیت

نویسنده: اکرم  رجبی 

 

شرط رسیدن به موفقیت این است که ابتدا باور کنیم که می توانیم موفق شویم. اعتقاد درونی به این که شما قدرت انجام کاری را دارید و لیاقت رسیدن به هدف را هم دارید ضامن موفقیت شماست.

این مقاله ۲۶ راهکار اساسی برای داشتن کلید های موفقیت به شما معرفی می کند.

بزرگ ترین مسئله که اکثر ما گرفتارش هستیم، این است که در وجودمان آتش عشق و علاقه شعله ور نیست .هیچ چیز مانع موفقیت یک انسان مشتاق و علاقمند نیست.  

اگر بتوانید ایمان بیاورید ،همه چیزبرایتان ممکن می شود. به خدا ایمان آورید نه فقط در ظاهر، بلکه با اطمینان به او به عنوان راهنمای خود اعتقاد آورید.

 

راه های رسیدن به موفقیت:

1- تفکر مثبت داشته باشید، «دکترنورمن پیل» می گوید:

  افکار خوب و مثبت همچون تابش نور خورشید بر اتاقی تاریک است که همه جا را روشن می کند.

2- باور و ایمان داشته باشید، همیشه آن چیزی اتفاق می افتد که شما واقعاً باورش دارید. این یک حقیقت است. پس باید باورهای محدود کننده ای را که مانع موفقیت شما هستند ، شناسایی کنید و آن ها را از بین ببرید.

3- هر روز منتظر اتفاق خوبی باشـید، اگر انتـظار وقـوع چـیزی را داشته باشـید، آن چـیـز به وقـوع می پیوندد.

4- افکارتان را کنترل کنید، موفقیت ازطریق کنترل کامل افکار، اعمال به وجود می آید.

5- تلاش و پشتکار داشته باشید، همۀ موفقیت ها و رؤیاهای ما در گرو سخت کوشی است. هر چه بیشتر تلاش کنیم ،موفقیت بیشتری کسب خواهیم کرد.

6- صبور باشید، ما همواره دوست داریم هر چه زودتر به آرزو هایمان برسیم، به همین دلیل است که در زندگی مان بی قراریم.

7- به دیگران کمک کنید. شما تنها در صورتی حقیقتاً خوشبخت و موفق خواهید بود که احساس کنید به دلیل خدمت به دیگران انسان با ارزشی هستید.

8- ذهن خود را از تردید و ترس رها کنید و تصور کنید هیچ محدودیتی ندارید.

9- به بهترین چیزها فکر کنید.  

10 - تصویر آن چه را می خواهید در زندگی بیرونیتان داشته باشید، بسازید.

11- شور و شوق داشته باشید، «فرانک بتگر» نویسندۀ کتاب چگونه در فروش از ناکامی به کامیابی رسیدم می گوید: شخص قادر است هر وقت بخواهد سرنوشت خود را عوض کند و آن موقعی است که تصمیم بگیرد و در کار خود شوق و حرارت به خرج بدهد.

12- از خودتان تصویر خوبی در ذهن داشته باشید.

13- از اشتباهات گذشتۀ خود پند بگیرید و پیش بروید.

14- به خودتان اطمینان داشته باشید، آنگاه خود را دوست خواهید داشت.

15- مسئولیت کامل زندگی و آنچه را برایتان پیش می آید، به عهده بگیرید.

16- همواره ببخشید و فراموش کنید، اما بگیرید و به خاطر بسپارید.

17- با افراد موفق ارتباط برقرار کنید.

18- هدف خود را از نظر دور نکنید و همیشه آن را جلوی چشم داشته باشید.

19- در زمان حال زندگی کنید، هر روز به خاطر همان روز زندگی کنید.

20- در هر کار فقط برای همان کار فعالیت کنید.

21- با افراد باانگیزه و با روحیه همنشینی کنید.

22- در کارهای اجتماعی مشارکت داشته باشید.

23- همیشه به دنبال ایدۀ بزرگی باشید، که زندگی تان را تغییر خواهد داد.  

24- شهامت داشته باشید: همان شوید که می خواهید. تنها در این صورت است که می توانید.  

25- استقامت داشته باشید: حضرت محمد (ص) فرمود ه اند:

  خداوند با کسانی که در برابر مشکلات پایداری می کنند.

26- شکرگزار باشیم: وقتی شکر می کنیم روح عالم در ما ایجاد انرژی می کند و آن انرژی موهبت های بعدی را به طرف ما جذب می کند.

 

منبع: باشگاه اندیشه

حضور قلب در نماز از دیدگاه عرفا و علما / بخش دوم

بخش دوم


بخش دوم کتاب، دیدگاه جمال السالکین سید بن طاووس در باره حضور قلب در نماز است. ایشان در آغاز بحث مى‏فرماید:

  اگر در حرکات و سکنات خود همواره از یاد پروردگارت غافل باشى و دائما خود را غرق در فکر دنیا و هواى نفس خویش نمایى، ناگزیر هنگام حضور در نماز، نیازمند آن هستى که با رنج و تعب، با رشته عقل خویش، دل از خدا گریخته‏ات را حاضر ساخته و به‏ایستادن در پیشگاه مولایت وادار نمایى، و به یادش آورى که خداتو را دعوت به ملاقات نموده و همواره در محضر او هستى و تو رامى‏بیند؛ و نیز با عقل و قلب خود قصد کنى که مى‏خواهى خداوند رااز آن جهت که شایسته عبادت است، پرستش کنى و مانند عابدان حقیقى، در محضر مناجات با او حاضر شوى و عبادت خداوند جل جلاله را به جا آورى.

و شایسته است هنگامى که «الله اکبر» مى‏گویى و مشغول سخن گفتن با خدا مى‏شوى، در فکر فهم معناى این سخن باشى و بدانى که مشغول عبادت هستى؛ نه صرف تلفظ با حال غفلت و بر طبق عادت. ونیز باید در گفتن آن صادق باشى.مرحوم ابن طاووس در ادامه بحث، درک عظمت خداوند را سبب ایجاد حضور قلب دانسته، در این باره احادیثى از حالات ائمه‏اطهار علیهم‏السلام را نقل نموده و سپس مى‏فرماید: 

 بر ما همگى واجب است که به خاطر هیبت و احترامى که خداوند جل‏جلاله ذاتا مستحق آن است، همواره از او بیم و هراس داشته باشیم، ولى غفلت، ما را به جایى رسانده که از او بیم نداریم،و حتى از خوف و هراس معصومین علیهم السلام که باید در عبادات الهى به آنان اقتدا کنیم، پیروى نکرده و از خدا نمى‏هراسیم، وهم چنین به خاطر مخالفت‏هاى پى‏درپى‏مان با خواسته‏هاى او و کوچک شمردن امر و نهى و حب و قرب و مناجات با خدا، از او بیم‏نداشته و در نماز حضور قلب نداریم. البته این به سبب جهل ونادانى به مقام معبود مى‏باشد که به جهل منکران و کافران نزدیک است.

حضور قلب در اذکار و افعال نماز بحث است.بخش سوم: حضور قلب در هنگام گفتن اذکار نماز است. سیدبن طاووس با نقل یک روایت مى‏فرماید:

  مولاى‏مان امام جعفر صادق (ع) در حال قرائت در نماز دچار حالت بى‏هوشى شد، وقتى به هوش آمد، از او پرسیدند: چه چیز باعث شد که حال شما به این حالت منتهى شد؟ حضرت فرمود: پیوسته آیات قرآن را تکرار مى‏نمودم، تا این که به حالتى رسیدم که گویى شفاها آن را از کسى که نازل فرمود به مکاشفه و عیاناشنیدم، لذا قوه بشرى تاب مکاشفه جلال الهى را نیاورد.

مباحث این بخش با دو بحث حضور قلب در هنگام رکوع و سجده پایان مى‏پذیرد. بخش سوم کتاب به اولین مقاله از حضرت امام خمینى(ره)اختصاص دارد، ایشان در آغاز سخن مى‏فرماید:

  یکى از مهمات آداب قلبیه که شاید کثیرى از آداب، مقدمه آن باشد و عبادت را بدون آن روح و روانى نیست و خود مفتاح قفل کمالات و باب الابواب سعادات است، و در احادیث شریفه از کمتر چیزى این قدر ذکر شده و به کمتر ادبى این قدر اهمیت داده شده،حضور قلب است.

در ادامه بحث، امام راحل، به برخى اسرار و فوائد عبادات بادلائل عقلى اشاره فرموده و آورده است:

  از این جهت است که مى‏بینید در ما پس از چهل - پنجاه سال عبادت اثرى حاصل نشده، بلکه روز به روز بر ظلمت قلب و تعصى قوا افزوده مى‏شود، لحظه به لحظه اشتیاق ما به طبیعت و اطاعت ازهواهاى نفسانیه و وساوس شیطانیه افزون مى‏شود.

  در مقاله مذکور سپس، نقش شیطان که با وسوسه‏هاى خود قلب را تسخیر مى‏کند، وانواع حیله‏هاى او مشروحا پرداخته شده و آن‏گاه احادیثى درباره حضور قلب ذکر شده است.

تحصیل حضور قلب «دعوت به تحصیل حضور قلب» عنوان بحث بعدى است که در آغاز آن آمده است: اکنون که فضیلت و خواص حضور قلب را عقلا و نقلا دانستى و ضررهاى ترک آن را فهمیدى، علم تنها کفایت نکند، بلکه حجت را تمام‏تر نماند؛ دامن همت‏به کمر زن و آن‏چه را دانستى، درصدد تحصیل آن‏باش و علم خود را عملى کن تا استفاده از آن برى و برخوردار ازآن شوى. سپس در ادامه این بحث چنین آمده:

  پس اى عزیز، اگر ایمان به آن‏چه ذکر شد -که گفته انبیا علیهم‏السلام است- آوردى و خود را براى تحصیل سعادت و سفر آخرت مهیانمودى، و لازم دانستى حضور قلب را که کلید گنج سعادت است، تحصیل کنى، راه تحصیل، آن است که اولا رفع موانع حضور قلب رانمایى و خارهاى طریق را از سر راه سلوک ریشه‏کن کنى، و پس ازآن اقدام به خود آن کنى.

در ادامه بحث موانع حضور قلب این‏گونه بیان شده است:

  اما مانع حضور قلب در عبادات، تشتت خاطر و کثرت واردات قلبیه است که گاهى از امور خارجه و طرق حواس ظاهره حاصل مى‏شود؛ مثل آن که گوش انسان در حال عبادت چیزى بشنود و خاطر به آن متعلق شده، مبدا تخیلات و تفکرات باطنیه شود، و واهمه و متصرفه درآن تصرف کرده، از شاخه‏اى به شاخه‏اى پرواز کند؛ یا چشم انسان چیزى را ببیند و منشا تشتت خاطر و تصرف متصرفه گردد؛ یا سایر حواس انسان، چیزى ادراک کند و از آن انتقالات خیالیه حاصل شود.

در سخنان حضرت امام خمینى (ره) براى درمان حواس پرتى و تشتت خاطر آمده است:

  بسیارى گمان مى‏کنند که حفظ طایر خیال و رام نمودن آن، از حیزامکان خارج و ملحق به محالات عادیه است؛ ولى این‏طور نیست و باتمرین و ریاضت و تربیت و صرف وقت، آن را مى‏توان رام نمود وطایر خیال را مى‏توان به دست آورد، به‏طورى که در تحت اختیار واراده حرکت کند که هر وقت بخواهد آن را در مقصدى یا مطلبى حبس کند که چند ساعت در همان مقصد حبس شود.

طریق عمده رام نمودن آن، عمل به خلاف است. آن‏چنان که انسان در وقت نماز، خود را مهیا کند که حفظ خیال در نماز کند و آن را حبس در عمل نماید. پایان بخش این مقاله بحث «حب دنیا باعث تشتت خیال و مانع حضور قلب» است که به طور گسترده به آن پرداخته و چنین تحریر شده است: 

 سزاوار آن است که نمازگزار، معانى اذکار و آن‏چه در نماز مى‏خواند و نیز معانى ادعیه و تعقیبات آن را ملاحظه نماید؛ چه، مى‏باید که از روى دانستگى و فهمید‏گى به‏جا آورد، تا ذکر گفتن و دعا خواندن و قرائت کردن او، مجرد حرکت دادن زبان، به غیر ملاحظه معانى مقصوده آن، نبوده باشد.

ادامه دارد...

حضور قلب در بیان سیدبن طاووس