آیا عزتمندی حسین (ع) در متن حامعه اسلامی تبلور دارد؟
در بامداد عاشورا، که دشمنان بر گرد امام(ع) حلقه زده بودند، عدهاى چون قیس بناشعث و شبثبنربعى و حجار بنابجر و یزید بنحارث به آن حضرت پیشنهاد بیعتبا یزید کردند و گفتند:
تو تسلیم شو، هر چه مىخواهى بکن و به هر سوى مىخواهى برو.
امام(ع) در برابر پیشنهاد آنان فرمود:
لا والله لا اعطیکم بیدى اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید.
نه، به خدا سوگند، دستم را چون فردى خوار پیش شما دراز نمىکنم و چون بردگان ذلت و خوارى را نمىپذیرم.
آن حضرت نزدیک ظهر نیز پیام آزادى را تکرار کرد و فریاد برآورد:
هیهات منا الذلة،
هرگز تن به ذلت نمىدهیم و زبونى و خوارى از جمع ما دور است.
علاوه بر این در آخرین لحظات که پیکر پارهپارهاش بر روى زمین افتاده بود، خون خدا از رگ هاى بریدهاش بیرون مىزد و آن نامردان از خدا بىخبر به سمت خیمهگاهش یورش مىبردند، در زیر لب آنان را به آزادگى فرا خواند و چنین زمزمه کرد:
یا شیعة آل ابىسفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا احرارا فى دنیاکم;
اى پیروان خاندان ابوسفیان، چنانچه دین خدا را کنار گذاشتهاید و از روز رستاخیز نمىهراسید، پس در دنیاى خویش آزاده باشید.
حلقه محاصره ابوعبدالله(ع) لحظه به لحظه تنگتر مىشد و سختی هایش فزونى مىیافت. در آن هنگام، که تشنگى بر زنان و اطفال روى آورده، یاران یکى پس از دیگرى شربتشهادت مىنوشیدند و خویشاوندان نزدیک و فرزندان حضرت در خون خویش دست و پا مىزدند. امام(ع) آن سنگدلان از خدا بىخبر را مخاطب ساخت و فرمود:
تبا لکم ایتها الجماعة و ترحا افحین استصرختمونا و لهین متحیرین... .
هلاکت و اندوه بر شما ! اى گروهى که با اشتیاق بسیار ما را به یارى خود خواندید و چون به یاریتان شتافتیم، با همان شمشیرى که به شما سپردیم، ما را هدف قرار دادید. همان آتشى را که ما براى نابودى دشمن خود و شما افروخته بودیم، علیه ما شعلهور ساختید; بىآن که دشمنان در میانتان عدالت گسترده باشند و یا به آیندهشان امیدوار باشید، بر ضد آنان پیمان بستید و علیه خیرخواهان خود گرد آمدید. واى بر شما، چرا زمانى که شمشیرها در نیام و دل ها آرام بود و تصمیم به همکارى با آنان نداشتید، دست از ما نکشیدید؟ چرا چون ملخ هاى تازه پردرآورده شتاب زده به پرواز درآمدید و پروانهوار در آتش فتنه فرو ریختید؟!
اى فرو مایگان، اى بازماندگان احزابى که با پیغمبر خدا جنگیدند، اى نامردانى که کتاب خدا را دور افکندید و کلمات آن را تحریف کردید، اى هواداران شیطان، اى کسانى که سنت هاى پیامبران را نابود کردید، آیا به یارى یزید و بنىامیه برخاسته، به آنان اعتماد کردهاید؟ و از یارى پسر پیغمبر دست کشیدید؟! آرى، این بىوفایى در شما سابقه دارد; ریشههاى شما با فریب درآمیخته، تنه و شاخههایتان از آن نیرو گرفته است. شما پستترین میوهاى هستید که گلوگیر باغبان خویشید، ولى راحت و گوارا در کام دشمن فرو مىروید.
الا و ان الدعى بن الدعى قد رکزنى بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة یا بى الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و ...
آگاه باشید، پسر خوانده بنىامیه [ابنزیاد]، که پدرش نیز پسر خوانده و ناپاک بود، مرا بر دو راهى مرگ و ذلت نگاه داشته است و من هرگز تن به ذلت نخواهم داد. نه خدا به خوارى من راضى است، نه پیامبرش، نه مردان با ایمان، نه دامن هاى پاکى که مرا پروریدهاند و نه شجاعان و غیوران. هیچیک از این گروه از پیروى فرومایگان خشنود نمىشوند و آن را بر کشته شدن کریمان و رادمردان ترجیح نخواهند داد.
در پایان امام(ع) اشعار فروة بنمسیک مرادى را قرائت کرد، اشعارى که مضمونش چنین است:
اگر شما را شکست دادیم، از قدیم چنین بودهایم و تازگى ندارد. اگر با شکست رو به رو شدیم، باز مغلوب نشدهایم; پیروزى در هر حال با جبهه حق است. ما با ترس خوى نگرفتهایم; اگر کشته شویم، سرنوشت، شهادت در راه خداست.
مفهوم شناسی عزت
مفهوم عزت به گفته راغب اصفهانی در کتاب وزین « مفردات القرآن » به معنای آن حالتی است که انسان را مستحکم و شکستناپذیر می سازد و نمی گذارد آدمی در پیچ و خم زندگی، مقهور عوامل درونی و بیرونی شده و شکست بخورد. به همین جهت، زمین سفت و سخت و نفوذ ناپذیر را « ارض عزاز » می گویند و به چیزی که وجودش کمیاب باشد، « عزیز الوجود » می گویند. مثلا به گوشت نایابی که نمی توان به آن دست یافت « تعزز اللحم » می گویند و نیز به کسی که پرصلابت است و هرگز مقهور کسی نمی شود « عزیز » می گویند.
در قرآن کریم نیز واژه « عزت » هم در معنای فوق به کار رفته است. مانند : « فان العزه لله جمیعا » (نساء /۱۳۹ ) یعنی شکست ناپذیری و قاهریت تنها از آن خداوند است و هم به معنای « صعوبت و سختی » بکار رفته است. مانند « عزیز علیه ما عنتم » سخت و گران است بر او رنج شما و علاوه بر معنای « غیرت و حمیت » نیز آمده است. مانند « بل الذین کفروا فی عزه و شقاق » بلکه آن ها که کافر شدند گرفتار غیرت هستند و همچنین در معنای « غلبه و سیطره » نیز بکار برده شد. مانند : « و عزتی فی الخطاب » یعنی در سخن گفتن بر من غلبه کرد.
واژه عزت ۹۲ بار در قرآن تکرار شده و یکی از اسماء حسنی خداوند «عزیز » است.
قرآن کریم تمام عزت را تنها از آن خداوند می داند « و الله العزه جمیعا » و عزیز واقعی را فقط خداوند می نامد و بس، زیرا تنها موجود قاهر و شکست ناپذیر این عالم که مقهور چیزی نمی شود، فقط خداوند است و سایر مخلوقات به خاطر فقر ذاتی و محدودیتشان قابل شکست می باشند و چون تمامی عزت از آن اوست، لذا همه مخلوقات می بایست مقام عزت را تنها از او مطالبه نمایند تا سهمی از عزت نصیب آنان نماید. « من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا ».
همان طوری که همین کار را با ایمان آورندگان انجام داده و سهمی از عزتش را به آنان عطا فرمود :
« و لله العزه و لرسوله وللمؤمنین » عزت خاص خداوند و رسول او و مؤمنین است.
دکتر شریعتی می گوید:
در اروپا برنامه آموزشی که میگذارند بچّهها را از کودکی و دبستان برای گردش علمی سر خاک فلان سرباز گمنام، سر خاک ناپلئون، سر خاک ویکتور هوگو، سر خاک... میبرند. این خاک، این نسلی را که با آن بزرگ شده شفاعت میکند. این خاک یک عامل تغییردهنده در زندگی آن شخص است. در شیعه قدیم، مسأله شفاعت، مسألهای ایدئولوژیک بوده است. آن موقع دستگاه حاکم میخواست خاطره و ذکر حسین را از ذهنها ببرد. او با انتخاب مُهرش از خاک شهید، پیوند شهید و شهادت و نماز را برقرار میکند. وقتی که یحیی بن زید شهید شد، شیعهها آن غل و زنجیر آهنی که در آن بود، تکّه تکّه فلزش را حلقه انگشتر کردند. این خاتم سلیمانی بر کسی که آن را به دست کرده بود، اثر انقلابی میگذاشت. ( ع. شریعتی، م.آ، ج ۲۳، ص ۳۹۱)
جمع کل مسلمانان در جهان: یک ملیارد و نیم
یک میلیارد نفر در آسیا و خاور میانه ،۴۰۰ ملیون نفر درآفریقا ،۴۴ملیون نفر در اروپا و
۵ ملیون نفر در آمریکا
از هر پنج نفر جمعیت روی زمین، یکی مسلمان است .
در مقابل هر یک هندو، دو مسلمان قراردارد .درمقابل هر پیرو بودا ، دو مسلمان قراردارد .
درمقابل هر یهودی ۱۰۷نفر مسلمان قراردارد.
با این همه ۱۴ ملیون یهودی از یک میلیارد و نیم مسلمان نیرومند ترند!
در سراسر جهان اسلام که مشتمل بر ۵۷ کشور است تنها ۵۰۰ دانشگاه موجود است. درحالی که تنها در آمریکا ۵۷۵۸ دانشگاه فعال وجود دارد.
درهندوستان ، ۸۴۰۷ دانشگاه موجود است.
حتی یک دانشگاه از میان کشور های اسلامی در زمره ۵۰۰ دانشگاه اول جهانی جای ندارد.
سواد در دنیای مسیحیت ۹۰درصد و در بین مسلمانان ۴۰ درصد است.
در پانزده کشور مسیحی مذهب در صد سواد ۱۰۰ است.
درکشورهای مسلمان حتی یکی کشور هم درصد سواد۱۰۰ نیست.
درکشورهای مسیحی ۹۸ درصد دوره دبیرستان را تمام کرده اند. درکشورهای اسلامی این رقم ۵۰ درصد است.
۴۰ درصد از مردم کشور های مسیحی دانشگاه را تمام کرده اند. در کشورهای مسلمان این رقم تنها دو درصد است.
درکشورهای مسلمان برای هریک ملیون مسلمان تنها ۲۳۰ عالم و دانشمند وجود دارد. در آمریکا این رقم ۵۰۰۰ است.
در آمریکا برای هریک ملیون نفر ۱۰۰۰ نفرتکنیسین موجود است.
در سراسر جهان عرب فقط ۵۰ نفر برای هریک ملیون نفر موجود است.
دنیای اسلام فقط ۲۰درصد از درآمد ملی را برای تحقیق و تفحص و توسعه هزینه می کند. درکشورهای مسیحی این رقم ۵درصد از درآمد ملی است.
مصرف انرژی در ایران ۱۰ برابر میزان جهانی و مصرف برق ۱۷ برابر ژاپن و ۲ برابر کشور چین است.
علی لاریجانی : افتخار نیست که سالی بیش از یک میلیارد دلار محصولات کشاورزی وارد کنیم.
تماشای سیمای جامعه مسلمانان در قاب جامعه جهانی بر سر ما فریاد می زند که این جامعه زیبنده پیروی از نبی مکرم اسلام(ص) و ائمه اطهار (س) نیست.
مسلمانان باید بر پایه رهنمود امام صادق (غ) برای آنان مایه زیور و زینت و افتخار باشند ، نه مایه شرم و عار ! ( کونوا لنا زینا و لاتکونوا علینا شینا )
این جامعه با این آمار و ارقام می تواند چون حسین بن علی(ع) بر بلندای قلل رفیع دانش و فناوری و عزت زمانه راست قامت و با استقامت بایستد و فریاد زند :
هیهات مناالذله ؟!!
بیاییم برای خاطر خدای حسین(ع) کمی و فقط کمی هم از ظواهر و پوسته های رنگارنگ ریاکاری ها بگذریم و عقلانی تر و ژرف تر کار کنیم.
...و این هم واپسین پیام ذلت ناپذیری سرور شهدا(ع) که مقال ما را حسن ختام می بخشد:
سالار شهیدان با توجه به مصایب سنگینى چون در خون غلتیدن یاران، برادران و فرزندان و نیز جراحات فراوان پیکرش چهره بر خاک هاى گرم کربلا نهاد و حدیث عشق به خدا و تسلیم در برابر خالق را چنین زمزمه کرد:
صبرا على قضاءک یا رب، لا اله سواک یا غیاث المستغیثین، مالى سواک و لا معبود غیرک، صبرا على حکمک یا غیاث من لا غیاث له، یا دائما لانفاد له یا محیى الموتى یا قائما على کل نفس بما کسبت احکم بینى و بینهم و انتخیر الحاکمین.
خدایا، در برابر قضا و حکم حتمىات صبر پیشه مىکنم. خالقى جز تو نیست; اى یاور یارىجویان، غیر از تو یاورى ندارم و جز تو معبودى نیست. حکم تو را مىپذیرم، اى فریادرس کسى که فریادرسى ندارد; اى جاودانهاى که پایانى ندارد، اى زندهکننده مردگان و اى قیومى که بر اعمال همه افراد نظارت دارى، تو خود میان من و دشمنانت قضاوت کن; تو بهترین داورانى.
بخش هفتم: کتاب شامل دیدگاه علامه محقق مولى مهدى نراقى است کهاین چنین آغاز مىشود:
نماز معجونى آسمانى و ترکیبى الهى است که از اجزاى بسیار،مرکب است، این اجزا در فضیلت و اهتمام به آنها متفاوتاند.بعضى از آنها به منزله روح است و بعضى به مثابه اعضاى رئیسه وبعضى در حکم دیگر اعضا.
انسان - مثلا- چون حقیقتى است مرکب از اجزاى معین، موجودى کامل نمىباشد، مگر به معناى باطنى که همان روح است و روح آن حضور قلب است. در ادامه به بیان شرایط و معانى باطنى که روح و حقیقت نمازاست پرداخته و آمده است:
روشن است که امور مذکور حقیقت و روح نماز و نیز مقصود اصلى ازآن هستند. زیرا غرض اصلى از عبادات و طاعات، پالایش نفس و روشن و صافى کردن جان است، پس هر عملى که تاثیر آن در صفا دادن وشفاف ساختن دل بیشتر باشد، برتر است و شکى نیست که آنچه موجب صفا و جلاى نفس و تجرد و زدودگى آن از کدورتها مىشود ،جز امور مذکور نیست و حرکات ظاهرى چندان مدخلیتى در صفاى آنها ندارد، چگونه حضور قلب و خشوع، روح نماز نباشد و کمال نماز به بسته نباشد و حال آن که نمازگزار در نماز و دعاى خود در مقام مناجاتبا پروردگار است؟
با توجه به آنچه از کیفیت نماز انبیا و اولیا دانستى و آنگاه نماز خود و نماز مردم را ملاحظه کردى، پى مىبرى که مردم در نماز بر چند قسماند:
1. غافلانى که نماز خویش به پایان مىبرند، در حالى که یک لحظه حضور قلب ندارند. 2. کسانى که در بخشى از نماز خود غفلت و در بخشى دیگر حضورقلب دارند. اینها نیز به حسب یا زیادى حضور قلب و غفلت و فزونى یکى بر دیگرى مختلفند، و مراتب آنها نامتناهى است. 3. آنان که نماز خود را تمام مىکنند و دلشان لحظهاى غایب نیست، بلکه در همه نماز خود حضور قلب دارند و همه همت و اندیشه ایشان نماز است، بهطورى که آنچه نزد آنان مىگذرد احساس نکنند، چنان که مولاى ما امیر مومنان (ع) بیرون کشیدن پیکان ازپاى مبارک را احساس نکرد. این بخش با بیان پاسخ به یک اشکال پایان مىپذیرد. بخش هشتم: کتاب دیدگاه محدث و فقیه بزرگ شیعه آیه اللهسید عبد الله شبر است. حضور قلب از دیدگاه میرزا جواد آقا ملکى (ره) بحث بعدى کتاب دیدگاه عارف بزرگ و فقیه سترگ، آیه الله میرزاجواد آقا ملکى تبریزى است که در بخش نهم جاى گرفته است. ایشان پس از آیات و روایاتى که بیانگر حقیقت نماز استمىفرماید:
با ملاحظه آنچه روایت شده، تشریع نماز در معراج پیامبر (ص)بوده و عروج آن بزرگوار به وسیله اجزاى نماز بوده؛ و همچنین آنچه که درباره نماز انبیا و ائمه علیهم السلام از آن حالات عالى رسیده، و آن روایاتى که مىگوید: ذات اقدس حق نزد تماماجزاى افعال و اذکار نماز بنده مومن است؛ و براى نماز چهار هزار باب است؛ و نماز ستون دین است که اگر قبول شد بقیه اعمال هم قبول خواهد شد و اگر رد شد بقیه هم رد مىشود؛ و این که نام نماز و اجزاى آن در کتب الهى و سنت انبیا آمده، تمام اینها به حکم عرف و لغت بهترین دلیل بر این حقیقت است که مراد از نماز، تنها صورت ظاهرى بدون توجه به حقیقت آن نیست.
این عارف بزرگ سپس به بحث «عوامل تحقق حقیقت نماز» پرداخته آنگاه فرموده است:
سبب پیدایش حضور قلب، همت آدمى است، زیرا قلب، تابع همت واراده بوده و اگر همت تو نماز باشد، قلبت هم در نماز حاضرخواهد بود؛ ولى اگر همتت در پىچیز دیگرى باشد، قلبت هم ازنماز غافل و نزد همان چیز خواهد بود؛ چون خداوند براى هیچ کس دو قلب قرار نداده است. براى احضار قلب در نماز، راهى جز اینکه همتت را متوجه نماز سازى نیست، زیرا همواره همت انسان متوجه امرى مىشود که خیرى در آن گمان داشته باشد و آن را مایه سعادت خود بداند. لذا حضور قلب در هنگام نماز، تابع ایمان انسان به حقیقت نماز و این که نماز از همه اعمال بهتر و برتر است، مىباشد.
بهترین و کاملترین نوع حضور قلب این است که قلب نمازگزار درتمام اعمال و گفتار و اذکار نماز متوجه همان عمل و قول باشد ومراعات حضور پروردگارش را کند و متوجه باشد که این اعمال رادر حضور او ادا مىکند. تامل و تفکر درباره جزیى از نماز، او را از توجه به آن جز که مشغول انجام آن است ،باز ندارد و در هنگام انجام هر عملى یا اداى هر ذکرى به فکر آن عمل و یا ذکر باشد و بداند که در آن لحظه، انجام آن جز از نماز و اداى آن ذکر از او خواسته شده و از خدا بخواهد که او را کمک کند تا آن جز را همانگونه که از او خواسته انجام دهد.
ایشان در قسمتى دیگر از مقاله خود مىنویسد:
آن کس که باطنش بر محبت دنیا سرشته شده و هماش پیوسته در پىتحصیل دنیا و اشتغال به حفظ و تکمیل آن است، آن هم نه به حد ضرورت، بلکه به خاطر محبت و لذت - که دنیاى مذموم هم همین دنیاست که آدمى را از ذکر و یاد خدا باز مىدارد- چنین کسى نباید انتظار داشته باشد که طعم محبت خدا را بچشد و لذت مناجات با او را آنچنان که زاهدان در نماز و دیگر عبادات وطاعات خود مىچشند، دریابد.
زیرا کسى که از کسب دنیا خوشحال شود، قطعا از توجه به خدا و مناجات با او خوشحال و مسرور نخواهد شد، همت آدمى متوجه چیزى است که دلباخته و علاقهمند به آن باشد، اگر دلباخته دنیا باشد، همتش هم در پى آن است و اگر علاقهمند به نماز باشد، همتش نیز متوجه آن خواهد بود و علاج کامل همین است. بخش پایانى: کتاب قسمت سوم از دیدگاه حضرت امام خمینى (ره) است که در ابتداى آن آمده است:
بر ارباب بصیرت و معرفت و مطلع بر اسرار اخبار اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السلام پوشیده نیست که روح عبادت و تمام و کمال آن به حضور قلب و اقبال آن است، هیچ عبادتى بدون آن مقبول درگاه احدیت و مورد نظر لطف و رحمت نشود و از درجه اعتبار ساقط است.
ادامه بحث درباره بیان حضور قلب اجمالى و تفصیلى است، پس از بیان حضور قلب اجمالى چنین آمده: مرتبه دوم از حضور قلب، حضور قلب در عبادت است تفصیلا، و آن، چنان است که قلب عابد در جمیع عبادت حاضر باشد و بداند که حق را به چه توصیف مىکند و چطور مناجات مىکند. از براى آن مراتب و مقاماتى بسیار متفاوت است، حسب تفاوت مقامات قلوب و معارف عابدان. و باید دانست که احاطه تفصیلیه به اسرار عبادات و کیفیت مدح وثناى به هر یک، براى احدى جز کمل اصفیا به طریق افاضه و وحىالهى ممکن نیست. و ما اینجا به طریق اجمال، مراتب کلیه آن را بیان مىکنیم. امام راحل (ره) سپس به بیان چهار گروه از نمازگزاران پرداخته و در مورد گروه چهارم فرموده است:
و این طایفه، از اهل شهود و کشف، حضور قلبشان در عبادت، عبارت از آن است که جمیع حقایقى را که صورت عبادات کاشف آنها است، واسرارى را که اوضاع و اقوال عبادات مظاهر آنها است، بالعیانمشاهده کنند، پس در وقت تکبیرات افتتاحیه، کشف حجب سبعه برآنها گردیده و خرق آن را نمایند؛ و در تکبیر آخر، کشف سبحاتجلال و جمال بر آنها گردیده به مناسبت قلوب آنها؛ با استعاذهاز شیطان قاطع طریق و جلوه اسمالله الجامع، وارد محامد گردند.
چنانچه اشارهاى به آن در محل خود بیاید، ان شاء الله. در پایان، زیر عنوان «امورى که به تحصیل حضور قلب کمک مىکند» آمده است:
و آن در نماز امورى چند است که پس از این در مواقع خود بعض ازآن را ذکر مىکنیم و اکنون به طریق کلى براى مطلق عبادات علاجى ذکر مىکنیم و آن این است که انسان شواغل داخلیه و خارجیه راکه مهمتر از همه شواغل قلبیه است، قطع کند. شواغل قلبیه سبب عمده یا منحصرش حب دنیا و هم آن است. اگر انسان هماش تحصیل دنیا و هماش رسیدن به زخارف آن باشد، البته قلب فطرتا متوجه به آن مىشود و شغل شاغلش آن مىشود.
پایان
چه اگر چنین باشد، حال او مثل شخص عربى باشد که تلفظ به کلام فارسى مىکرده و شعور به معانى آن چیزى که تلفظ مىکند نداشته باشد. یا مثل حال ساهى و غافل و مصروعى که تکلم به چیزى مىنماید، بدون آن که معنى آن به خاطر ایشان گذرد و ندانند که چه مىگویند.
«دلایل حضور قلب در نماز»، «رابطه نماز با حضور قلب»، «آیا حضور قلب شرط صحت نماز است»، «راه درمان موانع حضورقلب»، «عوامل بیرونى و درونى خطورات قلبى».
بدان که ادله شرط بودن خشوع و حضور قلب در آیات و احادیثبسیار است، از جمله آنها فرموده خداوند متعال است: (اقم الصلاه لذکرى) «نماز را براى یاد من به پا دار».
فعل امر «اقم» ظاهر براى وجوب است و غفلت ضد ذکر و یاد مىباشد، لذا کسى که در همه نمازش غافل و بىتوجه است، چگونه ممکن است نماز را براى ذکر و یاد خداوند به پا داشته باشد و نیز قول خداوند که مىفرماید: (و لا تکن من الغافلین):«... و از غافلان مباش». مبنى بر نهى بوده و ظاهر آن دلالت بر تحریم غفلت دارد و نیزآیه: (حتى تعلموا ما تقولون): «باید بدانید که [ در نماز ] چه مىگویید» این آیه بیانگر علت نهى مستان در دنیا از ورود به نماز است و همین علت در انسان غافلى که غرق در مقاصد و وسوسههاى خود و افکار دنیوى مىباشد نیز شایع و ثابت است. در ادامه علامه فیض کاشانى، به بحث درباره شش عامل که باعث کامل شدن نماز مىشود اشاره دارد که عبارتند از:
حضور قلب و فهمیدن معانى اذکار و تعظیم خداوند و هیبتبارى تعالى و امید داشتن و حیا نمودن.
بخش ششم: کتاب در بردارنده قسمت دوم از دیدگاه حضرت امام خمینى(ره)درباره حضور قلب است. این بخش شرح و توضیح یک حدیث از حضرت امام صادق (ع) مىباشد که محتواى آن توجه به حضور قلب است. فراز نخست، بحث فراغت وقت و فراغت قلب در عبادت است. درباره فراغت قلب در عبادت آمده است:
و از فراغت وقت مهمتر فراغت قلب است. بلکه فراغت وقت نیز مقدمهاى براى این فراغت است و آنچنان است که انسان در وقت اشتغال به عبادت، خود را از اشتغالات و هموم دنیایى فارغ کند؛ و توجه قلب را از امور متفرقه و خواطر متشته منصرف نماید، ودل را یکسره خالى و خالص براى توجه به عبادت نماید.
ادامه بحث درباره مراتب حضور قلب است که این چنین بیان شدهاست:
پس از آن که معلوم شد که حضور قلب در عبادات، قلب و روح عبادات است و نورانیت و مراتب کمال آن، بسته به حضور قلب ومراتب آن است، اکنون باید دانست که از براى حضور قلب مراتبى است که بعضى از آن مراتب اختصاص دارد به اولیاى حق، و دست دیگران از وصول به قله آن کوتاه است؛ ولى بعض مراتب آن براى سلسله رعیت نیز ممکن الحصول است. و باید دانست که حضور قلب به طریق کلى منقسم شود به دو قسمت عمده:
الف: یکى حضور قلب در عبادت؛ب: دیگر حضور قلب در معبود. سپس در مورد هر یک به طور مبسوط به بحث و بررسى پرداخته، آنگاه راجع به راه دستیابى به حضور قلب آمده است:
بدان که حضور قلب در عبادات حاصل نشود مگر به افهام نمودن به قلب اهمیت عبادات و آن در حقیقت میسور نشود مگر به فهمیدن اسرار و حقایق آنها.
نوانهاى بعدى مقاله حضرت امام خمینى (ره) بدین قرار است:
نوافل جبران کننده نقایص نمازهاى واجب؛ فراغت در عبادت موجد غناى قلب.
ادامه دارد....
۲۶تکنیک برای رسیدن به موفقیت
نویسنده: اکرم رجبی
شرط رسیدن به موفقیت این است که ابتدا باور کنیم که می توانیم موفق شویم. اعتقاد درونی به این که شما قدرت انجام کاری را دارید و لیاقت رسیدن به هدف را هم دارید ضامن موفقیت شماست.
این مقاله ۲۶ راهکار اساسی برای داشتن کلید های موفقیت به شما معرفی می کند.
بزرگ ترین مسئله که اکثر ما گرفتارش هستیم، این است که در وجودمان آتش عشق و علاقه شعله ور نیست .هیچ چیز مانع موفقیت یک انسان مشتاق و علاقمند نیست.
اگر بتوانید ایمان بیاورید ،همه چیزبرایتان ممکن می شود. به خدا ایمان آورید نه فقط در ظاهر، بلکه با اطمینان به او به عنوان راهنمای خود اعتقاد آورید.
راه های رسیدن به موفقیت:
1- تفکر مثبت داشته باشید، «دکترنورمن پیل» می گوید:
افکار خوب و مثبت همچون تابش نور خورشید بر اتاقی تاریک است که همه جا را روشن می کند.
2- باور و ایمان داشته باشید، همیشه آن چیزی اتفاق می افتد که شما واقعاً باورش دارید. این یک حقیقت است. پس باید باورهای محدود کننده ای را که مانع موفقیت شما هستند ، شناسایی کنید و آن ها را از بین ببرید.
3- هر روز منتظر اتفاق خوبی باشـید، اگر انتـظار وقـوع چـیزی را داشته باشـید، آن چـیـز به وقـوع می پیوندد.
4- افکارتان را کنترل کنید، موفقیت ازطریق کنترل کامل افکار، اعمال به وجود می آید.
5- تلاش و پشتکار داشته باشید، همۀ موفقیت ها و رؤیاهای ما در گرو سخت کوشی است. هر چه بیشتر تلاش کنیم ،موفقیت بیشتری کسب خواهیم کرد.
6- صبور باشید، ما همواره دوست داریم هر چه زودتر به آرزو هایمان برسیم، به همین دلیل است که در زندگی مان بی قراریم.
7- به دیگران کمک کنید. شما تنها در صورتی حقیقتاً خوشبخت و موفق خواهید بود که احساس کنید به دلیل خدمت به دیگران انسان با ارزشی هستید.
8- ذهن خود را از تردید و ترس رها کنید و تصور کنید هیچ محدودیتی ندارید.
9- به بهترین چیزها فکر کنید.
10 - تصویر آن چه را می خواهید در زندگی بیرونیتان داشته باشید، بسازید.
11- شور و شوق داشته باشید، «فرانک بتگر» نویسندۀ کتاب چگونه در فروش از ناکامی به کامیابی رسیدم می گوید: شخص قادر است هر وقت بخواهد سرنوشت خود را عوض کند و آن موقعی است که تصمیم بگیرد و در کار خود شوق و حرارت به خرج بدهد.
12- از خودتان تصویر خوبی در ذهن داشته باشید.
13- از اشتباهات گذشتۀ خود پند بگیرید و پیش بروید.
14- به خودتان اطمینان داشته باشید، آنگاه خود را دوست خواهید داشت.
15- مسئولیت کامل زندگی و آنچه را برایتان پیش می آید، به عهده بگیرید.
16- همواره ببخشید و فراموش کنید، اما بگیرید و به خاطر بسپارید.
17- با افراد موفق ارتباط برقرار کنید.
18- هدف خود را از نظر دور نکنید و همیشه آن را جلوی چشم داشته باشید.
19- در زمان حال زندگی کنید، هر روز به خاطر همان روز زندگی کنید.
20- در هر کار فقط برای همان کار فعالیت کنید.
21- با افراد باانگیزه و با روحیه همنشینی کنید.
22- در کارهای اجتماعی مشارکت داشته باشید.
23- همیشه به دنبال ایدۀ بزرگی باشید، که زندگی تان را تغییر خواهد داد.
24- شهامت داشته باشید: همان شوید که می خواهید. تنها در این صورت است که می توانید.
25- استقامت داشته باشید: حضرت محمد (ص) فرمود ه اند:
خداوند با کسانی که در برابر مشکلات پایداری می کنند.
26- شکرگزار باشیم: وقتی شکر می کنیم روح عالم در ما ایجاد انرژی می کند و آن انرژی موهبت های بعدی را به طرف ما جذب می کند.
منبع: باشگاه اندیشه
بخش دوم
اگر در حرکات و سکنات خود همواره از یاد پروردگارت غافل باشى و دائما خود را غرق در فکر دنیا و هواى نفس خویش نمایى، ناگزیر هنگام حضور در نماز، نیازمند آن هستى که با رنج و تعب، با رشته عقل خویش، دل از خدا گریختهات را حاضر ساخته و بهایستادن در پیشگاه مولایت وادار نمایى، و به یادش آورى که خداتو را دعوت به ملاقات نموده و همواره در محضر او هستى و تو رامىبیند؛ و نیز با عقل و قلب خود قصد کنى که مىخواهى خداوند رااز آن جهت که شایسته عبادت است، پرستش کنى و مانند عابدان حقیقى، در محضر مناجات با او حاضر شوى و عبادت خداوند جل جلاله را به جا آورى.
و شایسته است هنگامى که «الله اکبر» مىگویى و مشغول سخن گفتن با خدا مىشوى، در فکر فهم معناى این سخن باشى و بدانى که مشغول عبادت هستى؛ نه صرف تلفظ با حال غفلت و بر طبق عادت. ونیز باید در گفتن آن صادق باشى.مرحوم ابن طاووس در ادامه بحث، درک عظمت خداوند را سبب ایجاد حضور قلب دانسته، در این باره احادیثى از حالات ائمهاطهار علیهمالسلام را نقل نموده و سپس مىفرماید:
بر ما همگى واجب است که به خاطر هیبت و احترامى که خداوند جلجلاله ذاتا مستحق آن است، همواره از او بیم و هراس داشته باشیم، ولى غفلت، ما را به جایى رسانده که از او بیم نداریم،و حتى از خوف و هراس معصومین علیهم السلام که باید در عبادات الهى به آنان اقتدا کنیم، پیروى نکرده و از خدا نمىهراسیم، وهم چنین به خاطر مخالفتهاى پىدرپىمان با خواستههاى او و کوچک شمردن امر و نهى و حب و قرب و مناجات با خدا، از او بیمنداشته و در نماز حضور قلب نداریم. البته این به سبب جهل ونادانى به مقام معبود مىباشد که به جهل منکران و کافران نزدیک است.
حضور قلب در اذکار و افعال نماز بحث است.بخش سوم: حضور قلب در هنگام گفتن اذکار نماز است. سیدبن طاووس با نقل یک روایت مىفرماید:
مولاىمان امام جعفر صادق (ع) در حال قرائت در نماز دچار حالت بىهوشى شد، وقتى به هوش آمد، از او پرسیدند: چه چیز باعث شد که حال شما به این حالت منتهى شد؟ حضرت فرمود: پیوسته آیات قرآن را تکرار مىنمودم، تا این که به حالتى رسیدم که گویى شفاها آن را از کسى که نازل فرمود به مکاشفه و عیاناشنیدم، لذا قوه بشرى تاب مکاشفه جلال الهى را نیاورد.
یکى از مهمات آداب قلبیه که شاید کثیرى از آداب، مقدمه آن باشد و عبادت را بدون آن روح و روانى نیست و خود مفتاح قفل کمالات و باب الابواب سعادات است، و در احادیث شریفه از کمتر چیزى این قدر ذکر شده و به کمتر ادبى این قدر اهمیت داده شده،حضور قلب است.
در ادامه بحث، امام راحل، به برخى اسرار و فوائد عبادات بادلائل عقلى اشاره فرموده و آورده است:
از این جهت است که مىبینید در ما پس از چهل - پنجاه سال عبادت اثرى حاصل نشده، بلکه روز به روز بر ظلمت قلب و تعصى قوا افزوده مىشود، لحظه به لحظه اشتیاق ما به طبیعت و اطاعت ازهواهاى نفسانیه و وساوس شیطانیه افزون مىشود.
در مقاله مذکور سپس، نقش شیطان که با وسوسههاى خود قلب را تسخیر مىکند، وانواع حیلههاى او مشروحا پرداخته شده و آنگاه احادیثى درباره حضور قلب ذکر شده است.
تحصیل حضور قلب «دعوت به تحصیل حضور قلب» عنوان بحث بعدى است که در آغاز آن آمده است: اکنون که فضیلت و خواص حضور قلب را عقلا و نقلا دانستى و ضررهاى ترک آن را فهمیدى، علم تنها کفایت نکند، بلکه حجت را تمامتر نماند؛ دامن همتبه کمر زن و آنچه را دانستى، درصدد تحصیل آنباش و علم خود را عملى کن تا استفاده از آن برى و برخوردار ازآن شوى. سپس در ادامه این بحث چنین آمده:
پس اى عزیز، اگر ایمان به آنچه ذکر شد -که گفته انبیا علیهمالسلام است- آوردى و خود را براى تحصیل سعادت و سفر آخرت مهیانمودى، و لازم دانستى حضور قلب را که کلید گنج سعادت است، تحصیل کنى، راه تحصیل، آن است که اولا رفع موانع حضور قلب رانمایى و خارهاى طریق را از سر راه سلوک ریشهکن کنى، و پس ازآن اقدام به خود آن کنى.
در ادامه بحث موانع حضور قلب اینگونه بیان شده است:
اما مانع حضور قلب در عبادات، تشتت خاطر و کثرت واردات قلبیه است که گاهى از امور خارجه و طرق حواس ظاهره حاصل مىشود؛ مثل آن که گوش انسان در حال عبادت چیزى بشنود و خاطر به آن متعلق شده، مبدا تخیلات و تفکرات باطنیه شود، و واهمه و متصرفه درآن تصرف کرده، از شاخهاى به شاخهاى پرواز کند؛ یا چشم انسان چیزى را ببیند و منشا تشتت خاطر و تصرف متصرفه گردد؛ یا سایر حواس انسان، چیزى ادراک کند و از آن انتقالات خیالیه حاصل شود.
در سخنان حضرت امام خمینى (ره) براى درمان حواس پرتى و تشتت خاطر آمده است:
بسیارى گمان مىکنند که حفظ طایر خیال و رام نمودن آن، از حیزامکان خارج و ملحق به محالات عادیه است؛ ولى اینطور نیست و باتمرین و ریاضت و تربیت و صرف وقت، آن را مىتوان رام نمود وطایر خیال را مىتوان به دست آورد، بهطورى که در تحت اختیار واراده حرکت کند که هر وقت بخواهد آن را در مقصدى یا مطلبى حبس کند که چند ساعت در همان مقصد حبس شود.
طریق عمده رام نمودن آن، عمل به خلاف است. آنچنان که انسان در وقت نماز، خود را مهیا کند که حفظ خیال در نماز کند و آن را حبس در عمل نماید. پایان بخش این مقاله بحث «حب دنیا باعث تشتت خیال و مانع حضور قلب» است که به طور گسترده به آن پرداخته و چنین تحریر شده است:
سزاوار آن است که نمازگزار، معانى اذکار و آنچه در نماز مىخواند و نیز معانى ادعیه و تعقیبات آن را ملاحظه نماید؛ چه، مىباید که از روى دانستگى و فهمیدگى بهجا آورد، تا ذکر گفتن و دعا خواندن و قرائت کردن او، مجرد حرکت دادن زبان، به غیر ملاحظه معانى مقصوده آن، نبوده باشد.
ادامه دارد...