بخش دوم
اگر در حرکات و سکنات خود همواره از یاد پروردگارت غافل باشى و دائما خود را غرق در فکر دنیا و هواى نفس خویش نمایى، ناگزیر هنگام حضور در نماز، نیازمند آن هستى که با رنج و تعب، با رشته عقل خویش، دل از خدا گریختهات را حاضر ساخته و بهایستادن در پیشگاه مولایت وادار نمایى، و به یادش آورى که خداتو را دعوت به ملاقات نموده و همواره در محضر او هستى و تو رامىبیند؛ و نیز با عقل و قلب خود قصد کنى که مىخواهى خداوند رااز آن جهت که شایسته عبادت است، پرستش کنى و مانند عابدان حقیقى، در محضر مناجات با او حاضر شوى و عبادت خداوند جل جلاله را به جا آورى.
و شایسته است هنگامى که «الله اکبر» مىگویى و مشغول سخن گفتن با خدا مىشوى، در فکر فهم معناى این سخن باشى و بدانى که مشغول عبادت هستى؛ نه صرف تلفظ با حال غفلت و بر طبق عادت. ونیز باید در گفتن آن صادق باشى.مرحوم ابن طاووس در ادامه بحث، درک عظمت خداوند را سبب ایجاد حضور قلب دانسته، در این باره احادیثى از حالات ائمهاطهار علیهمالسلام را نقل نموده و سپس مىفرماید:
بر ما همگى واجب است که به خاطر هیبت و احترامى که خداوند جلجلاله ذاتا مستحق آن است، همواره از او بیم و هراس داشته باشیم، ولى غفلت، ما را به جایى رسانده که از او بیم نداریم،و حتى از خوف و هراس معصومین علیهم السلام که باید در عبادات الهى به آنان اقتدا کنیم، پیروى نکرده و از خدا نمىهراسیم، وهم چنین به خاطر مخالفتهاى پىدرپىمان با خواستههاى او و کوچک شمردن امر و نهى و حب و قرب و مناجات با خدا، از او بیمنداشته و در نماز حضور قلب نداریم. البته این به سبب جهل ونادانى به مقام معبود مىباشد که به جهل منکران و کافران نزدیک است.
حضور قلب در اذکار و افعال نماز بحث است.بخش سوم: حضور قلب در هنگام گفتن اذکار نماز است. سیدبن طاووس با نقل یک روایت مىفرماید:
مولاىمان امام جعفر صادق (ع) در حال قرائت در نماز دچار حالت بىهوشى شد، وقتى به هوش آمد، از او پرسیدند: چه چیز باعث شد که حال شما به این حالت منتهى شد؟ حضرت فرمود: پیوسته آیات قرآن را تکرار مىنمودم، تا این که به حالتى رسیدم که گویى شفاها آن را از کسى که نازل فرمود به مکاشفه و عیاناشنیدم، لذا قوه بشرى تاب مکاشفه جلال الهى را نیاورد.
یکى از مهمات آداب قلبیه که شاید کثیرى از آداب، مقدمه آن باشد و عبادت را بدون آن روح و روانى نیست و خود مفتاح قفل کمالات و باب الابواب سعادات است، و در احادیث شریفه از کمتر چیزى این قدر ذکر شده و به کمتر ادبى این قدر اهمیت داده شده،حضور قلب است.
در ادامه بحث، امام راحل، به برخى اسرار و فوائد عبادات بادلائل عقلى اشاره فرموده و آورده است:
از این جهت است که مىبینید در ما پس از چهل - پنجاه سال عبادت اثرى حاصل نشده، بلکه روز به روز بر ظلمت قلب و تعصى قوا افزوده مىشود، لحظه به لحظه اشتیاق ما به طبیعت و اطاعت ازهواهاى نفسانیه و وساوس شیطانیه افزون مىشود.
در مقاله مذکور سپس، نقش شیطان که با وسوسههاى خود قلب را تسخیر مىکند، وانواع حیلههاى او مشروحا پرداخته شده و آنگاه احادیثى درباره حضور قلب ذکر شده است.
تحصیل حضور قلب «دعوت به تحصیل حضور قلب» عنوان بحث بعدى است که در آغاز آن آمده است: اکنون که فضیلت و خواص حضور قلب را عقلا و نقلا دانستى و ضررهاى ترک آن را فهمیدى، علم تنها کفایت نکند، بلکه حجت را تمامتر نماند؛ دامن همتبه کمر زن و آنچه را دانستى، درصدد تحصیل آنباش و علم خود را عملى کن تا استفاده از آن برى و برخوردار ازآن شوى. سپس در ادامه این بحث چنین آمده:
پس اى عزیز، اگر ایمان به آنچه ذکر شد -که گفته انبیا علیهمالسلام است- آوردى و خود را براى تحصیل سعادت و سفر آخرت مهیانمودى، و لازم دانستى حضور قلب را که کلید گنج سعادت است، تحصیل کنى، راه تحصیل، آن است که اولا رفع موانع حضور قلب رانمایى و خارهاى طریق را از سر راه سلوک ریشهکن کنى، و پس ازآن اقدام به خود آن کنى.
در ادامه بحث موانع حضور قلب اینگونه بیان شده است:
اما مانع حضور قلب در عبادات، تشتت خاطر و کثرت واردات قلبیه است که گاهى از امور خارجه و طرق حواس ظاهره حاصل مىشود؛ مثل آن که گوش انسان در حال عبادت چیزى بشنود و خاطر به آن متعلق شده، مبدا تخیلات و تفکرات باطنیه شود، و واهمه و متصرفه درآن تصرف کرده، از شاخهاى به شاخهاى پرواز کند؛ یا چشم انسان چیزى را ببیند و منشا تشتت خاطر و تصرف متصرفه گردد؛ یا سایر حواس انسان، چیزى ادراک کند و از آن انتقالات خیالیه حاصل شود.
در سخنان حضرت امام خمینى (ره) براى درمان حواس پرتى و تشتت خاطر آمده است:
بسیارى گمان مىکنند که حفظ طایر خیال و رام نمودن آن، از حیزامکان خارج و ملحق به محالات عادیه است؛ ولى اینطور نیست و باتمرین و ریاضت و تربیت و صرف وقت، آن را مىتوان رام نمود وطایر خیال را مىتوان به دست آورد، بهطورى که در تحت اختیار واراده حرکت کند که هر وقت بخواهد آن را در مقصدى یا مطلبى حبس کند که چند ساعت در همان مقصد حبس شود.
طریق عمده رام نمودن آن، عمل به خلاف است. آنچنان که انسان در وقت نماز، خود را مهیا کند که حفظ خیال در نماز کند و آن را حبس در عمل نماید. پایان بخش این مقاله بحث «حب دنیا باعث تشتت خیال و مانع حضور قلب» است که به طور گسترده به آن پرداخته و چنین تحریر شده است:
سزاوار آن است که نمازگزار، معانى اذکار و آنچه در نماز مىخواند و نیز معانى ادعیه و تعقیبات آن را ملاحظه نماید؛ چه، مىباید که از روى دانستگى و فهمیدگى بهجا آورد، تا ذکر گفتن و دعا خواندن و قرائت کردن او، مجرد حرکت دادن زبان، به غیر ملاحظه معانى مقصوده آن، نبوده باشد.
ادامه دارد...