پیامبر عظیم الشان اسلام(ص)رسالتش را با فرمان خواندن از سوی خداوند آغاز می کند و خداوند متعال به قلم سوگند یاد می کند و معجزه آفرینِ فرستاده اش را یک کتاب بنام قرآن کریم قرار داد.
امام علی(ع):همانا پاداش دانشمند از شخص روزه دار و شب زنده دار که در راه خدا جهاد می کند بیشتر است.
کتاب یک غذاست،یک نوشیدنی است ، وچنانچه مقوی باشد روح را تقویت می کند.
کتاب خوب دروازه ای است بسوی جهان گسترده علم ومعرفت.
امام صادق (ع):مطالعه ی بسیار و پیگیری در مسائل علمی باعث شکفتگی عقل و تقویت نیروی فکر است.
سقراط: جامعه وقتی فرزانگی و سعادت می یابد که مطالعه کار روزانه اش باشد.
امام صادق (ع): به یکی از اصحاب خود فرمودند:
دانش خود را بنویس و منتشر ساز در میان برادران دینی ات، پس چون مرگت فرا رسد، کتاب های خود را میراث اولادت قرار بده،براستی زمان آشفتگی و هرج و مرجی بر مردم خواهد آمد که در آن جز به کتب خودشان انس نمی گیرند.
(مشکاه الانوار )
بهترین سخن گویان و یاران ،کتاب است و آن گاه که دوستان تنهایت نهند،می توانی به آن سرگرم شوی. اگر او را هم راز خویش قرار دهی،سرِّ تو را فاش نمی کند و با کتاب است که می توانی به دانش و نیکی ها دست یابی.
#یک_دقیقه_مطالعه
برگرفته از کتاب: #به_بلندای_فکرت_
پرواز_خواهی_کرد
در
کتاب "صدمین میمون" کن کایز آمده است که شصت سال قبل، در سال 1952 جمعی
از دانشمندان ژاپنی درباره رفتار میمونهای وحشی در یک جزیره تحقیق
میکردند. غذای اصلی میمونها سیبزمینی شیرین بود. میمونها سیبزمینی را
خاکآلوده میخوردند.
یک روز پژوهشگران متوجه شدند، میمونی کاری جدیدی میکند:
او سیب زمینی را قبل از خوردن شست! شاید اتفاقی یادگرفته بود مثلا سیبزمینی از دستش به آب افتاده و بدون خاک مزه بهتری داشته است. به هرحال او این رفتار را روزهای بعد هم تکرار کرد، و بهتدریج میمونهای دیگر این کار را یاد گرفتند.
در سال 1958، زمانی که صدمین میمون به این رفتار جدید روی آورد، دانشمندان جزیرهای در سیصد مایلی نیز گزارش دادند که میمونهای آن جزیره نیز شروع به شستن سیبزمینیها کردهاند. هیچ ارتباطی میان این جزایر نبود و کسی میمونی را از جزیرهای به جزیرهی دیگر نبرده بود! تعمیم نتایج این تحقیق میگوید زمانی که سطح جدید آگاهی میان تعداد معینی از افراد ایجاد شود و به طور چشمگیر و معنیدار رفتارشان تغییر کند، آگاهی بدون ارتباط مستقیم به دیگران منتقل میشود.
هر
آگاهی فردی به آگاهی جمعی مرتبط است. گاهی به دنیای اطرافمان نگاه میکنیم
و از این که نمیتوانیم تاثیر مثبت و چشمگیری در بهبود آن داشته باشیم،
احساس کوچکی میکنیم. اما اگر اعضای گونهی خاصی از حیوانات به طریقی با هم
در ارتباط باشند، به احتمال زیاد انسانها نیز میتوانند به وسیلهی همین
نیرو با هم ارتباط پیدا کنند. تفکر همسو و مشترک، نیروی بزرگی دارد و
میتوان آن در مسیر مثبت و سازنده استفاده نمود. شعور جمعی از یک سو، انسان
را از یک سو، متوجه قدرت شگفت انگیز و میزان تاثیرگذاری وی بر کل جهان
هستی میکند و از دیگر سو مسئولیت بزرگ او را در قبال خانوادهی بزرگ بشری
نمایان میسازد. زیرا دایرهی نفوذ افکار و اعمال انسان فقط محدود به زندگی
شخصی او نمیشود و بر شرایط و اتفاقاتی که زاییدهی شعور جمعی است، اثر
میگذارد.
روبرت شلدریک زیست شناس مشهور در کتاب علم جدید حیات، نظریهای بر اساس شواهد علمی و تجربیات متعدد ارائه میکند:
حافظه و شعور انسان تنها در مغزش ذخیره نمیشود، بلکه چیزی به نام "شعور جمعی" نیز وجود دارد.
اساس
فلسفه روبرت شلدریک بر این پایه استوار است که تمام موجوداتی که در یک رده
و گونهی خاص قرار دارند، توسط یک حوزهی مورفوژنتیکی که بسیار شبیه یک
حوزهی مغناطیس است احاطه شدهاند و به نحوی با یکدیگر در ارتباطند.
خلاصه
با تعمیم نتایج آزمون "صدمین میمون" و براساس این نظریه، اگر تعدادی از
انسانها (اگر قابل مقایسه با آزمون باشد! صد انسان) همراه و همدل بر
اندیشه و سطحی از آگاهی تمرکز کنند، میتوانند آن اندیشه را به دیگر
همنوعان خود انتقال دهند.
میتوانیم با همدلی و تمرکز بر افکار پاک و مثبت، انرژی خود رادر مسیر نیکی و تعالی، همسو و هدایت نماییم.
❤️ این پیام را منتشر کنید. مهربانی هیچ هزینه ای ندارد و رساندن دانش عبادت است. ❤️
@mahrosameni
چشم انداز شخصی چیست؟
امروز چه تصویری از شما نزد خودتان ، خانواده ، اقوام ، دوستان ،همکاران و جامعه وجود دارد؟
آیا این تصویر را قبلا رسم کرده بودید؟
آیا این تصویر همان چیزی است که می خواستید (یا می خواهید) یا با تصویر مطلوب تان فاصله دارد؟
ده فرمان زندگی
01- ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﺎﺵ، ﺍﻣﺎ ﻣﺘﻮﻗّﻒ ﻧﺒﺎﺵ،
02- ﺗﺤﻤّﻞ ﮐﻦ، ﺍﻣﺎ معطّل ﻧﺒﺎﺵ،
03- ﺳﺮ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﺵ، ﺍﻣﺎ لجباز ﻧﺒﺎﺵ،
04- ﺻﺮﯾﺢ ﺑﺎﺵ، ﺍﻣﺎ ﮔﺴﺘﺎﺥ ﻧﺒﺎﺵ،
05- ﺑﮕﻮ ﺁﺭﻩ؛ ﻧﮕﻮ ﺣﺘﻤﺎ،
06- ﺑﮕﻮ ﻧﻪ؛ ﻧﮕﻮ ﻫﺮﮔﺰ،
07- ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺵ، ﺍﻣﺎ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺒﺎﺵ،
08- ﺷﺘﺎﺏ ﮐﻦ، ﺍﻣﺎ ﺷﺘﺎﺏ ﺯﺩﻩ ﻋﻤﻞ ﻧﮑﻦ،
09- ﺑﮕﻮ ﺑﺮﺍﺕ می مونم؛ ﻧﮕﻮ ﺑﺮﺍﺕ می میرم،
10- ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ، ﺩﺍﺷﺘﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ، ﻧﯿﺴﺖ،
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ..
دیوها یا دیمن های درونی!
شیطان
های بسیاری در جهان های درونی و در ناخودآگاه ما قرار وجود دارند و هر
کدام از آن ها در جهت خدمت به نیروی منفی یا سیاه فعالیت می کنند.
هر
کدام از آن ها مربوط به یک خصوصیت و صفت منفی ئی است که ما در درون و در
ناخودآگاه مان به آن ها غذا می دهیم و آن ها بزرگ تر می شوند.
شیطان
ها با توجه به رتبه و مقام و صفت مربوط به خود، انواع متنوعی دارند و هر
کدام از آن ها در قسمتی از مسیر درونی به استقبال مرید می روند.
شیطان های ابتدای مسیر که به دیو یا دیمن مشهورند، ضعیف تر هستند و رفته رفته قدرت آن ها در طول مسیر بیشتر می شود.
دیوها یا دیمن ها، شیطان های کوچکی هستند و هر کدام از آن ها می توانند در صفت دیمن حرص، آز، بدخواهی، آرزو و ... وجود داشته باشند.
هر
یک از آن ها در بخشی از مسیر درونی و معنوی در سر راه مریدی که به خودسازی
و شناخت خویشتن مشغول است، قرار خواهند گرفت. دیمن ها در ابتدای مسیر، آن
چنان که باید قوی نیستند و با ایستادگی مرید در مقابل شان، آن ها از بین می
روند؛ اما رفته رفته مرید با دیوها یا دیمن های قوی تری رو به رو خواهد شد
که از بین بردن آن ها، زمان، انرژی و کار بیشتری لازم دارد و به راحتی نمی
توان آن ها را از بین برد.
دیمن یا دیوهای ابتدایی به صورت دیو آرزو، دیو بدخواهی و دیو ذهنی ظاهر می شوند.
در
لغت نامه دهخدا « دیو » همردیف با شیطان و ابلیس و اهریمن ذکر شده است.
دیمن ها یا دیوها انسان را به انجام اعمال پست و ناشایست مطابق با جنس و
مقامی که در آن قرار دارند، تشویق و ترغیب می کنند.
اگر
انسان دارای دیو یا دیمن بدخواهی باشد، آن دیو او را به انجام کارهای
بدخواهانه علیه دیگران دعوت خواهد کرد و تا زمانی که آن دیو یا دیمن در
وجود فرد و در ناخودآگاه او قرار دارد، انسان خواه نا خواه اعمال مربوط به
آن دیمن را انجام خواهد داد.
در شاهنامه فردوسی دیوها یا همان دیمن ها، به دو صورت انسانی و صفات منفی و رذایل اخلاقی به تصویر کشیده شده اند.
در
شاهنامه، دیوها نماد بدی و شرّ هستند، شکل های متفاوتی دارند، هر کدام نام
های مخصوص به خود را دارند، همانند بید، سنجه، اکوان دیو که در هیات
گورخری ظاهر می شود و دیو سپید.
از
اینجا می توان به راحتی نتیجه گرفت که کشتن همه این دیوها یا دیمن ها توسط
رستم، در جهان های درونی به وقوع می پیوندد و همگی مربوط به تجارب درونی
هستند و جنبه بیرونی ندارند. برخی از دیوها صورت انسانی ندارند و نماینده
صفات منفی و رذایل اخلاقی هستند و می توانند در شکل های دیگری ظاهر شوند،
همانند دیو نیاز، دیو خشم، دیو رشک، دیو شهوت، دیو کینه، دیو دروغ و دیو آز
و ...
اگر وارد مسیر حقیقت شوید و در آن پیشرفت کنید، با دیمن های جهان های درونی رو به رو خواهید شد.
مهم ترین کاری که می توان در مقابل این دیوها و یا دیمن ها علی الخصوص در ابتدای مسیر انجام داد، این است که در مقابل آن ها ایستاد.
نباید از آن ها ترسید، هر چند از لحاظ تنومندی بزرگ تر از ما باشند.
نباید از آن ها ترسید، اگر چه دارای ظاهر کریه و ترسناکی باشند.
اگر در مقابل آن ها ایستادگی کنید، نابود خواهند شد.
هر
دیو یا دیمنی که در درون از بین می رود، صفات و ویژگی های مربوط به آن دیو
یا دیمن از درون شما پاک می شود و نور الهی زندانی شده توسط آن دیمن یا
دیو آزاد می گردد.
(؟)