دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

خواص برخی داروهای گیاهی/1

 

خواص برخی داروهای گیاهی/1


#

درمان ترش کردن معده

 

درمان ترش کردن معده 


افراد زیادی در جهان با مشکل ترش کردن مواجه هستند. این اتفاق به دلیل  بالا بودن اسید معده‌ای است که در مری به وجود می آید. دکتر مایکل مورای بر این باور است زیاد خوردن و یا فشار  وارده به معده بیشتر این مشکل را بدتر می کند .

شش قدم برای از میان برداشتن عقاید محدود کننده

شش قدم برای از میان برداشتن عقاید محدود کننده


من خودم را فردی صرفه جو می دانم و همیشه فکر می کردم که این خیلی خوب است. اما، به تازگی فهمیده ام که با این که صرفه جویی خصوصیتی باارزش و مفید است ،اما ریشه صرفه جو بودن من براساس یک سری عقاید محدودکننده ایجاد شده است.

همه چیز با داستان یک لپ تاپ DELL شروع شد و داستان این طوری بود. کامپیوتری که هر روز استفاده می کنم یک لپ تاپ 5 ساله DELL است. این لپ تاپ خدمات زیادی به من کرده است، اما بخاطر طبیعت آن (سیستم عامل آن ویندوز است)، زوال تدریجی قابلیت اطمینان و عملکرد آن مشخص بود (حتی بعد از نصب کردن دوباره ویندوز و دوبرابر کردن RAM آن). خیلی اوقات لازم می شد که در زمان هایی نامساعد کامپیوتر را ریبوت کنم و کندی اجرای خیلی از برنامه ها مثل فتوشاپ که استفاده زیادی از آن داشتم، دیوانه ام می کرد.

هفته گذشته، وقتی پشت لپ تاپم قوز کرده بودم و دوباره از کندی عملکردهای آن خسته و بی طاقت شده بودم و لازم بود دوباره سیستم را ریبوت کنم، همسرم نگاهم می کرد. بلند بد و بیراه می گفت و اصلاً دلم نمی خواست که مجبور شوم در آن لحظه دستگاه را ریبوت کنم. همسرم به سمتم آمد و با لحنی نگران گفت: "عزیزم، چرا یک مک بوک جدید نمی گیری؟ مطمئنم که خیلی از آن خوشت می آید و بازده کاریت هم خیلی بالاتر خواهد رفت."

ده سال بود که دربرابر تغییر سیستم کامپیوتریم به سمت Apple مقاومت کرده بودم. بهانه ام همیشه این بود که نمی توانم تغییرات کیبورد آن را تحمل کنم. و با این که تا حدودی درست بود، اما فقط بهانه ای بود که با کمک آن در منطقه آرامشم بمانم و دربرابر تغییر مقاومت کنم. اما آن شب به نکته ای در نارضایتی که از PC داشتم رسیدم که تصمیم گرفتم مک بوک را امتحان کنم.

به همان دلیل همسرم و دوستش من را به یک فروشگاه Apple بردند. وقتی داخل شدم، بلافاصله احساس کودکی را داشتم که وارد یک مغازه شکلات فروشی شده است. محو ظرافت و زیبایی دستگاه ها شده بودم. با این ایده وارد مغازه شدیم که می خواهم ارزان ترین لپ تاپ را بخرم، اما وقتی آن نسل جدید مانیتورهای 23 اینچ را دیدم، مسحور شدم.

یک مانیتور 30 اینچ HD نشانم دادند که گران ترین برچسب قیمت را روی خود داشت. هر سه ما جلوی آن جمع شده بودیم و تحسینش می کردیم. همسرم گفت: عزیزم بیا همین را بخریم. و بعد آن اتفاق افتاد: صدایی در درونم گفت، 

"تو لیاقت آن را نداری."

آن احساس کم کم همه وجودم را گرفت. با این که همیشه عاشق و مسحور این دستگاه  بودم، اما از این که حتی فکر خواستن آن به ذهنم رسیده است، احساس شرم و خجالت می کردم.

از این که جایی در زندگیم این اعتقاد را در خودم ایجاد کرده و تا اینجا با خودم کشانده بودم، احساس ناراحتی می کردم. خاطرات دوران کودکی کم کم در ذهنم نقش بست...

 

کودکی من: داستان یک اعتقاد محدودکننده خاموش

من که در خانواده ای فقیر بزرگ شده بودم و با پول کمی که مادرم به خانه می آورد، زندگی می کردم. به عنوان یک دختر کوچک وقتی چیزی نیاز داشتم، همیشه ارزان ترین مدل را انتخاب می کردم نه زیباترین را. هنوز هم وقتی مادرم می خواهد داستان خرید کردن های آن زمانمان را تعریف کند، اشک در چشمانش حلقه می زند.

این فکر که نباید روی مادرم فشار مالی بیاورم، از کودکی در من ریشه دوانده بود.

وقتی به کانادا رفتیم، خانواده ام در زیرزمین خانه یک نفر دیگر زندگی می کردند. هیچ وقت چیزهایی که می خواستم را از ترس این که مبادا روی آن ها فشار بیاورم، به آن ها نمی گفتم.

وقتی بزرگ تر شدم و به نوجوانی رسیدم، این که بتوانم مثل هم سالانم باشم بیشتر توجهم را جلب کرد. وارد دنیای مُد شدم و می توانستم برای خودم پول دربیاورم و از این که دیگر لازم نبود به مادرم تکیه کنم، خوشحالم می کرد. می توانستم به خرید بروم و همه آن چیزهایی که از آن ها محروم بودم را بخرم؛ چیزهایی که دخترهای نوجوان برای حمایت از هویت خود به آن ها نیاز دارند، مثل لوازم آرایش، لباس، و مجلات. خیلی وقت ها وقتی خانه می آمدم از طرف والدینم به خاطر این که پول هایم را برای خرید این چیزها حرام کرده و دور ریخته ام، سرزنش می شدم.

یک جایی در آن زمان، هویت 5 سالگی و 13 سالگی من به یک نتیجه گیری رسیدند و این عقیده اشتباه در من ایجاد شد که من لیاقت چیزهای زیبا را ندارم.

بعد از آن

این عقیده و کشف احساسی که کرده بودم را با یک دوست درمیان گذاشتم. او با دلرحمی عمیقی به چشمانم خیره شد و گفت: 

"تنها کسی که لیاقت آن را دارد، فقط تو هستی!" 

با اشک هایی که در چشمانش جمع شده بود، ادامه داد: 

"به تعداد ساعت هایی که در روز جلوی لپ تاپ می نشینی و تعداد آدم هایی که می توانی به خاطر رضایت از کارت به آن ها کمک کنی، فکر کن." 

قلبم ذوب شده بود و یک احساس تسکین و آرامش وجودم را گرفته بود. حق با او بود اما هنوز هم برای این که بگذارم آن حس در من نفوذ کند و به خودم باور پیدا کنم، نیاز به زمان داشتم.

اخیراً، یکی از دوستانم در ایمیلی کشف جدیدش را با من درمیان گذاشت: این که دیگر نمی خواست یک "سیاهی لشگر" باشد و می خواهد شخصیت اصلی بودن را تجربه کند. دیگر نمی خواهم از زندگی شکایت کنم. دیگر نمی خواهم به زندگی واکنش دهم. می خواهم با کمک دنیا زندگی را برای خودم بسازم که دوست دارم و لایق آن هستم.

با آن ایمیل فهمیدم که من تنها نبودم. با این که عقاید محدودکننده ما متفاوت بود اما هر دو به یک موضوع برمی گشت. همه ما عقاید و باورهای خودآگاه و ناخودآگاهی درمورد خودمان داریم که یا ما را به جلو می کشانند یا جلوی راه رفتنمان را می گیرند. شما چه عقایدی دارید که تصور می کنید باعث عقب انداختنتان می شوند؟

 

برای غلبه بر باورهای محدودکننده چه باید کرد

نکته: اگر به دنبال نتیجه هستید، خواندن این مراحل به تنهایی کافی نیست. باید همه کارهایی که هر مرحله از شما می خواهد را انجام دهید. بهتر است جایی باشید که حواستان به چیزی پرت نشود، یک قلم و کاغذ بردارید و شروع کنید.

 

1. چه عقایدی دارید؟

عقاید و باورها، مفاهیم و تصورات ذهنی هستند که درمورد خودمان و دنیای اطرافمان داریم و به عنوان حقایقی مطلق به آن ها نگاه می کنیم. باورها احساسی، روانی و گاهی غیرمنطقی هستند. آن ها از تجربیات و ارتباط ما با دنیای اطرافمان شکل می گیرند. این باورها الگوی ذهنی ما را شکل می دهند. خیلی ها آن را باورهای ناخودآگاه می نامند. معمولاً این باورها نه تنها خدمتی به ما نمی کنند بلکه ما را از دنبال کردن آرزوها و آزادانه زندگی کردن بازمی دارند.

خیلی از این باورها در دوران کودکی ما شکل گرفته اند. ما آن ها را به واسطه ارتباطاتی که با دیگران داشته ایم—مثل وقتی که به خاطر کار اشتباهی که می کردیم تنبیه شدیم—به دست آورده ایم. باوری که درنتیجه این می تواند به وجود آید این است که به اندازه کافی خوب نیستید که بعدها بر باورهایی که در دوران بزرگسالی بر ما اثر می گذارد، نفوذ می کند.

باورهای مربوط به روابط هم بسیار متداول هستند، زیرا اتفاقات مربوط به آن ها معمولاً از نظر احساسی بسیار قوی هستند و تاثیراتی ماندگار بر ذهن ناخودآگاه می گذارند. اگر در ابتدای دوران نوجوانی رابطه ای شکست خورده را تجربه کنیم، ممکن است به این نتیجه برسیم که لیاقت یک رابطه عاشقانه خوب را نداریم یا این که عشق همیشه توام با رنج و عذاب است.

روی یک برگه کاغذ، بعضی از باورهای خود را درمورد خودتان و دنیای اطرافتان یادداشت کنید؛ باورهایی که آن ها را به عنوان واقعیت پذیرفته اید. مخصوصاً آن هایی که می دانید عمومیت یافته اند و دیگر برای زندگی شخصی و سلامت شما مفید نیستند. بعضی از این جملات ممکن است به نظر برسد که آگاهانه به آن ها اعتقاد ندارید، اما اگر متوجه یک واکنش احساسی در بدنتان شدید، معنی آن این است که آن باور را با خود دارید.

در زیر به برخی از این باورها اشاره می کنیم:

- من آدم مهمی نیستم

- پول درآوردن خیلی سخت است

- من به اندازه کافی خوب نیستم

- من به اندازه کافی باهوش نیستم

- من لیاقتش را ندارم

-سنم خیلی کم است، هیچ کس من را جدی نمی گیرد

- سنم خیلی زیاد است، برای شروع کردن خیلی دیر است...

- من خیلی سخت کار می کنم. برای پول درآوردن سخت کار می کنم.

- من خیلی بدشانسم. همیشه اتفاقات بد برای من می افتد.

در زیر به نمونه هایی از باورهای خودم در گذشته هستند (با این که سالیان سال آن باورها را با خود داشتم، اما امروز دیگر به آن ها اعتقاد ندارم):

- مردان خوش قیافه بی وفا و نامهربان هستند

- من نویسنده بدی هستم

- من لیاقت یک رابطه عاشقانه را ندارم

- برای موفق بودن باید خیلی زحمت بکشم، بدون استراحت یا داشتن زندگی اجتماعی کار کنم...

- من به اندازه کافی زیبا نیستم. نمی توانم کسی را پیدا کنم که مجذوبم شود.

- من مهندس خوبی نیستم. کارفرمایم خیلی زود متوجه این موضوع می شود.

می توانم ساعت های متمادی ادامه دهم و به این لیست اضافه کنم. این چیزی است که آگاهانه درمورد خودم فهمیده ام و سعی در تغییرش داشته ام. از تجربه شخصی خودم می توانم بگویم که از بین بردن این باورها خیلی کمکم کرده است و بعد از فهمیدم که چقدر خوبی در اطرافم وجود دارد.

با نوشتن این باورها برای خودتان، نسبت به آن ها آگاه می شوید و می توانید برای غلبه بر آن ها تلاش کنید.

2. یک مثال نقض پیدا کنید

یکی از باورهای قدم اول را انتخاب کنید که روی آن کار کنید و بقیه قدم ها را ادامه دهید.

برای باورتان، به دنبال یک نمونه مشخص باشید که آن باور درست نباشد. این می تواند تجربیات خودتان یا دیگران باشد.

به عنوان مثال:

- برای باور من نویسنده بدی هستم: وقتی دو سال پیش توانستم دو مقاله بنویسم، ثابت شد که این باور درست نیست.

- برای باور مردان خوش قیافه بی وفا و نامهربان هستند: این درمورد شوهر فلانی صدق نمی کند.

این قدم احتمال وجود اشتباه در باورتان را به شما نشان می دهد. در طول آن روز هر چه می توانید مصداق هایی از نقض آن باور پیدا کنید. مثلاً اگر باورتان این است که "هیچ کس من را دوست ندارد"، کل روز را به دنبال کسانی باشید که دوستتان دارند.

اگر بعد از 10 دقیقه تلاش نتوانستید نمونه ای پیدا کنید، به سراغ قدم بعدی بروید.

3. این باور چطور به ضرر شما کار کرده است؟

به همه نمونه هایی که این باور به ضرر شما کار کرده است فکر کنید، این که شما را از پیش رفتن در زندگی عقب نگه داشته است یا نگذاشته به چیزی که دوست دارید در زندگیتان برسید. یا حتی تاثیرات منفی که از نظر احساسی و عاطفی بر روی شما داشته است. این باور چه آسیب هایی در گذشته به شما زده است؟ آن ها را یادداشت کنید.

وقتی وارد عمل می شویم تغییر ایجاد می شود و درد می تواند یک محرک موثر برای تسریع میل ما به تغییر است. وقتی به اندازه کافی درد را تجربه کنید، خواستار تغییر می شوید و برای آن وارد عمل می گردید.

حالا چشمانتان را ببندید و دردی که به خاطر این باور تجربه کردید را حس کنید. تجسم کنید، بشنوید، و احساس آن لحظه تان را درک کنید. سعی کنید تا جایی که ممکن است، واقعی باشد.

4. ریشه را پیدا کنید.

به عمق خاطرات گذشته تان نفوذ کنید—کودکی، دوران نوجوانی، ابتدای بیست سالگی یا حتی سال های اخیر. چه نمونه هایی شما را به این نتیجه گیری رسانده است؟ مواردی مشخص پیدا کرده و آن ها را با استفاده از تعداد کلمات لازم برای توصیفشان، یادداشت کنید.

نکته: بستن چشمانتان و تکرار عبارت آن باور در ذهنتان می تواند کمکتان کند. این احساساتی را تحریک می کند که برای پیدا کردن محل اصلی اتفاقات مربوط به آن باور کمکتان می کند.

به عنوان مثال:

- برای باور من نویسنده بدی هستم، من نمونه ای را به خاطر آوردم که معلم ادبیات دوران دبیرستانم گفته بود که مقاله بسیار بدی نوشته ام.

- برای باور مردان خوش قیافه بی وفا و نامهربان هستند، فهمیدم که خیلی از دوست پسرهای سابقم که یا بی وفا بوده  یا نامهربان، مردان خوش قیافه ای بودند.

- برای باور من به اندازه کافی خوب نیستم، فهمیدم که این باور در دوران کودکی وقتی مادرم به خاطر این که نمی توانستم کارهایی که از من خواسته بود را همان طور انجام دهم که می خواست، از دستم خسته می شد، شکل گرفته است.

چشمانتان را ببندید و صحنه را مجسم کنید. آن صحنه را دوباره در ذهنتان زنده کنید و احساسی که آن لحظه داشتید را به خاطر آورید.

5. مفهوم جایگزین

اتفاق بیرونی که در مرحله 4 مشخص کردید، لزوماً به خودی خود مسئول شکل گیری باور ما نبوده است. به عنوان مثال، فقط به این دلیل که معلم دبیرستانم 15 سال پیش نارضایتی خود را از مقاله من ابراز کرده به این معنی نیست که باید این باور را در خود پرورش دهم که نویسنده بدی هستم.

من به این دلیل این باور را داشتم که قضاوتم از آن موقعیت این بود. من آن مفهوم را به آن داستان بسته بودم. من آن رویکرد را از میان بی شمار رویکرد مختلف که می توانست توصیف کننده آن موقعیت باشد، انتخاب کرده بودم. اما در آن زمان، یکی از آن ها را انتخاب کردم و خود را به آن چسباندم.

این ما هستیم که به همه چیز مفهوم می دهیم. تنها قدرتی که هر اتفاق بیرونی می تواند داشته باشد، قدرتی است که ما به آن می دهیم.

حالا به بقیه رویکردها و نگرش هایی که می تواند توصیف کننده اتفاق بیرونی که مشخص کردید باشد، فکر کنید. می توانید وانمود کنید فردی دیگر هستید تا بتوانید آن اتفاق را از زوایای مختلف ببینید. برای مثالی که در بالا آوردم، این که نتیجه گیری کرده بودم، "من نویسنده بدی هستم"، چند نگرش جایگزین که می تواند توصیف کننده موقعیت باشد را عنوان می کند:

- معلمم روز بدی داشته است.

- سبک نوشتن معلمم با من متفاوت بوده است.

- من همیشه موقع امتحان دادن دچار اضطراب می شوم و همین باعث ضعیف شدن عملکردم در امتحانات می شود.

- شاید آن نوشته بهترین عملکرد من نبود اما یک اتفاق نادر بود.

چشمانتان را بسته و تصویر را از قدم 4 در ذهنتان مجسم کنید به استثنای این که دیگر به آن از این رویکرد جدی نگاه کنید. ببینید که برای انتخاب مفهومی که به آن اتفاق می دهید، آزاد هستید.

حالا آن عبارت باور اولیه تان را کلامی تکرار کنید و ببینید چه حسی دارید. آیا احساس می کنید که واکنش احساسی شما به آن عبارت کمتر شده است یا دیگر وجود ندارد؟

6. از بین بردن باورها

قدم اول:

چشمانتان را ببندید و یک بار دیگر صحنه ای که در مرحله 4 پیدا کردید را تجسم کنید (موقعیتی که باعث شکل گیری آن باور شده است). حالا تجسم کنید که این تصویر در ذهنتان کمرنگ تر شده است، مثل این که کسی چراغ آن صحنه را خاموش کرده باشد. حالا تجسم کنید که این تصویر از شما دور می شود، مثل این که آن صحنه در جعبه ای قرار دارد که آن را از شما دور کرده و می برند.

همین طور که صحنه دور می شود، تار شدن آن را هم ببینید. به دیدن آن صحنه و دور شدن و کوچک تر شدنش همچنان ادامه دهید تا جایی که تنها چیزی که می بینید تاریکی محض باشد. حالا، یک نفس خوب و عمیق بکشید، طوری که صدای آه از دهانتان بیرون بیاید.

قدم دوم:

چشمانتان را باز کنید. حالا عبارتی را یادداشت کنید که مفهومی متضاد باور قبلیتان داشته باشد. مثلاً، من یک نویسنده عالی هستم، من لیاقت بهترین ها را دارم، مردان خوش قیافه زیادی هستند که باوفا و مهربان باشند، من آدم خوبی هستم و ...

قدم سوم:

چشمانتان را ببندید و خودتان را ببینید که با این باور که به تازگی ساخته اید زندگی می کنید. خودتان را به عنوان نویسنده ای عالی تجسم کنید که پشت میز کار نشسته و مشغول تایپ کردن است. خودتان را تجسم کنید که در یک روز زیبای تابستانی مشغول پیاده روی هستید و فردی لایق و خوب هستید.

به جزئیات این صحنه دقت کنید. چه چیزی اطرافتان می بینید؟ چه صداهایی می شنوید؟ به چیزی در محیطتان دست بزنید. چه حسی دارید؟ احساس آن لحظه را حس کنید. احساس لذتی که در درونتان ایجاد می شود را حس کنید. می بینید که لبخند می زنید. حالا این تصویر را کمی روشن تر کنید مثل این که فردی یک چراغ دیگر در آن صحنه روشن کرده است. آنقدر به آن صحنه نگاه کنید که کاملاً راضی شوید.

حالا چه حسی دارید؟ سعی کنید دوباره عبارت باور اصلی را تکرار کنید. آیا به همان اندازه قبل اذیتتان می کند؟ اگر باز هم نسبت به آن واکنش عاطفی داشتید، مراحل را دوباره تکرار کنید.

باورهای جداشونده

به ازای هر تجربه ای که به دست می آوریم که موجب ایجاد یک باور در ما می شود، گِل تازه یا جزئیات مشخص کننده برای ایجاد یک آدم گِلی اضافه می کنیم و بعد خودمان را به این آدم گِلی می چسبانیم، با تصور این که این آدم خودمان هستیم. فراموش می کنیم که ما همان دست هایی بوده ایم که این آدم گِلی را ساخته است.

ما باورهای خودمان نیستیم. ما آن آدم گِلی که ساخته ایم نیستیم. یادتان باشد که پشت هر باور، منبعی بوده است که بررسی را انجام داده، مفاهیم را درست کرده و آن معنی و مفهوم را به آن اتفاق بیرونی چسبانده است. این منبع بخشی از ماست—خودآگاه ماست. وقتی تجربه خودآگاه ما با نفسمان مخلوط شود، سردرگم می شویم و سعی می کنیم خودمان را به این اتفاقاتی که درغیر این صورت بسیار بی معنی بودند، بچسبانیم.

یادتان باشد، اگر ما قادریم که آن آدم گِلی را بسازیم، آن وقت قدرت و توانایی لازم برای اصلاح آن را هم داریم. اگر بخواهیم، می توانیم باورها، افکار و اعمالمان را تغییر دهیم و درنتیجه نتیجه را عوض کنیم. بنابراین به طریقی می توان گفت که ما در کنترل سرنوشتمان هستیم.

از این که این مقاله را دنبال کردید متشکریم. امیدواریم که بتوانید آن را در زندگی اجرا کنید و نتایج مثبتی از آن بگیرید.

سرطان مثانه در کمین چه کسانی است؟

 

سرطان مثانه در کمین چه کسانی است؟


متخصصان می‌گویند خوردن مقدار زیادی گوشت قرمز به خصوص اگر بیش از حد سرخ یا کباب شده باشد، خطر سرطان مثانه را افزایش می‌دهد.

تحقیقات نشان می‌دهد که سرخ و کباب کردن گوشت قرمز به حدی که سطح آن کمی بسوزد، می‌تواند مواد شیمیایی سرطان‌زا تولید کند.
این مطالعه نشان داد که احتمال ابتلا به سرطان مثانه در افرادی که گوشت قرمز به شدت سرخ شده یا کباب شده، بخشی از رژیم غذایی آن‌ها بود، ۲ برابر کسانی است که گوشت قرمز کم سرخ یا کباب شده، مصرف می‌کنند. ظاهرا در این مطالعه به اثر گوشت آب‌پز بر سرطان مثانه اشاره‌ای نشده است.
یافته‌های مطالعه تازه به روی ۱۷۰۰ نفر در یک کنفرانس تحقیقات سرطان در آمریکا عرضه شد.
پژوهشگران دانشگاه تگزاس دریافتند که این خطر برای کسانی که گوشت قرمز کاملا سرخ شده مانند استیک و گوشت خوک نمک سود (بیکن) مصرف می‌کنند، بیش‌تر است؛ اما براساس این مطالعه حتی گوشت مرغ و ماهی نیز وقتی سرخ شده باشد، احتمال ابتلا به سرطان را به طول قابل توجهی بالا می‌برد.
سه نوع عمده از مواد شیمیایی سرطان‌زا که به “اچ سی اِی”ها معروف هستند، خطر ابتلا به سرطان را به میزان بیش از ۲٫۵ برابر افزایش دادند.
به نظر می‌رسید که بعضی افراد از لحاظ ژنتیکی بیش‌تر در برابر این نوع رژیم آسیب ‌پذیرند.
در این مطالعه که طی ۱۲ سال انجام شد، محققان DNA کلیه شرکت‌کنندگان را تحلیل کردند و متوجه شدند که داشتن ژن‌های خاص خطر ابتلا به سرطان مثانه را در برخی افراد که زیاد گوشت قرمز می‌خورند، پنج برابر می‌کند. متخصصان سرطان می‌گویند که تحقیقات بیش‌تری برای اطمینان از ارتباط مصرف مرتب گوشت قرمز با سرطان مثانه لازم است و این که آیا نحوه پختن آن تاثیری دارد یا نه.
براساس گزارش بی‌بی‌سی، دکتر پاناگوئیتا میترو، از صندوق جهانی تحقیقات سرطان، گفت: وقتی همه شواهد درباره مصرف گوشت و سرطان را بررسی کردیم، حاکی از افزایش سرطان مثانه به دلیل مصرف گوشت قرمز نبود؛ اما در این زمینه که گوشت قرمز یا گوشت پردازش شده خطر سرطان روده را افزایش می‌دهد، شواهد قانع کننده‌ای وجود دارد. به همین دلیل است که توصیه می‌کنیم مردم مصرف گوشت قرمز را به ۵۰۰ گرم ـ وزن گوشت پخته شده در هفته محدود کنند یا به کلی از خوردن گوشت سرخ کرده پرهیز کنند.
گفتنی است، حدود پنج هزار نفر هر سال در اثر این سرطان می‌میرند و تقریبا ۹۰ درصد موارد مرگ در افراد بالای ۶۵ سال است.
 

وایمکس چیست؟

بی نیازی شبکه وایمکس به زیرساخت های مخابراتی پرهزینه، آن را به گزینه ای مناسب برای دسترسی به اینترنت در نواحی توسعه  نیافته تبدیل کرده است.
به گزارش شگفت انگیز برای متصل کردن رایانه به اینترنت، چند راه مشخص وجود دارد که معمولا عبارتند از اتصال از طریق سیم ویژه به مودم یا اینترنت کابلی، اتصال به یک شبکه وای  ـ  فای و نیز گزینه اتصال از طریق خطوط Dial-up  که البته این آخری سرعت و کارایی چندانی ندارد.
 

تهیه زیرساخت های لازم برای اتصال از طریق اینترنت کابلی بسیار پر هزینه است، زیرا شرکت ها یا دولت ها باید هزینه سنگین نصب شبکه های متعدد برای رساندن کابل به واحدهای مختلف مسکونی یا اداری را متقبل شوند. همچنین فناوری DSL نیز نیاز به زیرساخت های مخابراتی خطوط تلفن ثابت دارد و همین امر سبب می شود، این فناوری بیشتر به شهرها محدود شده و بسیاری از روستاها یا نواحی بین شهری از دسترسی به اینترنت محروم باشند.

وایمکس چیست؟

 

شاید اینترنتی با سرعت بالا و البته بدون نیاز به سیم که در عین حال مناطق گسترده ای را نیز تحت پوشش قرار می دهد، بتواند این مشکل را حل کند. فناوری وایمکس (WiMAX) برای حل این مشکلات وارد عرصه دیجیتال شد.

همان طور که شبکه های تلفن همراه می توانند اینترنت همراه را در اختیار مشترکان خود قرار دهند، شرکت های ارائه کننده خدمات وایمکس نیز می توانند اینترنت بی سیم را بدون نیاز به خط تلفن به مشتریان خود عرضه کنند.

وایمکس چیست؟

 

 

یک شبکه بی سیم گسترده

 

وایمکس شباهت  زیادی به شبکه  معمولی وای  ـ  فای دارد، با این تفاوت که گستره پوشش آن به مراتب بیشتر است و به این ترتیب می توان از آن در مناطقی که حتی شبکه تلفنی هم وجود ندارد، استفاده کرد. یک سیستم وایمکس دارای دو بخش عمده است که عبارتند از «دکل وایمکس» و «دریافت کننده وایمکس».

وایمکس چیست؟

 

 

دکل وایمکس (WiMAX tower) شباهت زیادی به دکل های شبکه های تلفن همراه دارد. دکل وایمکس می تواند منطقه  بسیار گسترده ای را تحت پوشش خود قرار دهد. دکل وایمکس از طریق کابل به شبکه اینترنت متصل می شود یا این که با اتصال به دکلی دیگر به تبادل داده می پردازد.

وایمکس چیست؟

 

 

دریافت کننده وایمکس مودمی ساده است که باید به آنتن ویژه ای متصل شود. در برخی مدل ها از مودم های وایمکس، این آنتن درون مودم جای گرفته است.

 

پوشش و سرعت وایمکس

 

وایمکس، ساختاری کم و بیش مشابه با شبکه های وای  ـ  فای معمولی دارد. در شبکه وایمکس داده ها از طریق امواج رادیویی از رایانه ای به رایانه ای دیگر منتقل می شود. همچنین برای جلوگیری از دسترسی غیرمجاز دیگران به این داده ها، امواج به صورت رمزگذاری شده ارسال می شود.

وایمکس چیست؟

سرعت انتقال داده ها در شبکه های وای  ـ فای کمتر از شبکه وایمکس است. با این حال اصلی ترین تفاوت میان وای  ـ  فای و وایمکس را باید در گستره پوشش شبکه ای آن ها جست. شبکه وایمکس می تواند تا شعاع 30 کیلومتری از دکل را پوشش دهد، البته این میزان به فرکانس و نیز انرژی مورد استفاده بستگی دارد. همچنین وضع جوی و اقلیمی، وجود ساختمان های بلند و نیز عوامل دیگر می تواند سبب کاهش دامنه پوشش شبکه های وایمکس شود.

 

راه حلی برای کشورهای در حال توسعه

 

بسیاری از کشورهای در حال توسعه که از زیرساخت های مخابراتی برای دسترسی به اینترنت پرسرعت محروم هستند، به سمت شبکه وایمکس گرایش یافته و به این ترتیب امکان دسترسی ساکنان نواحی مختلف و بویژه نواحی روستایی و دورافتاده به اینترنت پرسرعت فراهم شده است.

 

مودم های وایمکس

 

مودم های ارائه شده از سوی شرکت های ارائه دهنده شبکه وایمکس به سه دسته اصلی تقسیم می شوند.

وایمکس چیست؟

 

 

دسته اول مودم های فضای باز (Outdoor Modem) هستند. این مودم ها که معمولا قیمت بالاتری نسبت به مودم های دیگر دارند، عملکرد خوبی در دریافت امواج داشته و به همین دلیل برای مناطقی که پوشش امواج در آنها ضعیف تر است، کاربردی تر خواهد بود. این مودم ها بزرگ تر از مودم های دیگر بوده و برای نصب بیرون از ساختمان طراحی شده اند و در نتیجه برای جابه جایی های مکرر مناسب نخواهند بود. همچنین برخی از این مودم ها قابلیت وای  ـفای نداشته و حتما باید به وسیله کابل به رایانه متصل شوند.

وایمکس چیست؟

دست دوم مودم ها را مودم های داخلی (Indoor Modem) می نامند. این مودم ها قابل حمل بوده و می توان از آن ها درون ساختمان نیز استفاده کرد. منبع تغذیه این مودم ها، برق شهری است. باید توجه داشت که موقعیت محل استفاده، نقش مهمی در کیفیت امواج و در نتیجه حجم داده های دریافتی دارد.

وایمکس چیست؟

سومین دسته از مودم ها را در اصطلاح جیبی (Pocket Modem) می نامند. این مودم ها از باتری کوچکی تغذیه کرده و براحتی می توان به صورت بی سیم از آن ها استفاده کرد. البته این حجم کوچک سرانجام به بهای کاهش کیفیت امواج دریافتی تمام می شود.

 

وایمکس در ایران

 

اکنون چند شرکت ایرانی، خدمات وایمکس را به مشترکان خود ارائه می دهند که در میان آن ها دو شرکت «مبین نت» و «ایرانسل» بیشترین پوشش شبکه ای را دارند. کاربران این دو شرکت می توانند با توجه به نیاز خود، از میان مودم های مختلف یکی را انتخاب و به اینترنت با سرعت 128 کیلوبیت بر ثانیه تا دو مگابیت بر ثانیه دسترسی داشته باشند. همان طور که پیش از این نیز گفته شد، برای استفاده از شبکه وایمکس به خط تلفن نیازی نخواهد بود. گستره پوششی این دو شرکت نیز تفاوت هایی با هم دارد. شبکه وایمکس مبین نت شهرهای زیادی در همه استان های کشور را تحت پوشش قرار می دهد. وایمکس ایرانسل نیز شهرهایی در هفت استان تهران، البرز، آذربایجان شرقی، اصفهان، خراسان رضوی، فارس و خوزستان را زیر پوشش خود دارد.