هفتاد نکته از نکات کتب روان شناسی
بدانید اگه کل کتب روان شناسی را بخونی به این 70 جمله می رسید
**********************************************************
1- روز تولد دیگران را به خاطر داشته باش.
2- حداقل سالی یک بار طلوع آفتاب را تماشا کن.
3- برای فردایت برنامه ریزی کن.
4- از عبارت«متشکرم»زیاد استفاده کن.
5- بدان در چه وقت باید سکوت کنی.
6- زیر دوش آب برای خودت آواز بخوان.
7- احمقانه رفتار مکن.
8- برای هر مناسبت کوچکی جشن بگیر.
9- اجناسی را که بچه ها می فروشند ،بخر.
10- همیشه در حال آموختن باش.
11-آنچه می دانی، به دیگران بیاموز.
12- روز تولدت یک درخت بکار.
13- دوستان جدید پیدا کن اما قدیمی ها را از یاد مبر.
14- از مکان های مختلف عکس بگیر.
15- راز دار باش.
16- فرصت لذت بردن از خوشی هایت را به بعد موکول نکن.
17- به دیگران متکی نباش.
18- هیچ وقت در مورد رژیم غذاییت با کسی صحبت نکن.
19- اشتباه هایت را بپذیر.
20- بدان که تمام اخباری که می شنوی، درست نیست.
21- بعد از تنبیه بچه هایت , آن ها را در آغوش بگیر و نوازش کن.
22- گاهی برای خودت سوت بزن.
23- شجاع باش , حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی , هیچ کس نمی تواند تفاوت بین این دو را تشخیص دهد.
24- هیچ وقت سالگرد ازدواجت را فراموش نکن.
25- به کسی کنایه نزن.
26- از بین کتاب هایت آن هایی را امانت بده که بازگشتشان برایت مهم نباشد.
27- به بچه هایت بگو که آن ها فوق العاده اند.
28- سحر خیز باش
29- سعی کن همیشه خیلی هوشیار باشی , شانس گاهی اوقات خیلی آرام در می زند.
30- همیشه ساعتت را پنج دقیقه جلو بکش.
31-کسی را که امیدوار است، هیچ گاه نا امید نکن، شاید تنها داروی او باشد.
32-وقتی با بچه ها بازی می کنی، سعی کن آن ها برنده شوند.
33-هیچ گاه در دستگاه پیغام گیر تلفن پیام بی معنی و نامفهوم نگذار.
34-وقت شناس باش.
35-از افراد ناشایست دوری کن.
36-در پول دادن به بچه هایت خسیس نباش.
37-اصالت داشته باش.
38-هیچ وقت به رقیبت اعتماد نکن.
39-از حدی که لازم است مهربان تر باش.
40-وقتی عصبانی هستی، به هیچ کاری دست نزن.
41-بهترین دوست همسرت باش.
42-تا وقتی شغل بهتری پیدا نکرده ای، شغل فعلیت را از دست مده.
43-سعی کن مفید ترین و با احساس ترین آدم روی زمین باشی.
44-از کسی کینه به دل نگیر.
45-برای تمام موجودات زنده ارزش قائل شو.
46-شکست را به راحتی بپذیر.
47- وقتی پیروز شدی فخر فروشی نکن.
48- خودت را در گیر مسائل بی اهمیت نکن.
49- هرگز به کسی نگو که خسته و افسرده به نظر می آید.
50- همیشه به قولت وفادار باش.
51- تا می توانی جدایی ها را به وصل تبدیل کن.
52- عادت کن که همیشه حتی زمانی که ناراحت هستی، خودت را سرحال نشان دهی.
53- زندگی را سخت نگیر.
54- هیچ وقت قمار بازی نکن.
55- وقتی با کار سختی روبه رو شدی، به خودت تلقین کن که شکست غیر ممکن است.
56- از وسایلت به خوبی محافظت کن.
57- انتظار نداشته باش که پول برایت خوشبختی بیاورد.
58- برای تغییر دادن دیگران بیش از این تلاش نکن.
59- همیشه خوش ظاهر و شیک پوش باش.
60- پل ها را از بین نبر، شاید مجبور شوی بار دیگر از رودخانه عبور کنی.
61- خودت را دست کم نگیر.
62- متواضع و فروتن باش.
63- در ماشینت را همیشه قفل کن.
64- قدرت بخشندگی را از یاد مبر.
65- نسبت به مردمی که به تو می گویند خیلی صادق و بی ریا هستی، محتاط باش.
66- دوستی های قدیم را دوباره تازه کن.
67- سعی کن زندگی همواره برایت پیام داشته باشد.
68- کتاب مورد علاقه ات را برای بار دوم بخوان.
69- طوری زندگی کن که روی سنگ قبرت بنویسند:
شخصی که از هیچ چیز در زندگیش پشیمان نبود .
70-بدان در چه وقت باید سکوت کنی ...
سعه صدرچیست؟
سعة صدر، یعنی آمادگی برای شنیدن هر سخن و رای و عقیدهای. یعنی این که انسان ذهن خود را باز نگه دارد و این وقتی حاصل میشود که انسان دو چیز را بپذیرد:
یکی این که هر سخنی ممکن است حق باشد
و دیگر این که هر سخنی ممکن است باطل باشد.
قبول این سخن خیلی ساده است و شهود انسان آن را همراهی میکند و انسان بهوضوح میتواند تصدیقش کند و بهمحض قبول آن ذهن انسان باز میشود، چون انسان به دو دلیل ذهن خود را میبندد:
یکی به این دلیل که فکر میکند سخن دیگران باطل و محال است که باطل نباشد، اما اگر گزارة اول را پذیرفته باشد میداند که ممکن است سخن دیگران حق باشد، بنابراین به سخن دیگری اجازة ورود میدهد.
دلیل دوم این است که فکر میکند سخنش حق است و محال است که حق نباشد، اما اگر گزارة دوم را پذیرفته باشد، میداند که ممکن است سخنش باطل باشد و سخن دیگری حق، بنابراین به سخن دیگری اجازة ورود میدهد.
اگر انسان در مقام عمل به این دو نکته ملتزم باشد همواره پروندة آرا و
نظریات خود را باز میگذارد؛ گزارة اول برای این است که الزماً سخن دیگران
را باطل ندانیم و گزارة دوم برای این است که الزاماً سخن خود را حق ندانیم.
این را به هرکس که بگویید تصدیق میکند، اما اندکی به آن عمل میکنند و
البته کسانی که به آن عمل نمیکنندف بهانههایی هم درست میکنند، مثلاً
میگویند که آدم های شرابخوار که دیگر ممکن نیست سخنشان درست باشد!
نتیجة
عملی سعة صدر آمادگی برای گفتوگوست. در عالم ذهن و معرفت ،کفایت مذاکرات
معنی ندارد و همیشه ممکن است شخص جدیدی ظهور کند و حرفی بزند که انسان
مجبور شود در تمام مذاکرات سابق خود تجدیدنظر کند. البته گفتوگو با
جروبحث، گپ زدن، مذاکره و آشتیجویی فرق میکند.در واقع، گفتوگو یعنی
نوعی سکوت درونی داشتن و با سکوت درونی وارد دنیای دیگری شدن و جهان را از
چشم او دیدن و سپس بازگشتن به عالم خود و داوری کردن.
تا
اینجا دربارة سعة صدر در برابر دیگران سخن میگفتیم، اما انسان در برابر
واقعیت ها هم باید سعة صدر داشته باشد. یعنی سعة صدر اقتضا میکند که به
قرائن و شواهد منفی علیه سخن خود توجه کنیم و کافی نیست که به یکی دو تا
واقعیتی که سخن ما را تأیید میکنند، توجه کنیم؛ کدام سخن است که هیچ
واقعیتی آن را تأیید نکند؟ به قول ارسطو، تمام سعة صدر وقتی است که سخنی را
بگوییم و از شنونده بخواهیم قرائن و شواهد خلاف آن را پیدا کند و نشان
دهد، والا وقتی تعداد جامعة آماری بالا میرود، پیدا کردن مورد تأیید برای
ادعایی هرقدر هم گزاف چندان دشوار نیست. به لحاظ منطقی هم دلیلش واضح است و
آن این که یک قضیة موجبة کلیه را یک سالبة جزئیه نفی میکند، اما هزار
موجبة جزئیه آن را اثبات نمیکنند. اگر کسی ادعا کرد که همة کلاغ ها
سیاهاند، نشان دادن یک کلاغ سفید برای نفی آن کافی است، اما برای اثبات
این که همة کلاغ ها سیاهاند، نشان دادن هزار کلاغ سیاه هم کافی نیست. به
عبارت دیگر، قدرت سخن از یافتن موارد مثبت نیست، بلکه از نیافتن موارد منفی
است.
سعة
صدر یک ثمرة دیگر هم دارد و آن این است که نشان میدهد که جهان هستی چنان
است که بیش از یک تفسیر میپذیرد ؛ بنابراین، اگر همة انسان ها هم با صداقت
و جدیت چشم های خود را باز کنند و نگاه کنند، لزوماً به یک تفسیر
نمیرسند. فقط متنهای ریاضی و منطقیاند که تنها یک تفسیر برمیدارند، اما
وقتی وارد علوم تجربی طبیعی میشویم، سخنان ذوتفاسیر میشوند و وقتی وارد
علوم تجربی انسانی میشویم، تفسیربرداری سخنان بیشتر میشود و همین طور
دربارة علوم تاریخی، تفسیری، عرفان، دینی و مذهبی و ادبی و هنری که به
نهایت میرسند. در واقع اقتضای آن ها این طور است. این نکته را انسان
دربارة متون مکتوب و ملفوظ بهخوبی درک میکنیم، اما دربارة جهان هستی هم
همین طور است و این طور نیست که اگر انسان خود را از غرض خالی کند و با
صداقت و جدیت با جهان هستی مواجه شود، تفسیر واحدی بیابد، این بدین معناست
که باید نسبت به سخن دیگران باز بود و به تفسیر خود وابسته نبود. تمام این
فضیلت هایی که به عنوان زیرمجموعة سعة صدر گفتیم، با جزم و جمود
ناسازگارند.
خودشکوفاشدگان
مزلو، در دو کتاب خود، یکى Motivation and Personality
(= انگیزش و شخصیت) (چاپ نخست ۱۹۵۴ و ویراستۀ دوّم ۱۹۷۰)
و دیگرى Towards a Psychology of Being (= به سوى یک روانشناسی بودن)
(چاپ نخست ۱۹۶۲ و ویراستۀ دوّم ۱۹۶۸)
که هر دو نیز به فارسى ترجمه شده اند، این مؤلّفهها را براى خودشکوفاشدگان برمیشمرد:
۱) عالم واقع را به نحو کارآمدى ادراک میکنند و میتوانند بییقینى و عدمقطعیت را تحمّل کنند و بپذیرند.
۲) خود و دیگران را به همان صورتى که هستند، قبول دارند.
۳) چه در مقام فکر و نظر و چه در مقام فعل و عمل به صرافت طبع خود التزام میورزند.
۴) در کار و زندگى، همّ و غمّشان معطوف به حلّ مسایل و رفع مشکلات است، نه این که خودمحور باشند.
۵) شوخطبعى فراوان دارند.
۶) میتوانند به زندگى نظر آفاقى (=عینى) داشته باشند.
۷) بسیار خلاّق و اهل ابتکار و نوآورىاند.
۸)
نسبت به فرهنگآموزى و همرنگ دیگران شدن مقاومت میورزند، امّا از صِرْفِ
مخالفخوانى و خِلافِعُرْف بودن نیز لذّت نمیبرند، بلکه فقط دغدغۀ این
دارند که فهم و تشخیص خود را براى خاطر دیگران فراموش و فدا نکنند.
۹) دغدغۀ بهروزى و سعادت همۀ انسانها را دارند.
۱۰) میتوانند تجارب اساسى زندگى را عمیقاً درک کنند و قدر بگذارند.
۱۱) فقط با معدودى از انسانها مناسبات و روابط عمیقِ ارضاکننده برقرار میکنند.
۱۲)
احساس اوجگیرى (Peak Experience) دارند، یعنى احوالى دارند که در آنها
احساس میکنند که قید و بندهاى زمانى و مکانى از هم گسیختهاند و از میان
برداشته شدهاند و خود به جذبه و حیرت و خشیت درافتادهاند.
۱۳) احساس نیاز شدید به خلوت و حریم خصوصى و تنها ماندن با خود دارند.
۱۴) گرایشهاى آزادمنشانه و خالى از جزم و جمود و تعقیب دارند.
۱۵) معیارهاى اخلاقى را به قوّت و شدّت تمام پاس میدارند و رعایت میکنند.
قوانین گنج حضور
قانون پذیرش:
یعنی بدانیم قدم و مرحله اول هشیاری، حضور، تسلیم و پذیرش است.
یعنی پذیرش اتفاق لحظه حال و موازی شدن با آن بدون قید و شرط قبل از قضاوت و بدون ستیزه و مقاومت.
قانون صبر:
این قانون به معنای ستیزه نکردن و مقاومت نکردن و نداشتن واکنش است و به معنای تحمل یا تاخیر نیست.
یعنی اجازه دهیم « صبر کنیم » تا خرد هستی که بر اثر تسلیم از ما عبور می کند، به جای دخالت واکنش شرطی عمل کند.
قانون شکر:
به معنای قدردانی از داشته ها و نعمات است و آگاه بودن از غنای درونی که در ما وجود دارد، و استفاده صحیح از آن داشته ها.
قانون گردش:
از همه نعمت و ها و امکانات باید استفاده کنید تا آن ها در گردش باشند و برکت بیشتری دهند.
سلامتی و سعادت در تداوم گردش است.
« مانند گردش افلاک، گردش خون و... »
این قانون دو زیر مجموعه دارد:
از هر چیزی هر چه بیشتر استفاده کنید، بیشتر می شود.
از هر چیزی که استفاده نکنید، از شما دور می شود و از بین می رود.
قانون مزرعه:
یعنی هر کاری زمان و پروسه خاص خودش را دارد و باید طبق قانون خودش عمل کند.
مثل کشت گندم که محصول دادن آن یک سال به طول می کشد.
قانون جبران:
یعنی هیچ چیز در این جهان مجانی و بدون پرداخت نیست.
در
برابر هر چیزی که به دست می آورید و استفاده می کنید، بهائی وجود دارد که
باید به گونه ای پرداخت شود و در صورت عدم پرداخت نتیجه حاصل نمی شود.
قانون پرهیز:
یعنی از چیزهایی که درک کردیم، از جنس زندگی و نور نیست و به ما درد و رنج
و بدبختی می دهد، پرهیز کنیم؛ مثل ستیزه، مقاومت، قضاوت، مقایسه، شکایت و
سایر تولیدات من ذهنی که درد و رنج ایجاد می کند.
قانون تعهد و هماهنگی:
یعنی این که وقتی موضوعی را به خوبی درک کردیم نسبت به اجرای آن متعهد
شویم و آن را اجرا کنیم و سپس نیرو و فکر و هشیاری ما در آن جهت حرکت می
کند و باید هماهنگی های لازم در همه جنبه ها برای اجرای خوب آن موضوع صورت
پذیرد.
قانون تکرار:
یعنی این مفاهیم باید بر اثر تکرار بتدریج به جان بریزد تا خود جوش عمل کند.
تکرار معجزه می کند « مانند چکیدن آب برصخره که بتدریج آن را خرد می کند » تکرار من ذهنی را از رو می برد.
تکرار مادر تمامی مهارت هاست و فقط با تکرار و استمرار می توان سخت ترین کارها را سهل کرد و به نتیجه رسید.
قانون جذب:
از هر جنسی هستید، به سوی همان می روید.
یعنی همیشه همسان خود را جذب می کنید.
هر چیز که در جستن آنی، آنی...
اگر
با اتفاقات و افراد خوب مواجه می شوید یعنی از جنس آن ها هستید و اگر
افراد « من دار» را به خود جذب می کنید، بدانید که من دارید.
اگر اوضاع بیرون شما خراب یا نامناسب است بدانید از درون مشکل دارید.
اگر افراد مثبت و با عشق با شما همراه می شوند، شما از آن جنس هستید.
اگر شادی جذب می کنید، از جنس شادی و اگر غم جذب می کنید، از جنس درد و غم هستید.
مراسم دینی یا خصایل اخلاقی؟!
انسان مراسم دینی را به خصایل اخلاقی ترجیح می دهد؛ زیرا خصایل اخلاقی دشوار و پر زحمت اند و انسان پیوسته و هر لحظه باید مراقب آن ها باشد. به این جهت انسان در زندگی خود نظامی از مراسم به وجود می آورد.
تاثیر این مراسم این است که انسان از دین به عنوان تسکین دهنده احساسات خود استفاده می کند؛ یعنی این مراسم را جبران گناهانی تلقی می کند که در مقابل خداوند مرتکب شده است.
پس مراسم دینی از ابداعات انسان است. انسان هر قدر از لحاظ اخلاق فاقد دقت
است ،در عوض در اجرای مراسم دینی دقیق است ؛زیرا می خواهد از طریق این
مراسم، اخلاق خود را تثبیت کند.
(امانوئل کانت)