دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

تاریخچه رایانه

اطلاعات در مورد تاریخچه  کامپیوتر و......

نام

در زبان انگلیسی «کامپیوتر» به کسی می‌گفتند که محاسبات ریاضی را (بدون ابزارهای کمکی مکانیکی) انجام می‌داد. بر اساس «واژه‌نامه ریشه‌یابی Barnhart Concise» واژه کامپیوتر در سال ۱۶۴۶ به زبان انگلیسی وارد گردید که به معنی «شخصی که محاسبه می‌کند» بوده‌است . سپس از سال ۱۸۹۷ به ماشین‌های محاسبه مکانیکی گفته می‌شد. در هنگام جنگ جهانی دوم «کامپیوتر» به زنان نظامی انگلیسی و آمریکایی که کارشان محاسبه مسیرهای شلیک توپ‌های بزرگ جنگی توسط ابزار مشابهی بود، اشاره می‌کرد[نیازمند منبع].

در اوایل دهه ۵۰ میلادی هنوز اصطلاح ماشین حساب (computing machines) برای معرفی این ماشین‌ها به‌کار می‌رفت. پس از آن عبارت کوتاه‌تر کامپیوتر (computer) به‌جای آن به‌کار گرفته شد. ورود این ماشین به ایران در اوائل دهه ۱۳۴۰ بود و در فارسی از آن زمان به آن «کامپیوتر» می‌گفتند. واژه رایانه در دو دهه اخیر در فارسی رایج شده و به‌تدریج جای «کامپیوتر» را گرفت.


برابر این واژه در زبان‌های دیگر حتما همان واژه زبان انگلیسی نیست. در زبان فرانسوی واژه "ordinateur"، که معادل «سازمان‌ده» یا «ماشین مرتب‌ساز» می‌باشد، به‌کار می‌رود. 

در اسپانیایی "ordenador" با معنایی مشابه استفاده می‌شود، همچنین در دیگر کشورهای اسپانیایی زبان computadora به صورت انگلیسی‌مآبانه‌ای ادا می‌شود. 

 در پرتغالی واژه computador به‌کار می‌رود که از واژه computar گرفته شده و به معنای «محاسبه کردن» می‌باشد. 

 در ایتالیایی واژه "calcolatore" که معنای ماشین حساب بکار می‌رود که بیشتر روی ویژگی حسابگری منطقی آن تاکید دارد. 

 در سوئدی رایانه "dator" خوانده می‌شود که از "data" (داده‌ها) برگرفته شده‌است. 

  به فنلاندی "tietokone" خوانده می‌شود که به معنی «ماشین اطلاعات» می‌باشد. 

 اما در زبان ایسلندی توصیف شاعرانه‌تری بکار می‌رود، «tölva» که واژه‌ای است مرکب و به معنای «زن پیشگوی شمارشگر» می‌باشد. 

  در چینی رایانه «dian nao» یا «مغز برقی» خوانده می‌شود. در انگلیسی واژه‌ها و تعابیر گوناگونی استفاده می‌شود، به‌عنوان مثال دستگاه داده‌پرداز («data processing machine»).

معنای واژهٔ فارسی رایانه

واژهٔ رایانه از مصدر رایانیدن ساخته شده که در فارسی میانه به شکلِ rāyēnīdan و به معنای «سنجیدن، سبک و سنگین کردن، مقایسه کردن» یا «مرتّب کردن، نظم بخشیدن و سامان دادن» بوده است. این مصدر در زبان فارسی میانه یا همان پهلوی کاربرد فراوانی داشته و مشتق‌های زیادی نیز از آن گرفته شده بود. در زبان فارسی نو یا همان فارسی (دری) این فعل و مشتق‌هایش به کار نرفته‌اند.[نیازمند منبع] برایِ مصدر رایانیدن/ رایاندن در لغت نامهٔ دهخدا چنین آمده:

رایاندن
[ دَ ] (مص) رهنمائی نمودن به بیرون . هدایت کردن . (ناظم الاطباء). اما در مآخذ دیگر دیده نشد.

و گویا تنها در واژه‌نامهٔ ناظم‌الاطبّا آمده است.

شکلِ فارسی میانهٔ این واژه rāyēnīdan بوده و اگر می‌خواسته به فارسی نو برسد به شکل رایانیدن/ رایاندن درمی‌آمده. (بسنجید با واژه‌ فارسیِ میانه‌ āgāhēnīdan که در فارسیِ نو آگاهانیدن/ آگاهاندن شده است).

این واژه از ریشه‌ فرضیِ ایرانیِ باستانِ –radz* است که به معنایِ «مرتّب کردن» بوده. این ریشه به‌صورتِ –rad به فارسیِ باستان رسیده و به شکلِ rāy در فارسیِ میانه (پهلوی) به‌کار رفته. از این ریشه ستاک‌هایِ حالِ و واژه‌هایِ زیر در فارسیِ میانه و نو به‌کار رفته‌اند:

  • -ā-rādz-a* ایرانیِ باستان > -ā-rāy ِ فارسی میانه که در واژه‌ آرایشِ فارسیِ نو دیده می‌شود.
  • -pati-rādz-a* ایرانیِ باستان > -pē-rāy ِ فارسی میانه که در واژه‌ پیرایشِ فارسیِ نو دیده می‌شود؛ و
  • -rādz-ta* ایرانیِ باستان > rāst ِ فارسی میانه که در واژه‌ راستِ فارسیِ نو دیده می‌شود.

این ریشه‌ ایرانی از ریشه‌یِ هندواروپاییِ -reĝ* به معنایِ «مرتّب کردن و نظم دادن» آمده است. از این ریشه در

  • هندی rāj-a به معنیِ «هدایت‌کننده، شاه» (یعنی کسی که نظم می‌دهد)؛
  • لاتینی rect-us به معنیِ «راست، مستقیم»،
  • فرانسه di-rect به معنیِ «راست، مستقیم»،
  • آلمانی richt به معنیِ «راست، مستقیم کردن» و
  • انگلیسی right به معنیِ «راست، مستقیم، درست»

برجای مانده است.


در فارسیِ نو پسوندِ -ـه (= /e/ در فارسی رسمی ایران و /a/ در فارسی رسمی افغانستان و تاجیکستان) را به ستاکِ حالِ فعل‌ها می‌چسبانند تا نامِ ابزارِ آن فعل‌ها به‌دست آید (البته با این فرمول مشتق‌های دیگری نیز ساخته می‌شود، امّا در اینجا تنها نامِ ابزار مدِّ نظر است)؛ برای نمونه از

  • مالـ- (یعنی ستاکِ حالِ مالیدن) + -ـه، ماله «ابزار مالیدنِ سیمان و گچِ خیس»
  • گیر- (یعنی ستاکِ حالِ گرفتن) + -ـه، گیره «ابزار گرفتن»
  • پوشـ- (یعنی ستاکِ حالِ پوشیدن) + -ـه، پوشه «ابزار پوشیدن» (خود را جایِ کاغذهایی بگذارید که پوشه را می‌پوشند!)
  • رسانـ- (یعنی ستاکِ حالِ رساندن) + -ـه، رسانه «ابزار رساندنِ اطّلاعات و برنامه‌هایِ دیداری و شنیداری»

حاصل می‌گردد.

در فارسیِ نو پسوندِ -ـه (= e- یا همان a-) را به ستاکِ حالِ "رایانیدن" یعنی رایانـ- چسبانده‌اند تا نامِ ابزارِ این فعل ساخته شود؛ یعنی "رایانه" به معنایِ «ابزارِ نظم بخشیدن و سازماندهی ( ِ داده‌ها)» است.

احتمال می‌رود که سازندگان این واژه به واژه‌ فرانسویِ این مفهوم، یعنی ordinateurتوجّه داشته‌اند که در فرانسه از مصدرِ ordre «ترتیب و نظم دادن و سازمان بخشیدن» ساخته شده. به هرحال، معنادهیِ واژه‌ رایانه برایِ این دستگاه جامع‌تر و رساتر از کامپیوتر است. یادآور می‌شود که computerبه معنایِ «حسابگر» یا «مقایسه گر» است، حال آن‌که کارِ این دستگاه براستی فراتر از "حساب کردن" است.

تاریخچه

در گذشته دستگاه‌های مختلف مکانیکی ساده‌ای مثل خط‌کش محاسبه و چرتکه نیز رایانه خوانده می‌شدند. در برخی موارد از آن‌ها به‌عنوان رایانه آنالوگ نام برده می‌شود. البته لازم به ذکر است که کاربرد واژه رایانه آنالوگ در علوم مختلف بیش از این است که به چرتکه و خطکش محاسبه محدود شود. به طور مثال در علوم الکترونیک، مخابرات و کنترل روشی برای محاسبه مشتق و انتگرال توابع ریاضی و معادلات دیفرانسیل توسط تقویت کننده های عملیاتی، مقاومت، سلف و خازن متداول است که به مجموعه سیستم مداری Analog Computer گفته می شود. چرا که برخلاف رایانه‌های رقمی، اعداد را نه به‌صورت اعداد در پایه دو بلکه به‌صورت کمیت‌های فیزیکی متناظر با آن اعداد نمایش می‌دهند. چیزی که امروزه از آن به‌عنوان «رایانه» یاد می‌شود در گذشته به عنوان «رایانه رقمی (دیجیتال)» یاد می‌شد تا آن‌ها را از انواع «رایانه آنالوگ» جدا سازند.

به تصریح دانشنامه انگلیسی ویکی‌پدیا، بدیع‌الزمان ابوالعز بن اسماعیل بن رزاز جَزَری (درگذشتهٔ ۶۰۲ ق.) یکی از نخستین ماشین های اتوماتا را که جد رایانه های امروزین است ، ساخته بوده است. این مهندس مکانیک مسلمان از دیاربکر در شرق آناتولی بوده است. رایانه یکی از دو چیز برجسته‌ای است که بشر در سدهٔ بیستم اختراع کرد. دستگاهی که بلز پاسکال در سال ۱۶۴۲ ساخت اولین تلاش در راه ساخت دستگاه‌های محاسب خودکار بود. پاسکال آن دستگاه را که پس از چرتکه دومیت ابزار ساخت بشر بود، برای یاری رساندن به پدرش ساخت. پدر وی حسابدار دولتی بود و با کمک این دستگاه می‌توانست همه اعدادشش رقمی را با هم جمع و تفریق کند

لایبنیتز ریاضی‌دان آلمانی نیز از نخستین کسانی بود که در راه ساختن یک دستگاه خودکار محاسبه کوشش کرد. او در سال ۱۶۷۱ دستگاهی برای محاسبه ساخت که کامل شدن آن تا ۱۹۶۴ به درازا کشید. همزمان در انگلستان ساموئل مورلند در سال ۱۶۷۳ دستگاهی ساخت که جمع و تفریق و ضرب می‌کرد.

در سده هجدهم میلادی هم تلاش‌های فراوانی برای ساخت دستگاه‌های محاسب خودکار انجام شد که بیشترشان نافرجام بود. سرانجام در سال ۱۸۷۵ میلادی استیفن بالدوین نخستین دستگاه محاسب را که هر چهار عمل اصلی را انجام می‌داد، به نام خود ثبت کرد.

از جمله تلاش‌های نافرجامی که در این سده صورت گرفت، مربوط به چارلز بابیچ ریاضی‌دان انگلیسی است. وی در آغاز این سده در سال ۱۸۱۰ در اندیشهٔ ساخت دستگاهی بود که بتواند بر روی اعداد بیست و شش رقمی محاسبه انجام دهد. او بیست سال از عمرش را در راه ساخت آن صرف کرد؛ اما در پایان آن را نیمه‌کاره رها کرد تا ساخت دستگاهی دیگر که خود آن را دستگاه تحلیلی می‌نامید، آغاز کند. او می‌خواست دستگاهی برنامه‌پذیر بسازد که همه عملیاتی را که می‌خواستند دستگاه برروی عددها انجام دهد، قبلا برنامه‌شان به دستگاه داده شده باشد. قرار بود عددها و درخواست عملیات برروی آن‌ها به یاری کارت‌های سوراخ‌دار وارد شوند. بابیچ در سال ۱۸۷۱ مرد و ساخت این دستگاه هم به پایان نرسید.

کارهای بابیچ به فراموشی سپرده شد تا این که در سال ۱۹۴۳ و در بحبوحه جنگ جهانی دوم دولت آمریکا طرحی سری برای ساخت دستگاهی را آغاز کرد که بتواند مکالمات رمزنگاری‌شدهٔ آلمانی‌ها را رمزبرداری کند. این مسئولیت را شرکت IBM و دانشگاه هاروارد به عهده گرفتند که سرانجام به ساخت دستگاهی به نام ASCC در سال ۱۹۴۴ انجامید. این دستگاه پنج تنی که ۱۵ متر درازا و ۲٫۵ متر بلندی داشت، می‌توانست تا ۷۲ عدد ۲۴ رقمی را در خود نگاه دارد و با آن‌ها کار کند. دستگاه با نوارهای سوراخدار برنامه‌ریزی می‌شد و همهٔ بخش‌های آن مکانیکی یا الکترومکانیکی بود.

تعریف داده و اطلاعات

داده به آن دسنه از ورودی‌هایی خام گفته می‌شود که برای پردازش به رایانه ارسال می‌شوند.

اطلاعات به داده‌های پردازش شده می‌گویند.

رایانه‌ها چگونه کار می‌کنند؟

از زمان رایانه‌های اولیه که در سال ۱۹۴۱ ساخته شده بودند تا کنون فناوری‌های دیجیتالی رشد نموده‌است، معماری فون نوِیمن یک رایانه را به چهار بخش اصلی توصیف می‌کند: واحد محاسبه و منطق (Arithmetic and Logic Unit یا ALU)، واحد کنترل یا حافظه، و ابزارهای ورودی و خروجی ( که جمعا I/O نامیده می‌شود). این بخش‌ها توسط اتصالات داخلی سیمی به نام گذرگاه (bus) با یکدیگر در پیوند هستند

حافظه

در این سامانه، حافظه به صورت متوالی شماره گذاری شده در خانه‌ها است، هرکدام محتوی بخش کوچکی از داده‌ها می‌باشند. داده‌ها ممکن است دستورالعمل‌هایی باشند که به رایانه می‌گویند که چه کاری را انجام دهد باشد. خانه ممکن است حاوی اطلاعات مورد نیاز یک دستورالعمل باشد. اندازه هر خانه، وتعداد خانه‌ها، در رایانهٔ مختلف متفاوت است، همچنین فناوری‌های بکاررفته برای اجرای حافظه نیز از رایانه‌ای به رایانه دیگر در تغییر است(از بازپخش‌کننده‌های الکترومکانیکی تا تیوپ‌ها و فنرهای پر شده از جیوه و یا ماتریس‌های ثابت مغناطیسی و در آخر ترانزیستورهای واقعی و مدار مجتمع‌ها با میلیون‌ها فیوز نیمه هادی یا MOSFET هایی با عملکردی شبیه ظرفیت خازنی روی یک تراشه تنها).

پردازش

تصویری از یک CPU یا واحد پردازشگر مرکزی

واحد محاسبه و منطق یا ALU دستگاهی است که عملیات پایه مانند چهار عمل اصلی حساب (جمع و تفریق و ضرب و تقسیم)، عملیات منطقی (و،یا،نقیض)، عملیات قیاسی (برای مثال مقایسه دو بایت برای شرط برابری) و دستورات انتصابی برای مقدار دادن به یک متغیر را انجام می‌دهد. این واحد جائیست که «کار واقعی» در آن صورت می‌پذیرد.

البته CPUها به دو دسته کلی RISC و CISC تقسیم بندی می‌شوند. نوع اول پردازش‌گرهای مبتنی بر اعمال ساده هستند و نوع دوم پردازشگرهای مبتنی بر اعمال پیچیده می‌باشند. پردازشگرهای مبتنی بر اعمال پیچیده در واحد محاسبه و منطق خود دارای اعمال و دستوراتی بسیار فراتر از چهار عمل اصلی یا منطقی می‌باشند. تنوع دستورات این دسته از پردازنده‌ها تا حدی است که توضیحات آن‌ها خود می‌تواند یک کتاب با قطر متوسط ایجاد کند. پردازنده‌های مبتنی بر اعمال ساده اعمال بسیار کمی را پوشش می‌دهند و در حقیقت برای برنامه‌نویسی برای این پردازنده‌ها بار نسبتاً سنگینی بر دوش برنامه‌نویس است. این پردازنده‌ها تنها حاوی ۴ عمل اصلی و اعمال منطقی ریاضی و مقایسه‌ای به علاوه چند دستور بی‌اهمیت دیگر می‌باشند.هرچند ذکر این نکته ضروری است که دستورات پیچیده نیز از ترکیب تعدادی دستور ساده تشکیل شده‌اند و برای پیاده‌سازی این دستورات در معماری‌های مختلف از پیاده‌سازی سخت‌افزاری(معماری CISC) و پیاده‌سازی نرم‌افزاری(معماری RISC) استفاده می‌شود.

(قابل ذکر است پردازنده‌های اینتل از نوع پردازنده مبتنی بر اعمال پیچیده می‌باشند.)

واحد کنترل همچنین این مطلب را که کدامین بایت از حافظه حاوی دستورالعمل فعلی اجرا شونده‌است را تعقیب می‌کند، سپس به واحد محاسبه و منطق اعلام می‌کند که کدام عمل اجرا و از حافظه دریافت شود و نتایج به بخش اختصاص داده شده از حافظه ارسال گردد. بعد از یک بار عمل، واحد کنترل به دستورالعمل بعدی ارجاع می‌کند(که معمولاً در خانه حافظه بعدی قرار دارد، مگر این که دستورالعمل جهش دستورالعمل بعدی باشد که به رایانه اعلام می‌کند دستورالعمل بعدی در خانه دیگر قرار گرفته‌است).

ورودی/خروجی

تصویری از یک رایانه، صفحه نمایشگر(Monitor) نقش خروجی و صفحه کلید(keyboard) نقش ورودی را دارد.

بخش ورودی/خروجی (I/O) این امکان را به رایانه می‌دهد تا اطلاعات را از جهان بیرون تهیه و نتایج آن‌ها را به همان جا برگرداند. محدوده فوق العاده وسیعی از دستگاه‌های ورودی/خروجی وجود دارد، از خانواده آشنای صفحه‌کلیدها، نمایشگرها، نَرم‌دیسک گرفته تا دستگاه‌های کمی غریب مانند رایابین‌ها (webcams). (از سایر ورودی/خروجی‌ها می‌توان موشواره mouse، قلم نوری، چاپگرها (printer)، اسکنرها، انواع لوح‌های فشرده(CD, DVD) را نام برد ).

چیزی که تمامی دستگاه‌های عمومی در آن اشتراک دارند این است که آن‌ها رمزکننده اطلاعات از نوعی به نوع دیگر که بتواند مورد استفاده سیستم‌های رایانه دیجیتالی قرار گیرد، هستند. از سوی دیگر، دستگاه‌های خروجی آن اطلاعات به رمز شده را رمزگشایی می‌کنند تا کاربران آن‌ها را دریافت نمایند. از این رو یک سیستم رایانه دیجیتالی یک نمونه از یک سامانه داده‌پردازی می‌باشد.

دستورالعمل‌ها

هر رایانه تنها دارای یک مجموعه کم تعداد از دستورالعمل‌های ساده و تعریف شده می‌باشد. از انواع پرکاربردشان می‌توان به دستورالعمل «محتوای خانه ۱۲۳ را در خانه ۴۵۶ کپی کن!»، «محتوای خانه ۶۶۶ را با محتوای خانه ۰۴۲ جمع کن، نتایج را در خانه ۰۱۳ کن!»، «اگر محتوای خانه ۹۹۹ برابر با صفر است، به دستورالعمل واقع در خانه ۳۴۵ رجوع کن!».

دستورالعمل‌ها در داخل رایانه به صورت اعداد مشخص شده‌اند - مثلاً کد دستور العمل (copy instruction) برابر ۰۰۱ می‌تواند باشد. مجموعه معین دستورالعمل‌های تعریف شده که توسط یک رایانه ویژه پشتیبانی می‌شود را زبان ماشین می‌نامند. در واقعیت، اشخاص معمولاً به زبان ماشین دستورالعمل نمی‌نویسند بلکه بیشتر به نوعی از انواع سطح بالای زبان‌های برنامه‌نویسی، برنامه‌نویسی می‌کنند تا سپس توسط برنامه ویژه‌ای (تفسیرگرها (interpreters) یا همگردان‌ها (compilers) به دستورالعمل ویژه ماشین تبدیل گردد. برخی زبان‌های برنامه‌نویسی از نوع بسیار شبیه و نزدیک به زبان ماشین که اسمبلر (یک زبان سطح پایین) نامیده می‌شود، استفاده می‌کنند؛ همچنین زبان‌های سطح بالای دیگری نیز مانند پرولوگ نیز از یک زبان انتزاعی و چکیده که با زبان ماشین تفاوت دارد به جای دستورالعمل‌های ویژه ماشین استفاده می‌کنند.

معماری‌ها

در رایانه‌های معاصر واحد محاسبه و منطق را به همراه واحد کنترل در یک مدار مجتمع که واحد پردازشی مرکزی (CPU) نامیده می‌شود، جمع نموده‌اند. عموما، حافظه رایانه روی یک مدار مجتمع کوچک نزدیک CPU قرار گرفته. اکثریت قاطع بخش‌های رایانه تشکیل شده‌اند از سامانه‌های فرعی (به عنوان نمونه، منبع تغذیه) و یا دستگاه‌های ورودی/خروجی.

برخی رایانه‌های بزرگ ‌تر چندین CPU و واحد کنترل دارند که به صورت هم‌زمان با یکدیگر درحال کارند. این‌گونه رایانه‌ها بیشتر برای کاربردهای پژوهشی و محاسبات علمی بکار می‌روند.

کارایی رایانه‌ها بنا به تئوری کاملاً درست است. رایانه داده‌ها و دستورالعمل‌ها را از حافظه‌اش واکشی (fetch) می‌کند. دستورالعمل‌ها اجرا می‌شوند، نتایج ذخیره می‌شوند، دستورالعمل بعدی واکشی می‌شود. این رویه تا زمانی که رایانه خاموش شود ادامه پیدا می‌کند. واحد پردازنده مرکزی در رایانه‌های شخصی امروزی مانند پردازنده‌های شرکت ای-ام-دی و شرکت اینتل از معماری موسوم به Pipeline استفاده می‌شود و در زمانی که پردازنده در حال ذخیره نتیجه یک دستور است مرحله اجرای دستور قبلی و مرحله واکشی دستور قبل از آن را آغاز می‌کند. همچنین این رایانه‌ها از سطوح مختلف حافظه نهانگاهی استفاده می‌کنند که در زمان دسترسی به حافظه اصلی صرفه‌جویی کنند.

برنامه‌ها

برنامه رایانه‌ای فهرست‌های بزرگی از دستورالعمل‌ها (احتمالاً به همراه جدول‌هایی از داده) برای اجرا روی رایانه هستند. خیلی از رایانه‌ها حاوی میلیون‌ها دستورالعمل هستند، و بسیاری از این دستورات به تکرار اجرا می‌شوند. یک رایانه شخصی نوین نوعی (درسال ۲۰۰۳) می‌تواند در ثانیه میان ۲ تا ۳ میلیارد دستورالعمل را پیاده نماید. رایانه‌ها این مقدار محاسبه را صرف انجام دستورالعمل‌های پیچیده نمی‌کنند. بیشتر میلیون‌ها دستورالعمل ساده را که توسط اشخاص باهوشی «برنامه نویسان» در کنار یکدیگر چیده شده‌اند ، اجرا می‌کنند. برنامه‌نویسان خوب مجموعه‌هایی از دستورالعمل‌ها را توسعه می‌دهند تا یک سری از وظایف عمومی را انجام دهند(برای نمونه، رسم یک نقطه روی صفحه) و سپس آن مجموعه دستورالعمل‌ها را برای دیگر برنامه‌نویسان در دسترس قرار می‌دهند. (اگر مایلید «یک برنامه‌نویس خوب» باشید به این مطلب مراجعه نمایید.)

رایانه‌های امروزه، قادرند چندین برنامه را در آن واحد اجرا نمایند. از این قابلیت به عنوان چندکارگی (multitasking) نام برده می‌شود. در واقع، CPU یک رشته دستورالعمل‌ها را از یک برنامه اجرا می‌کند، سپس پس از یک مقطع ویژه زمانی دستورالعمل‌هایی از یک برنامه دیگر را اجرا می‌کند. این فاصله زمانی اکثرا به‌عنوان یک برش زمانی (time slice) نام برده می‌شود. این ویژگی که CPU زمان اجرا را بین برنامه‌ها تقسیم می‌کند، این توهم را بوجود می‌آورد که رایانه هم‌زمان مشغول اجرای چند برنامه‌است. این شبیه به چگونگی نمایش فریم‌های یک فیلم است، که فریم‌ها با سرعت بالا در حال حرکت هستند و به نظر می‌رسد که صفحه ثابتی تصاویر را نمایش می‌دهد. سیستم عامل همان برنامه‌ای است که این اشتراک زمانی را بین برنامه‌های دیگر تعیین می‌کند.

سیستم عامل

رایانه همیشه نیاز دارد تا برای بکار انداختنش حداقل یک برنامه روی آن در حال اجرا باشد. تحت عملکردهای عادی این برنامه همان سیستم عامل یا OS که مخفف واژه های Operating System است. سیستم یا سامانه عامل بر اساس پیشفرض ها تصمیم می‌گیرد که کدام برنامه برای انجام چه وظیفه ای اجرا شود، چه زمان، از کدام منابع (مثل حافظه، ورودی/خروجی و ...) استفاده شود. همچنین سیستم عامل یک لایه انتزاعی بین سخت‌افزار و برنامه‌های دیگر که می‌خواهند از سخت‌افزار استفاده کنند، می‌باشد، که این امکان را به برنامه نویسان می‌دهد تا بدون اینکه جزئیات ریز هر قطعه الکترونیکی از سخت‌افزار را بدانند بتوانند برای آن قطعه برنامه‌نویسی نمایند. در گذشته یک اصطلاح متداول بود که گفته می شد با تمام این وجود کامپیوتر ها نمی‌توانند برخی از مسائل را حل کنند که به این مسائل حل نشدنی گفته می‌شود مانند مسائلی که در مسیر حلشان در حلقه بی نهایت می افتند. به همین دلیل نیاز است که با کمک روشهای خاص به طور مثال به چند بخش تقسیم نمودن مساله یا روش های متداول دیگر از رخ دادن این خطا تا حد امکان جلوگیری نمود.

کاربردهای رایانه

نخستین رایانه‌های رقمی، با قیمت‌های زیاد و حجم بزرگشان، در اصل محاسبات علمی را انجام می‌دادند، انیاک یک رایانه قدیمی ایالات متحده اصولا طراحی شده تا محاسبات پرتابه‌ای توپخانه و محاسبات مربوط به جدول چگالی نوترونی را انجام دهد. (این محاسبات بین دسامبر ۱۹۴۱ تا ژانویه ۱۹۴۶ روی حجمی بالغ بر یک میلیون کارت پانچ انجام پذیرفت! که این خود طراحی و سپس تصمیم نادرست بکارگرفته شده را نشان می‌دهد) بسیاری از ابررایانه‌های امروزی صرفاً برای کارهای ویژه محاسبات جنگ افزار هسته‌ای استفاده می‌گردد[نیازمند منبع].

CSIR Mk I نیز که نخستین رایانه استرالیایی بود برای ارزیابی میزان بارندگی در کوه‌های اسنوئی (Snowy)این کشور بکاررفت، این محاسبات در چارچوب یک پروژه عظیم تولید برقابی انجام گرفت.

برخی رایانه‌ها نیز برای انجام رمزگشایی بکارگرفته می‌شد، برای مثال Colossus که در جریان جنگ جهانی دوم ساخته شد، جزو اولین کامپیوترهای برنامه‌پذیر بود(البته ماشین تورینگ کامل نبود). هرچند رایانه‌های بعدی می‌توانستند برنامه‌ریزی شوند تا شطرنج بازی کنند یا تصویر نمایش دهند و سایر کاربردها را نشان دهد.

سیاست‌مداران و شرکت‌های بزرگ نیز رایانه‌های اولیه را برای خودکارسازی بسیاری از مجموعه‌های داده و پردازش کارهایی که قبلا توسط انسان‌ها انجام می‌گرفت، بکار بستند - برای مثال، نگه داری و بروزرسانی حساب‌ها و دارایی‌ها. در موسسات پژوهشی نیز دانشمندان رشته‌های مختلف شروع به استفاده از رایانه برای مقاصدشان نمودند.

کاهش پیوسته قیمت‌های رایانه باعث شد تا سازمان‌های کوچک ‌تر نیز بتوانند آن‌ها را در اختیار بگیرند. بازرگانان، سازمان‌ها، و سیاست‌مداران اغلب تعداد زیادی از کامپیوترهای کوچک را برای تکمیل وظایفی که قبلا برای تکمیلشان نیاز به رایانه بزرگ (mainframe) گران قیمت و بزرگ بود، به کار بگیرند. مجموعه‌هایی از رایانه‌های کوچک ‌تر در یک محل اغلب به‌عنوان خادم سرا[نیازمند منبع] (server farm) نام برده می‌شود.

با اختراع ریزپردازندهها در دهه ۱۹۷۰ این امکان که بتوان رایانه‌هایی بسیار ارزان قیمت را تولید نمود بوجود آمد. رایانه‌های شخصی برای انجام وظایف بسیاری محبوب گشتند، از جمله کتابداری، نوشتن و چاپ مستندات. محاسبات پیش بینی‌ها و کارهای تکراری ریاضی توسط صفحات گسترده (spreadsheet)، ارتباطات توسط پست الکترونیک، و اینترنت. حضور گسترده رایانه‌ها و سفارشی کردن آسانشان باعث شد تا در امورات بسیار دیگری بکارگرفته شوند.

در همان زمان، رایانه‌های کوچک، که معمولاً با یک برنامه ثابت ارائه می‌شدند، راهشان را بسوی کاربردهای دیگری باز می‌نمودند، کاربردهایی چون لوازم خانگی، خودروها، هواپیماها، و ابزار صنعتی. این پردازشگرهای جاسازی شده کنترل رفتارهای آن لوازم را ساده‌تر کردند، همچنین امکان انجام رفتارهای پیچیده را نیز فراهم نمودند (برای نمونه، ترمزهای ضدقفل در خودروها[۳]). با شروع قرن بیست و یکم، اغلب دستگاه‌های الکتریکی، اغلب حالت‌های انتقال نیرو، اغلب خطوط تولید کارخانه‌ها توسط رایانه‌ها کنترل می‌شوند. اکثر مهندسان پیش بینی می‌کنند که این روند همچنان به پیش برود. یکی از کارهایی که می‌توان به‌وسیله رایانه انجام داد پروگرام گیرنده ماهواره‌است.

انواع رایانه

رایانه‌های توکار

رایانه هایی هم وجود دارند که تنها برای کاربردهای خاص طراحی می شوند. در ۲۰ سال گذشته ، هرچند برخی ابزارهای خانگی که از نمونه‌های قابل ذکر آن می‌توان جعبه‌های بازی‌های ویدئویی را که بعدها در دستگاه‌های دیگری از جمله تلفن همراه، دوربین‌های ضبط ویدئویی، و PDAها و ده‌ها هزار وسیله خانگی، صنعتی، خودروسازی و تمام ابزاری که در درون آنها مدارهایی که نیازهای ماشین تورینگ را مهیا ساخته‌اند، گسترش یافت، را نام برد(اغلب این لوازم برنامه‌هایی را در خود دارند که بصورت ثابت روی ROM تراشه‌هایی که برای تغییر نیاز به تعویض دارند،نگاشته شده‌اند). این رایانه‌ها که در درون ابزارهای با کاربرد ویژه گنجانیده شده‌اند «ریزکنترل‌گرها» یا رایانه‌های توکار" (Embedded Computers) نامیده می‌شوند. 

  بنابراین تعریف این رایانه‌ها به‌عنوان ابزاری که با هدف پردازش اطلاعات طراحی گردیده محدودیت‌هایی دارد. بیشتر می‌توان آنها را به ماشین‌هایی تشبیه کرد که در یک مجموعه بزرگ‌تر به‌عنوان یک بخش حضور دارند مانند دستگاه‌های تلفن، ماکروفرها و یا هواپیما که این رایانه‌ها بدون تغییر فیزیکی توسط کاربر می‌توانند برای مقاصد مختلفی بکارگرفته شوند.

رایانه‌های شخصی

اشخاصی که با انواع دیگری از رایانه‌ها ناآشنا هستند از عبارت رایانه برای رجوع به نوع خاصی که رایانه شخصی (PC) نامیده می‌شوند استفاده می‌کنند.


منبع : مهران 

بوها انسان را شیفته می کند

پروفسور هانس هت آلمانی کاشف 16 نوع گیرنده بویایی در انسان است. جایزه 50 هزار یورویی جامعه پژوهشگران آلمان در سال 2010 به این پروفسور 63 ساله تعلق گرفته است.

پروفسور هانس هت از مدت ها پیش هدف روشنی پیش رو داشت. هدفی که او خود آن را چنین تعریف می‌کند: «من می‌خواهم "سفیر بو"ها باشم و به انسان‌ها بگویم: دوستان شما تنها چشم و گوش ندارید ، بلکه بینی هم دارید.» 
 به نظر پروفسور هت انسان‌ها بایستی از بینی و قوه بویایی‌شان بیشتر استفاده کنند. او معتقد است که از طریق بینی می‌توان به توانایی‌هایی رسید که از هیچ راه دیگری، امکان دسترسی به آن ها وجود ندارد. جایزه جامعه پژوهشگران آلمان، دوشنبه هفتم ژوئن به پرفسور هانس هت اهدا شد.

پروفسور هت زیست‌شناسی و شیمی خوانده است و با دانشمند برجسته رفتارشناسی، پروفسور کنراد لورنس دارنده جایزه نوبل، در موسسه ماکس پالانک همکاری داشته است. او در این همکاری مسئول بررسی حس بویایی پروانه‌ها بوده است. خود او می‌گوید:
 « پروژه فوق‌العاده‌ای بود. در واقع این طور بود که شیفته دنیای اعجاب انگیز ذرات بویایی شدم. »
"بو" قاتل شماره یک احساسات
حشرات تنها 50 نوع گیرنده مختلف بویایی دارند. هانس هت سیطره پژوهش خود را گسترده‌تر کرده و به سراغ انسان‌ها می‌رود. انسان 350 نوع گیرنده بویایی دارد. 16 گیرنده از این 350 نوع را این پژوهشگر 63 ساله آلمانی شناسایی کرده است. او معتقد است که ذرات بویایی، درک و رفتار انسان را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد.

پروفسور هت می‌گوید:«ما می‌دانیم که بو قاتل شماره یک احساس، در رفتار انسان ها نسبت به یکدیگر است. یعنی این که هر بوی ناخوشآیندی، مثلأ بوی دهان یا بوی پا، منزجر کننده است. فرقی هم نمی‌کند که سایر فاکتورها چقدر جذاب باشند.»پروفسور هت توضیح می‌دهد:
 «هر انسانی گذشته از بوهای مصنوعی، نوعی بوی طبیعی بدن و مخصوص به خود دارد. این بو کاملأ فردی و مانند اثر انگشت است.»

پروفسور هت می‌گوید که انسان‌ها اگر می‌خواهند دنیای اطرافشان را خوب بشناسند ،باید با بینی باز زندگی کنند. شعاری که طبیعتأ خود او در تمام مدت به آن دقت می‌کند. او می‌گوید که حتی در قطار و هواپیما هم وقتی راهرو را طی می‌کند، مسافران را تنها نگاه نمی‌کند، بلکه از فرصت استفاده می‌کند و سعی می‌کند بوی آن ها را هم درک کند. پروفسور هت ادامه می‌دهد:
 « و نتیجه فوق‌العاده جالبی به دست می‌آید. گاه بوی بد یک آدم، به هیچ وجه با ظاهر مطلوب او جور درنمی‌آید. یا برعکس آدمی که ظاهر چندان جالبی ندارد ،بوی بسیار خوش‌آیندی دارد.»

تمام بدن بو می‌کشد
پروفسور هت تئوری جالبی دارد: آدم ها تنها با بینی بو نمی‌کشند ،بلکه در تمام بدن سلول های گیرنده بویایی وجود دارد. وجود گیرنده‌های بویایی بر روی سلول های پروتستات پیشتر ثابت شده است. مثلأ بوی بنفشه اثر مثبتی در درمان سرطان پروستات دارد. این بو تقسیم سلول های سرطانی را متوقف می‌کند.

دریچه‌ای که پروفسور هت به دنیای ذرات بویایی گشوده است، ابعاد گوناگونی دارد. به عنوان مثال عصاره یاسمن اثر مثبتی در درمان ترس دارد. تیم تحقیقاتی پروفسور هت پروانه این نسخه گیاهی در آلمان را به نام خود ثبت کرده است. بوی این عصاره از طریق بینی به شش ها می‌رود و در آنجا وارد خون می‌شود. این ذرات بویایی مانند والیوم آرام بخش هستند ، بدون آن که اثرات جانبی داشته باشند.

البته نگفته نماند که پروفسور هت اشاره می‌کند پژوهش هم حد و مرز خود را دارد. او ادامه می‌دهد:
 «مثلأ فکر نکنید که ما روزی یک نوع ذره بویایی کشف کنیم که می‌تواند همه آدم‌ها را خوشبخت کند ، یا مثلأ باعث جذابیت یک آدم یا موجب علاقه و محبت شود.»

خواص آب غوره

فواید آبغوره
تعداد بازدید: 3789

فواید آبغوره

یک متخصص تغذیه گفت: آبغوره تقویت کننده کبد است و قرقره کردن آن نیز برای برطرف کردن ورم گلو مفید است و هم چنین ...


مرتضی صفوی متخصص تغذیه گفت: آبغوره تقویت کننده کبد است و قرقره کردن آن نیز برای برطرف کردن ورم گلو مفید است.

این متخصص تغذیه  افزود: غوره میوه نارس انگور است که طعم ترشی دارد و برای درست کردن سرکه استفاده می‌شود و از نظر طب قدیم ایران سرد و قابض است. سرکه حاصل از تخمیر دانه‌های انگور در تسکین خارش‌های پوستی و جلدی مؤثر است.

وی اضافه کرد: غوره برای افراد مبتلا به چربی خون بسیار مفید است. ضد عفونی کننده بدن است و اگر با سالاد مصرف شود، برای لاغری سودمند است. غوره را به تنهایی نباید مصرف کرد ،به دلیل این که روی معده اثر منفی می‌گذارد. زنان باردار از مصرف غوره زیاد باید خودداری کنند ،‌ چون غوره ادرار آور است و امکان سقط جنین وجود دارد.

صفوی افزود: آبغوره تقویت کننده کبد است همچنین برای برطرف کردن ورم گلو، قرقره کردن آبغوره مفید خواهد بود. علاوه بر آن در درمان ورم مخاط دهان و نرمی لثه‌ها و برای درمان چاقی مفرط مفید است.این متخصص تغذیه گفت: غوره دارای اسیدهای آلی مانند اسید مالیک ، اسید فرمیک ، اسید سوکسینیک ، اسید اگزالیک ، اسید گلوکولیک و قند است.

۱۰ نکته عجیب درباره خودتان

ده نکته عجیبی که درمورد خودتان نمی‌دانستید!!
تعداد بازدید: 3651

10 نکته عجیبی که درمورد خودتان نمی‌دانستید!!

یک مایع بسیار خطرناک است که نیروهای امنیتی هیچ فرودگاهی نمی‌تواند از شما جدا کند: این مایع در معده تان قرار دارد...
  گردآوری:گروه سرگرمی سیمرغ

1) معده یک اسید فاسد ترشح می‌کند.
یک مایع بسیار خطرناک است که نیروهای امنیتی هیچ فرودگاهی نمی‌توانند از شما جدا کنند: این مایع در معده تان قرار دارد. سلول های معده شما اسید هیدروکلرویک ترشح می‌کنند که ترکیبی فاسد و خورنده است که برای ضدزنگ کردن فلزات استفاده می‌شود. این ترکیب فلز را داغان می‌کند ، اما لایه غشایی معده از این ماده سمی‌در دستگاه گوارش محافظت می‌کند تا غذاهای شما را تجزیه کند.

 

2) وضعیت بدن بر حافظه تاثیر می‌گذارد.
سالگرد ازدواجتان را یادتان نمی‌آید؟ اشکالی ندارد روی یک زانو خم شوید به یادتان می‌آید. خاطرات در حواس ما قرار گرفته اند. یک رایحه یا صدا، یک خاطره خیلی دور از بچگی را برایتان زنده خواهد کرد. ارتباطات بین این حواس و خاطرات آشکار یا گاهی مرموز هستند. یک تحقیق جدید به کشف این ارتباطات کمک می‌کند. خاطرات گذشته وقتی در حالت و وضعیت بدنی مشابه قرار بگیرید، سریع تر به ذهنتان می‌رسد.

 

3) استخوان ها برای تنظیم موادمعدنی بدن می‌شکنند.
علاوه بر محافظت از اندام ها و عضلات بدن، استخوان ها به تنظیم سطح کلسیم در بدن نیز کمک می‌کنند. استخوان ها حاوی فسفر و کلسیم هستند که دومی‌مورد نیاز عضلات و اعصاب می‌باشد. اگر ذخیره این عنصر در بدن کم باشد، برخی هورمون های خاص باعث می‌شود استخوان ها شکسته تا سطح کلسیم بالا رود ،تا جایی که به یک غلظت خاص و مناسب از این عنصر در خارج سلول ها برسیم.

 

4) بیشتر غذایی که می‌خوریم برای مغز است.
مغز بااین که فقط 2 درصد از وزن بدن را تشکیل می‌دهد، 20 درصد از اکسیژن و کالری های آن را می‌گیرد. برای تامین منابع کافی برای این عضو مهم بدن، سه سرخرگ مغزی اصلی به طور مداوم اکسیژن به مغز پمپاژ می‌کنند. هرگونه انسداد یا پارگی در یکی از این رگ ها باعث گرسنه ماندن سلول های مغزی می‌شود و موجب می‌شود که عملکرد مغزی در آن ناحیه آسیب ببیند و منجر به سکته شود.

 

5) هزاران تخمک غیرقابل استفاده توسط تخمدان هستند.
وقتی خانم‌ها به اواخر چهل و اوایل پنجاه سالگی خود می‌رسند، چرخه ماهانه قاعدگی که سطح هورمون ها را در بدن او تنظیم می‌کند و تخمک ها را برای تلقیح آماده می‌کند، خاموش می‌شود. تخمدان ها  همین طور استروژن کمتر و کمتری تولید می‌کنند و این مسئله موجب تغییرات احساسی و جسمی‌در بدن زن می‌شود. فولیکول های رشد نیافته تخمک دیگر مثل قبل منظم تخمک تولید نمی‌کنند. یک دختر نوجوان به طور متوسط 34،000 فولیکول رشد نیافته تخمک دارد؛ در حالی که تقریباً فقط 350 تای آن در طول زندگی وی رشد می‌کنند و بالغ می‌شوند. تخمک های استفاده نشده بعداً خراب می‌شوند.6

 

) بلوغ ساختار مغز را تغییر می‌دهد.
می‌دانیم که تغییرات هورمونی در بدن برای تحریک رشد و آماده کردن بدن برای تولید مثل لازم هستند؛ اما چرا نوجوانان این قدر از نظر احساسی ناخوشایند هستند؟ هورمون هایی مثل تستوسترون رشد نورون های عصبی در مغز را تحت تاثیر قرار می‌دهند و تغییراتی که در ساختار مغز ایجاد می‌شود ،تغییرات رفتاری زیادی را در بر دارد. با بالغ شدن ناحیه جلویی غشای مغز، خامی‌احساسی، بی عاطفگی و قدرت ضعیف در تصمیم گیری را باید انتظار داشت.

 

7) موهای سلولی ماده مخاطی را حرکت می‌دهد.
اکثر سلول ها در بدن پوششی مو مانند روی خود دارند که به عملکردهای بسیاری در بدن کمک می‌کند، از هضم غذاها گرفته تا شنوایی. در بینی، این موها به خشک کردن ماده مخاطی در حفره بینی تا گلو کمک می‌کند. هوای سرد این فرایند خشک کردن را کندتر می‌کند و باعث می‌شود که ماده مخاطی بالا بیاید و باعث شود که آب بینی تان بیاید.

 

8) دندان عقل فقط جای دندان ها در دهان را تنگ تر می‌کند.
سیر تکامل بی عیب و کامل نیست. اگر بود باید به جای دندان عقل ،بال در می‌آوردیم. گاهی اوقات ویژگی های بی استفاده در برخی انواع موجودات ایجاد می‌شود ،فقط به خاطر این که آسیبی نمی‌رساند. اما دندان عقل همیشه هم توسط دندانپزشکان جراحی و کشیده نمی‌شد. در گذشته، این دندان ها یک ست دیگر از دندان های آسیاب بودند؛ اما با رشد مغز، ساختار استخوان فک ما تغییر کرد و باعث شد که دیگر دهان جایی برای دندان عقل نداشته باشد.

 

9) دنیا با شما می‌خندد.
همان طور که وقتی کسی کنار شما خمیازه بکشد ،شما هم به خمیازه می‌افتید، شواهد جدید نشان می‌دهد که خنده هم تقلید برانگیز است. شنیدن خنده ناحیه مغز را تحریک به آن حرکت در صورت می‌کند. تقلید نقش مهمی‌در روابط اجتماعی دارد. اشاراتی مثل عطسه کردن، خندیدن، گریه کردن و خمیازه کشیدن راهی برای ایجاد روابط اجتماعی قوی بین یک گروه است.

 

10) پوست شما چهار رنگ دارد.
همه پوست ها در حالت عادی سفید کرم رنگ است. رگ های خونی نزدیک به سطح پوست سرخی به آن می‌دهد. رنگ دانه زرد هم پوست را تحت تاثیر قرار می‌دهد. همچنین ملانین قهوه ای رنگ هم که در واکنش به اشعات فرابنفش ایجاد می‌شودو در تعداد بالا رنگ سیاهی به پوست می‌دهد. این چهار رنگ در اندازه های مختلف میکس شده و رنگ پوست همه نژادهای کره زمین را می‌سازد.
 
منبع: mardoman.net
 

شاید ما هم این گونه شویم - آزمون دانشگاه استنفورد

 

شاید همه ما این گونه باشیم؟


استنلی میلگرم در سال 1963 یک آگهی در روزنامه های امریکا به چاپ رساند و از داوطلبانی که می خواستند قدرت حافظه خود را آزمایش کنند، خواست تا آخر هفته به آزمایشگاه او بیایند. در این آگهی امده بود که این آزمایش بیشتر از یک ساعت وقت آن ها را نمی گیرد و به هر داوطلب 5 دلار دستمزد داده می شود. روز مقرر نزدیک به صد نفر مقابل آزمایشگاه میلگرم صف کشیدند. دکتر میلگرم نگاهی به جمعیت انبوه انداخت. . . آدم ها از بیست تا پنجاه ساله خودشان را به آنجا رسانده بودند. قسمت اول نقشه اش درست از آب در آمده بود.  

بعد دکتر ، آن ها را یکی یکی به اتاق آزمایش برد. به آن ها گفت که برنامه آزمایش کمی تغییر کرده و آن ها می خواهند میزان تاثیر تنبیه بر یادگیری را اندازه گیری کنند. خودش پشت میزی نشست و از داوطلب (الف) خواست پشت دستگاهی شوک الکتریکی بنشیند. آن دو از پشت دیوار شیشه ای ، شخص سومی را می دیدند که در اتاق مجاور روی یک صندلی شکنجه نشسته بود و دست ها و پاهایش را بسته بودند. دکتر از شخص سوم سوال می کرد و هر بار که او اشتباه جواب می داد، از داوطلب (الف) می خواست دکمه شوک را فشار دهد. بعد فریاد های مرد بیچاره اتاق را پر می کرد.

دکتر برگه سوال ها را کنار می گذاشت و دستور می داد که شوک دوباره تکرار شود. شرکت کننده (الف) که حسابی از ماجرا خوشش آمده بود، باز دکمه را فشار می داد و بار دیگر فریاد های طرف سوم بلند می کرد. دکتر می دانست که دستگاه شوک خراب است. شرکت کننده (ب) هم که به صندلی بسته شده بود، یک بازیگر حرفه ای بود و وظیفه داشت بعد از فشار هر دکمه، نقش یک انسان شکنجه شده را بازی کند؛فریاد بکشد، گریه کند و ملتمسانه از آن ها بخواهد که او را رها کنند. اما هیچ کدام از فریاد های او، داوطلب (الف) را از فشار دکمه ها باز نمی داشت. دکتر دستور می داد و داوطلب با هیجان دکمه را فشار می داد. بعضی وقت ها، داوطلب (الف) خودش وارد عمل می شد، سوال می پرسید، وقتی جواب اشتباه می شنید، ولتاژ را بالا می برد و دکمه را فشار می داد!

آزمایش های میلگرم واقعا بی رحمانه بود، اما بی رحمی انسان ها را هم بر ملا می کرد.

او با این آزمایش ساده نشان می داد ، انسان ها بیشتر از آن که به حال زیر دستان خود دل بسوزانند، نگران اطاعت از دستورات ما فوق هستند. آدم ها بیشتر از آن که به وجدان خود فکر کنند، تحت تاثیر موقعیتی قرار می گیرند که در آن قرار گرفته اند.

پیش از آزمایش میلگرم، آدم ها هنوز در این فکر بودند که چگونه سرباز های نازی حاضر شده بودند روزانه پنج هزار نفر را در کوره های آدم سوزی بیندازند و عین خیالشان هم نباشد، آیا آن ها تحت تاثیر مواد مخدر و یا هیپنوتیزم بودند؟

آزمایش های میلگرم جوابی برای این سوال پیدا کرد.

سربازها اگر چه مجبور به کاری غیر انسانی شده بودند، پیش از هر چیز به اطاعت و تبعیت می اندیشیدند. آن ها هنگامی که با شلیک گلوله دیگران را از پا در می آوردند و میلیون ها نفر را در گورهای دسته جمعی می ریختند، حتی لحظه ای هم به وجدان خود رجوع نمی کردند. پشت دستگاه شکنجه نشسته بودند و بعد از شنیدن هر فرمان دکمه را فشار داده بودند.

دکتر میلگرم در مقاله ای با عنوان "خطرات سر سپاری" نوشت :

من در آزمایش های خود نشان دادم که که یک انسان عادی حاضر است صرفا به خاطر دستور یک دانشمند پیش پا اُفتاده ، انسان دیگری را تا حد مرگ عذاب دهد. جیغ های مرد شکنجه شونده هیچ اثری بر وجدان او ندارد. انسان ها دوست دارند وقتی دستوری به آن ها داده می شود تا آخر ان را عملی کنند.

در همان سال ها بود که گروه (پینک فلوید) در البوم دیوار خود سرود: 

  "وقتی بزرگ شدیم و به مدرسه رفتیم/معلم هایی بودند که هر طور می توانستند/بچه ها را آزار می دادند/با طعنه زدن/و افشا کردن هر نقطه ضعفی که آن ها با وسواس پنهان کرده بودند/اما در شهر همه خوب می دانستند/وقتی معلم ها شب به خانه بر می گردند/زنان چاق و روانی شان/آن ها را میان انگشتشان فشار می دهند/تا جانشان در آید." 

شش سال بعد، در اوج جنگ ویتنام، میلگرم نامه ای از یک سرباز آمریکایی دریافت کرد که در سال 1963 در آزمایش او شرکت کرده بود. سرباز نوشته بود:

  "من نمی دانستم چرا در آن لحظه باید کسی را عذاب دهم. اما حالا که در جنگ هستم می فهمم که تنها عده معدودی از آدم ها وقتی کاری خلاف وجدانشان انجام دهند، متوجه اشتباهشان می شوند. در جنگ هر روز و هر ساعت تجربه اتاق شکنجه تکرار می شود. ما تحت تاثیر دستور ما فوق دست به کارهای می زنیم که با اعتقاداتمان تضاد کامل دارد."

میلگرم مدت ها درباره آزمایشش در روزنامه ها حرف زد و مصاحبه کرد.

او می گفت :قدرت مطلق، فساد مطلق می آورد. انسان هایی که ناگهان در جایگاه قدرت قرار گرفته اند، طبیعت حیوانی خود را بر ملا می کنند و از آزار دادن دیگران لذت می برند. اما ایا قدرت ذاتا فساد آور است؟

در سال 1971 دکتر زیمباردو در دانشگاه استنفورد آزمایشی انجام داد که بار دیگر جهان را لرزاند.

گویی این دو دوست کمر بسته بودند تا هویت انسان را لگد مال کنند و به بشریت بفهمانند که انسان ها، انسان نیستند که گرگ یکدیگرند. آزمایش فیلیپ زیمباردو که به (( زندان استنفورد)) مشهور شد آنقدر برای جهان تلخ و تکان دهنده بود که می توانید صدها مقاله پیرامون آن در سایت های اینترنتی پیدا کنید

زیمباردو از طریق یک آگهی در یک روزنامه افراد داوطلب را جمع کرد. به داوطلبان گفته شد که آن ها قرار است دو هفته نقش زندانی و زندانبان را بازی کنند و به ازای هر روز 15 دلار خواهند گرفت. پنجره های آزمایشگاه دانشگاه استنفورد را پوشاندند و آنجا را تبدیل به زندان کردند. داوطلبان هر کدام در نقش خود (زندانبان و یا زندانی) وارد آزمایشگاه زندان شدند. دوربین های مدار بسته، مستقیما رفتار آن ها را برای گروه آزمایش کننده پخش می کرد. بعد گذشت چند روز خشونت آنچنان بالا گرفت که کنترل داوطلبان از دست خارج شد و دکتر زیمباردو ازمایش را نیمه کاره پایان داد.

واقعا عجیب بود. زیمباردو و گروه او از میان هفتاد نفر داوطلبی که به دانشگاه آمده بودند، 24 نفری را انتخاب کرده بود که از نظر روانی سالم تر به نظر می رسیدند. اما همه آن ها در روزهای پایانی رفتاری کاملا سادیستی از خود نشان می دادند. زندانبان ها حتی رفتن به دستشویی را هم موکول به اجازه کرده بودند و به هیچ کس اجازه نمی دادند که به دستشویی برود. بعد زندانی ها را به دستشویی بردند و آن ها را مجبور کردند که با دست های خالی توالت ها را تمیز کنند! بعضی را مجبور کردند بدون لباس روی زمین سفت بخوابند!!  در پایان ، کار به شکنجه های جسمی و جنسی هم کشیده شد.

زیمباردو کاملا اتفاقی (با انداختن سکه) افراد را به دو گزوه زندانیان و نگهبانان تقسیم کرده بود، اما بعد از آزمایش زندانی ها آنقدر ترسیده بودند که فکر می کردند زندانبان ها به خاطر جثه بزرگ ترشان انتخاب شده اند. . حقیقت این بود که هیکل زندانیان و نگهبانان ها با یکدیگر زیاد تفاوت نداشت. آنچه باعث شده بود زندانیان اینقدر احساس حقارت کنند، لباس آن ها بود. زندانبان ها یونیفرم های تمیز و اتو کشیده به تن داشتند، در صورتی که لباس زندانیان کرباس بود، آن ها حتی لباس زیر هم نداشتند. نگهبان ها باتوم های چوبی نیز داشتند و مهم تر این که عینک های آفتابی که با زندانی ها چشم در چشم نشوند.

روز قبل از آزمایش، زندانبان ها را در یک سالن جمع کردند. به آن ها هیچ دستورالعمل خاصی داده نشد. جز این که حق ندارند از خشونت جسمانی استفاده کنند. "شما مسئول کنترل و اداره زندان هستید، به هر شیوه که می خواهید."

اما تنها بعد از گذشت چند روز زندانبان ها چنان خشن شده بودند که زیمباردو هم از آن ها می ترسید. زندانبان ها بر عکس زندانی ها می توانستند در ساعات خاصی به مرخصی و خانه بروند. آن ها انقدر از این این قدرت سادیستی خوششان آمده بود که در ساعت های اضافه کاری هم آنجا می ماندند ، بدون این که توقع افزایش حقوق داشته باشند.

زندانی ها دمپایی پلاستیکی به پا داشتند و به جای اسم با شماره آن ها را صدا می زدند. یک زنجیر هم به دور پای آن ها بسته بودند ،تا مدام به آن ها یاد آوری کنند که زندانی هستند، نه موجودات آزمایشی. برای این که موقعیت طبیعی تر جلوه کند پیش از آزمایش به زندانیان گفته شد که در خانه بمانند و منتظر تماس آن ها باشند. بعد پلیس ها را به در خانه آن ها فرستادند تا آن ها را به جرم حمل اسلحه دستگیر کنند. پلیس ها هنگام دستگیری حقوقشان را به آن ها متذکر شدند. در اداره پلیس از آن ها انگشت نگاری شد و بعد با ماشین حمل زندانی به "آزمایشگاه زندان" منتقل شدند.

رفتار زندانبان ها آنقدر بد بود که روز دوم شورشی در زندان آغاز شد. نگهبانان با مهارت "و البته با خشونت" شورش را مهار کردند. بعد زندانیان را به دو گروه تقسیم کردند. بعضی ها را سلول خوب اسکان دادند و بقیه را در سلول های بد. به این ترتیب آن ها در بین زندانیان این تصور را به وجود آوردند که بین آن ها خبر چین وجود دارد. . این شیوه به قدری موثر بود که دیگر شورش کلانی در زندان صورت نگرفت. جالب تر از همه این که در همان زمان این شیوه عینا در زندان های آمریکا صورت می گرفت. آیا ریشه های خشونت طلبی انسان ها در اعماق وجودشان، ریشه ها و سر چشمه های مشترکی دارد؟

زیمباردو خودش شخصا اعتراف کرد که آنقدر جذب آزمایش شده بود که از روز سوم خودش هم به عنوان رئیس زندان وارد عمل شد. روز چهارم خبر رسید که زندانی ها نقشه فرار دارند. زندانبان ها تصمیم گرفتند که زندانیان را به یک زندان متروک که دیگر پلیس از ان استفاده نمی کرد ، منتقل کنند. خوشبختانه پلیس به ان ها اجازه استفاده نداد؛ "به خاطر مسائل بیمه". و این عصبانیت زندانبان ها را بر انگیخت. در روز های بعد سختگیری به اوج خود رسید. آن ها زندانیان را مجبور می کردند ساعت ها شنا بروند و یا برایشان آواز بخوانند. آن ها را برهنه می کردند و به تحقیرشان می پرداختند. بعد برای شکنجه، غذای آن ها را به حداقل رساندند.

شب ها وقتی گمان می شد دوربین ها خاموش است و گروه آزمایش کننده دانشگاه را ترک می کردند، رفتار های سادیستی زندانبان ها به اوج می رسید. گروه آزمایش با دیدن صحنه های خشونت در نیمه شب به راستی شوکه شدند. بسیاری از شرکت کننده ها تا مدت ها از فشار روانی رنج می بردند. آزمایش در روز ششم تمام شده اعلام کردند. تقریبا تمام زندانبان ها از پایان زود هنگام آزمایش ناراحت بودند.

تجربه زندان استنفورد در رسانه ها بازتاب گسترده ای داشت. این آزمایش "به پیروی از آزمایش میلگرم" به آدم ها فهماند خیلی هم به مهربانی هم امید نبندند. شهروندان بی آزارند، چون دست و پایشان بسته است. کافی است کمی به آن ها مجال بدهی تا وحشیانگی درون خود را آشکار کنند.

دو زندانی استنفورد در روز های اول آنچنان تحت فشار عصبی قرار گرفتند که زیمباردو بلافاصله آن ها را با دو نفر دیگر جایگزین کرد. یکی از زندانی ها خود زنی کرد. یکی از شدت ترس لال شده بود. "البته معلوم شد او خودش را به مریضی زده تا از آن زندان لعنتی خلاص شود. زیمباردو او را معالجه کرد و به زندان بر گرداند." زندانی شماره 416 آنقدر از رفتار زندانبان ها آزرده بود که دست به اعتصاب غذا زد. او را به سلول انفرادی انداختند. بعد زندانبان ها به زندانیان گفتند: اگر می خواهند زندانی شماره 416 از انفرادی آزاد شود ،باید همه پتو های خود را تحویل دهند. زندانیان ترجیح دادند همه پتوهای خودشان را داشته باشند و زندانی شماره 416 تا صبح از سرما بلرزد. زیمباردو از این رفتار آنقدر شوکه شده بود که شخصا وارد عمل شد و به زندانبان ها گفتند زندانی انفرادی را آزاد کنند.

بعد زیمباردو به زندانیان گفت که اگر تمام در آمد خود را "روزی 15دلار" به زندانبان ها ببخشند، همان روز آزاد می شوند. بیشترشان بلافاصله قبول کردند. . زیمباردو نوار های زندان را برای پنجاه نفر از دوستانش نمایش داد. تنها یک نفر از آنان – یک زن – گفت که این آزمایش غیر اخلاقی بوده است. ٤٩ نفر دیگر یا خندیدند و یا آرزو داشتند کاش جای زندان بان ها بودند

دو ماه بعد از آزمایش، مجری برنامه تلویزیونی توانست زندانی شماره 416 (که بیش از دیگران مورد شکنجه و آزار قرار گرفته بود) و خشن ترین زندانبان (که خود را جان وین می نامید) روبه روی هم قرار دهد. آن ها گفتند رفتارشان آن طور بوده چون فکر می کردند از آن ها چنین انتظاری می رود و قرار است کلیشه زندانیان و زندانبان ها را در سینما بازی کنند. با این حال هر دو اعتراف کردند ماجرا در ابتدا با بازی کردن شروع شده و بعد این نقش انقدر درونی شده که کنترل از دستشان خارج شده است. پس از آن اریک فروم نقد تندی بر آزمایش زندان استنفورد نوشت. او گفت: 

   نتیجه زیمباردو از این آزمایش بسیار ساده انگارانه بوده است و نتایج حاصل از این زندان آزمایشگاهی را نمی توان به جامعه واقعی تعمیم داد. 

  زیمباردو به این انتقاد ها جوابی نداد، چرا که شانس با او یار بود. چند ماه بعد از پایان آزمایش او، رسوایی های زندان های سن کوئنتین و اتیکا در آمریکا بر ملا شد.

زندانیان اتیکا در سال 1971 شورشی عظیم به راه انداختند. آن ها خواستار امکانات رفاهی، حمام و امکان ادامه تحصیل بودند. شورش با حمله پلیس و کشته شدن 40 نفر پایان یافت. رسانه ها نوشتند: زندانی ها در هنگام حمله گلوی گروگان ها را بریده اند. اما بعد خبر رسید بیشتر گروگان ها با گلوله های پلیس از پای در آمده اند. تجربه زندان اتیکا نتایج آزمایش زیمباردو را به کلی تایید کرد

آدم ها وقتی اجازه بیابند هر کاری را که بخواهند انجام می دهند. یک افسر پلیس وقتی به این مقام می رسد، ممکن است به راحتی سو استفاده از دیگران را آغاز کند. در واقع موقیعت است که رفتار آدم ها را شکل می دهد و نه باورهای شخصی آن ها.

تجربه زندان استنفورد و اتیکا و سن کوئنتین در هزاره سوم هم تکرار شد. زندان ابو غریب که در زمان رژیم صدام به زندان شکنجه مشهور بود، بعد از حمله آمریکا و سقوط صدام باز هم شکنجه گاه باقی ماند. عکس هایی که از زندانیان برهنه ابوغریب به بیرون نشت کرد، اگر چه برای روزنامه ها بسیار جنجال آفرین بود، اما خبر تازه ای در بر نداشت. سربازان آمریکایی و انگلیسی این بار در عراق به مدل میلگرم و زیمباردو تجسم بخشیده بودند.

در سال 1984 تنها 4000 زندانی سیاسی در این زندان کشته شده بودند و اجسادشان تحویل کارخانه های صابون سازی شده بود. اما در سال ٢٠٠٣ و ٢٠٠٤ وحشی گری تفاوتی با رژیم بعثی سابق نداشت. زندانبان ها سگ ها را به جان زندانیان برهنه می انداختند. آن ها را با صندلی کتک می زدند و با پوتین بر روی پاهای برهنه شان می پریدند. مردها را مجبور می کردند لباس زنانه بپوشند و از زندانیان برهنه زن و مرد فیلم برداری می کردند. یک بار یک زندانی را روی جعبه ای قرار دادند و کیسه های ماسه روی سرش گذاشتند و به اعضای بدنش سیم وصل کردند تا ادای شوک الکتریکی را در آورد. (تکرار عینی آزمایش میلگرم در دنیای واقعی). زندانبان های زندان ابو غریب روی بدن زندانیان دشنام می نوشتند، به گردن آن ها قلاده می بستند، لامپ های شیمیایی را می شکستند و روی بدن زندانیان مایع فسفری می ریختند، روی آن ها ادرار می‌کردند، اسلحه خود را روی شقیقه شان فشار می دادند، به آن ها تجاوز جنسی می کردند. یک بار صورت یک زندانی را به دیوار کوبیدند و بعد خودشان بخیه زدند. عکس های بعدی از این هم تکان دهنده تر بود. عکس هایی که در آن ها، زن ها و مردهایی کنار اجساد ایستاده بودند و عکس یادگاری انداخته بودند.

زیمباردو گفت بار دیگر کسالت زندانبان ها و احساس قدرت، آن ها را به سوی سوءاستفاده های غیر انسانی و رفتار پورنو گرافیک سوق داده است. زندان ذاتا یک تجربه غیر انسانی است و در هر دولتی نمود پیدا کند (رژیم صدام و یا آمریکا) به سوءاستفاده خواهد انجامید. سربازان امریکایی در موقعیتی مشابه زندان استنفورد قرار گرفته بودند و طبیعی بود که دست به چنین کاری بزنند. بعد گفته شد سربازان تحت تاثیر مافوق های خود در پنتاگون بوده اند و از دونالد رامسفلد مجوز رسمی داشته اند. تفاوتی نداشت. این مدل هم تجربه تلخ تر از میلگرم را اثبات می کرد.

زندانبان های ابوغریب با پوشاندن سر زندانیان در یک گونی، بیش از هر چیز انسان بودن آن ها را انکار کرده بودند.

اگر شما بر انسانی قدرت بیابید که به خاطر لباس و یا طرز زندگی اش در زندان، شباهتی به انسان ندارد، راحت تر به رفتارهای غیر انسانی روی می آورید.

شیفتگان نازی آنچنان شیفته خون آریایی خود بودند که به راحتی یهودیان را در کوره ها می انداختند. با این همه یک سوال هنوز ذهن را می آزارد:

اگر قدرت ذاتا فساد آور است، آیا همه ما مشغول سوءاستفاده از زیر دستان خود نیستیم؟