رمضان رفت و هنوز از رمضان تو نرستم*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همه
روزه داران حقیقی و بینام نشان را امشب و فردا، که موسم فطر است و گشایش،
به دعا فرا می خوانم تا دعا کنند که «فطر جامعه ما» نیز به زودی فرا
برسد. دعا کنند که خداوند کریم به برکت رمضان و حلول فطر، اندکی از
خودمحوریهای مقامات سیاسی ما را آب کند.
دعا کنند تا آنان گامی چند از برج عاج خویش پایین بیایند و با مردم همدلی کنند؛ و کبر سیاسی را از وجود خویش برانند؛
و به جای خط و نشان کشیدن برای یکدیگر و همواره زبان خطابه گشودن و مردم را ندیدن و سخن آنان را نشنیدن، اندکی همنشین مردم شوند؛
و روزه خود را با آبهای آلودهی مردم بگشایند؛ و ریههاشان را از هوای سنگین شهر پر کنند؛ و دعای عیدشان را در بیمارستان های آکنده از بیمار و انباشته از اندوه ما بخوانند؛
و با شانزده هزار خانواده داغدار تصادفات رانندگی همدلی کنند؛ و دستی بر سر کودکان کار بکشند؛ و نانی به سفره میلیونها جوان بیکار ببرند؛
و نگران دهها هزار واحد تولیدی در حال احتضار و صدها هزار کارگر در انتظار اخراج باشند؛
و فکری برای غذاهای آلوده و میوه های پر از سموم خطرناک ما بکنند؛
و اشکی برای دشتهای تفتیده ایران نثار کنند؛ و دستی برای نجات منابع آبی رو به احتضار ایران از آستین به در آورند؛
و نگاهی به چشم نگران صدها هزار سپرده گذار نظام بانکی کنند که اگر اعتمادشان بلرزد، زلزله ای در نظام مالی ما به پا می کنند؛
و چاره ای برای میلیون ها بدهکار نظام بانکی کنند که به علت رکود، گروگان نظام بانکی شده اند و هر چه می اندوزند باید برای بهره وامهای شان بپردازند؛
و به فکر راهکاری برای رهایی ده ها هزار زندانی نامقصر باشند که به خاطر تحریم و خطاهای سیاسی مقامات ما گرفتار رکود درازدامنه ای شده اند که آن ها را از پرداخت دیون شان ناتوان کرده است؛
و برای ۱۶ میلیون پرونده دستگاه قضایی که دست کم ۳۲ میلیون خانواده ایرانی را درگیر خود کرده است، چاره ای بیندیشند؛
و عزمی برای ایجاد راهکارهای قانونی تجربه شده برای حل معضلات جنسی جامعه ما بکنند؛
و به معتادان به مثابه بیمار و نه مجرم بنگرند و برای رهایی و اشتغال پایدار آن ها راهی بیابند؛
و برای پایان دادن به قاچاق سازمانیافته که بلای تولید ما شده است، بسیج شوند؛
و به یازده میلیون جمعیت حاشیه نشین شهری ما به عنوان تهدیدی که در زمان خودش به بمبی خطرناک تبدیل خواهد شد، بنگرند؛
و تبعیض قومیتی و مذهبی را که بلای یک پارچگی و همبستگی ملی ما شده است، پایان دهند؛
و نگرانیهایشان را از پسروی روسری زنان به سوی پیشروی ریا و نفاق و فساد معطوف کنند؛
و به جای دمیدن بر تنور شکافهای فکری و تضادهای سیاسی و گسلهای اجتماعی، راهکاری برای ایجاد همدلی و آشتی ملی و عفو عمومی پیدا کنند؛
و افقها را روشن کنند تا هر ساله صدها هزار جوان تحصیلکرده ما عزم فرار از وطن نکنند؛
و درها را بگشایند تا میلیونها ایرانی صاحب سرمایهی علمی و اقتصادی، عزم وطن کنند و در عبور از بحرانها به یاری ما بشتابند؛
و سعه صدرشان را بالا ببرند تا نهادهای مدنی، نخبگان سیاسی و همه گروه های اجتماعی به کمکشان بیایند تا با یاری هم راهکاری جمعی برای برون شدن از بحرانهای اجتماعی بیابیم؛
و مهم تر از همه، برای رهایی از تله اقتصادی که در آن گرفتار شده ایم و روز به روز خطرناک تر می شود، چاره ای بیندیشیم.
شهر خالی است ز عشاق بود کز طرفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند؟
روزه داران، فطرتان مبارک باد
۴ تیر ۱۳۹۶/ ۳۰ رمضان ۱۴۳۸
محسن رنانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* مصرع اول غزلی است که در جوانی سرودهام با این مطلع:
رمضان رفت و هنوز از رمضان تو نرستم
همه در شادی عیدند و من افسرده دل استم
https://telegram.me/joinchat/CnaZwjxLWp3MaLHg4kYHHQ