بدانیم!
آنچه از #علی (ع) نشنیده ایم :
◀️
وقتی مردم ، بعد از قتل عثمان ، با اصرار شدید و بی سابقه از او خواستند
که حاکم شود، گفت : " مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید. "
این طور نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد و از هر فرصتی استفاده کند ... .
◀️ اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد . بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت به خانه روید و مطیع باشید .
گفت : " در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر این که خدا نگاهم دارد " .
بارها در سخنانش انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست ... !
◀️
سعد ابن ابی وقاص ، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد ، نه خانه را بر
سرش خراب کرد ، نه در خانه حصر اش کرد و نه حتی علیه او سخن گفت .
◀️ طلحه و زبیر پیش او آمدند و از او پست و مقام خواستند ، نپذیرفت .
چند روز بعد طلحه و زبیر مدینه را به قصد مکه و تدارک نمودن جنگ جمل ( بر علیه علی) ترک کردند !
علی به آن ها گفت کجا می روید ؟! دروغ گفتند ، علی گفت می دانم برای جنگ با من می روید !
با این وجود آن ها را زندانی نکرد ... زندانی سیاسی برای علی معنا نداشت .
◀️ روز جمل ، اول سپاه مقابل تیراندازی کردند و یک سرباز او را کشتند .
یارانش گفتند شروع کنیم . او گفت نه و سر به آسمان بلند کرد و گفت : “اللهم اشهد” (خدایا شاهد باش) .
سپاه مقابل دومین تیر را انداختند و دومین سرباز او را کشتند .
یاران گفتند شروع کنیم. او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت “اللهم اشهد” .
تیر
سوم را که انداختند و سومین سرباز او را که کشتند ، سر به آسمان بلند کرد و
گفت “ خدایا شاهد باش که ما شروع نکردیم” آنگاه شمشیر کشید .
ماجراجو و جنگ طلب نبود .
◀️
بعد از جنگ جمل ، بر پیکر طلحه گریست و خطاب به او گفت: " کاش بیست سال
پیش از این مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمین و زیر آسمان نمی دیدم" .
حتی حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت .
سپس
به دیدن عایشه رفت و حرف های درشت او را تحمل کرد و حالش را پرسید ، سپس
با ۴۰ زن مسلح روپوشیده (شبیه مردان جنگجو !) اسکورتش کرد و به وطنش برش
گرداند .
با زنان ، حتی مجرمانی که اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی کرده بودند ، این طور بود .
◀️ کسانی که با او جنگیدند را " محارب و منافق و فتنه گر و ضد ولایت ” نخواند ،
گفت : " برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند !!! " .
◀️
در زمان خلافت تمامی خزانه داری های سرزمین پهناور اسلام را به دست
ایرانیان سپرد ، گفت ایرانیان قبل از اسلام هم مردمان پاک دستی بودند .
◀️
هنگامی که خلیفه شده بود و برای سرکشی به یکی از شهرها رفته بود ، مردمانی
را که به دنبال اسب او با پای پیاده راه افتاده بودند و او را مشایعت می
کردند ، با فریاد آن ها را از این کار بر حذر داشت ، گفت:
من هم انسانی مانند شما هستم ، بروید به کار و زندگی خود برسید و فقط در برابر خدا تعظیم کنید .
◀️
وقتی خلیفه یکی از بزرگ ترین امپراتوری های جهان در آن عصر بود ، با یک
فرد مسیحی اختلاف پیدا کرد و کار به قاضی سپرده شد. نخواست به زور حرف خود
را به کرسی بنشاند . در دادگاه از این که قاضی او را محترمانه صدا کرده و
بیشتر به او نگاه می کرد ، خشمگین شد و گفت که :
من و فرد مسیحی برای تو نباید فرقی داشته باشیم ، از خدا بترس و عدالت را رعایت کن ...
از آنجایی که علی شاهدی برای ادعای خود نداشت ، قاضی به نفع مسیحی حکم داد و علی این حکم را پذیرفت .
◀️ فردی نابینا را دید که گدایی می کند . گفت :چرا به او نمی رسید و کمکش نمی کنید ؟ گفتند: مسیحی است . گفت:
آن زمان که بینا بود و برایتان کار می کرد ، از دینش نمی گفتید ، حالا او مسیحی شده ؟!!!
مقرر کرد که از بیت المال مسلمین هر ماه به او پول بدهند تا مجبور به گدایی نباشد ... !
#علی را باید به عملکردش شناخت نه با وهن و خرافات .
علی به #عدل اش علی بود .