دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

پاسخ دکتر سروش دباغ به آقای خسرو پناه:


پاسخ دکتر سروش دباغ به آقای خسرو پناه:


اخیرا به لطف دوستی، پرسش و پاسخی را در کانال آقای عبدالحسین خسروپناه که ناظر به مباحث  و مقالات من دربارۀ  نقد «ذات گرایی» است، خواندم. به نزد ایشان، نقد ذات گرایی و طرح این مباحث « از سخیف ترین سخنان» است. بنای بحث معرفتی و علمی در این باب را با ایشان ندارم؛ که فرد آشنای با مباحث فلسفی و معرفتی می داند که  یک موضع معرفتی یا موجه و معرفت بخش است، یا غیر معرفت بخش. برافروخته شدن و بر آشفتن و سخن گفتن از « سخیف بودنِ» مدعایی، از عصبانیت و عدم اعتماد به نفسِ گوینده  نشات می گیرد  و در ترازوی تحقیق و  استدلال وزنی ندارد؛ بگذریم از این که جناب خسروپناه بضاعت علمیِ لازم برای ورود به این مبحث را ندارند و به گواهی تحصیلات و آثارشان، آشنایی جدی ای با فلسفۀ غرب، عموما و فلسفۀ ویتگنشتاین، خصوصا ندارند ( چندی پیش تصادفا به جزوۀ ایشان دربارۀ  تاریخ فلسفه تحلیلی و ادوار آن برخوردم که متضمن خطاهای عدیده ای بود).

  در بحث کنونی نیز  بعید است ایشان با نوع ذات گرایی و اصناف نومینالیسم  آشنا باشند و  فی المثل بتوانند ربط و نسبت میانِ نومینالیسم وجودشناختی ( ontological nominalism) و  نومینالیسم دلالت شناختی  ( semantic nominalism) را به درستی تقریر و صورت بندی کنند. من اگر جای ایشان بودم، حدّ خود را می دانستم و جریده می رفتم و در اموری که ورود چندانی ندارم، اتخاذ موضع نمی کردم. بخشی از این اعتماد به نفسِ کاذب، محصول تکیه زدن بر مسندی است که در قوارۀ ایشان نیست. روزگاری، بزرگانی چون سید حسین نصر و غلامرضا اعوانی ریاست مرکز معتبر « مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسقۀ ایران» را بر عهده داشتند و امور را سامان می بخشیدند (خوشبختانه توفیق  داشتم در دوران ریاستِ دکتر اعوانی ، پنج سال در این مؤسسه خدمت علمی و فرهنگی کنم).  اما، جناب خسرو پناه که سابقۀ شاگردی  آقای مصباح یزدی را در کارنامه خویش دارند، به مصداق:
                                    

  «تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف  

مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی»  

                      
  بدون تمهید مقدمات کردن و فراهم آوردنِ  اسباب بزرگی، در سالیان اخیر بر این مسند تکیه زده  اند.  چنان که،  چند سال قبل در نوشتارِ « هر آن که کشته نشد از قبیله ما نیست» آوردم، حکم اخراجِ اینجانب از «مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران » توسط ایشان امضاء شده است.  افزون بر این، برهم زدن فضای علمی- فرهنگی ِ نیکوی  مؤسسۀ حکمت و فلسفۀ ( چنان که از برخی از همکاران سابق به تفاریق شنیده ام) ، آوردن اعضای  هیئت علمیِ جدید متعدد از قم و بر هم زدن توازنِ میان آموزش و پژوهش در  دو حوزۀ  فلسفه غرب و  فلسفه اسلامی، از دستاوردهای حضور چند سالۀ ایشان در «مؤسسۀ پژوهشیِ حکمت و فلسفه ایران» بوده است. به نظرم، بهتر است آقای خسروپناه بیشتر به همین امور مشعشعِ اجرایی- اداری  بپردازند و در مقولاتی که ورودی ندارند، دخالت نکنند و آن را به اهلش بسپارند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد