به دخترانمان چه بیاموزیم؟!
- دخترم تو چقدر ناز شدی امروز؟
- دختر کوچولو چقدر لباسات قشنگن! از کجا خریدیشون؟
- دخترم ماشین مال پسراس! تو باید با عروسک بازی کنی، لوازم آشپرخونتو بیار خاله خاله بازی کن.
- دخترِ بابا رو ببین، امروز چه ماه شده!!!!!
- پسر که گریه نمیکنه! مگه تو دختری؟
- آفرین! دختر باید ساکت باشه و یه گوشه بشینه!!!
- دخترا نباید برن تو کوچه! خطر داره!
- دختر باید ....
- دختر نباید .....
و .....
چقدر این جملهها برای شما آشناست؟
چند درصد از ما زمانی که یک دختر بچه را میبینیم، واکنشهایی جز اینها را از خود بروز میدهیم؟
چند درصد از ما هنگام مواجهه با یک دختر بچه از استعدادهای او صحبت کردیم و او را به خاطر ویژگیهای انسانیاش ستودهایم؟
چند درصد از ما انتخابمان زمانِ خرید هدیه برای یک دختر بچه، کتاب و بازی فکری بوده و نه عروسک و گل سر و وسایل آشپزخانه و ....؟
تا
به حال فکر کردهایم که شاید علت این که دخترانمان در روزگار نوجوانی تا
این اندازه به ظاهر و زیبایی خود اهمیت میدهند؛ خود ما باشیم؟
آیا
غیر از این است که خودِ ما در کودکی با زبانهای مختلف و از روشهای
متفاوت به او یادآور شدهایم که زیبایی صورت او از هر چیز دیگری مهمتر
است؟
در
تولید مثل و ازدیاد نسلها این فرزندپروری است که اهمیت دارد، اما
متاسفانه آنقدر روی فرزندآوری تمرکز کردهایم که یادمان رفته حیوانات نیز
همین کار را میکنند، پس وجه تمایز ما با آنها چیست؟
و
این مسئله در مورد فرزند دختر اهمیت فراوان تری دارد. زیرا پسران به خاطر
آزادی عملی که در جامعه دارند، این فرصت را دارند که به مرور بعضی نواقص
تربیتیِ خود را با حضور در اجتماع و دوستی با افراد مختلف و تجربه
موقعیتهای متفاوت مرتفع کنند، سطح آگاهی خود را بالا ببرند، با نقشهای
واقعی خود آشنا شوند و فرای چهارچوبهای تعیین شده به پذیرش نقش دلخواه خود
بپردازند.