دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

خود ارضایی از دید روانشناسی

خود ارضایی از دید روانشناسی

اکثر منابع علوم پزشکی و روانپزشکی ، غربی هستند و برخی مطالب آن ها با عرف و اعتقادات جامعه ما همخوانی ندارد.از آنجا که مطالبی که درباره روانشناسی خود ارضایی در وبلاگ ها و کتاب ها بوده با تکیه بر همین منابع بوده و پاسخگوی سوالات جوانان ما نیست، تصمیم به ترجمه مطالبی گرفتیم که این خلا را تا حدودی رفع کند.

اعتیاد به خود ارضایی

اعتیاد به خود ارضایی یکی از انواع اعتیاد است که خیلی بد تعبیر شده است. خیلی افراد هستند که به طور تعصبی استدلال می کنند که خودارضایی یک اعتیاد نیست، بلکه یک عمل کاملا سالم و طبیعی است که شما هر موقع بخواهید ،می توانید آن را انجام می دهید. بعد از آن، افرادی هستند که این کار را انجام می دهند ، معتاد می شوند و نمی توانند خود ارضایی را متوقف کنند و در عوض از دست دادن کنترل زندگیشان ، می فهمند که خودارضایی خوب نیست . نیاز به تکرار خود ارضایی چنان قدرتمند هست که فرد معتاد قدرتی در برابر خود ارضایی ندارد. این میل سحر کننده و قوی پایه و اساس بیشترین اعتیاد های جنسی است.
در حقیقت به نظر می رسد تنها گروهی از جوامع هستند که خود ارضایی را تایید نمی کنند ، یقینا آنان در گروه مذهبی ها و یا گروه های ترک اعتیاد هستند. بقیه جامعه مطمئن نیستند که چه چیزی درباره خودارضایی درست است. وقتی شما این مقاله را می خوانید احتمالا در این باره سر درگم شده اید. من امیدوارم پی امد های فیزیکی و روحی خود ارضایی را برای شما روشن کنم ، خصوصا اگر خود ارضایی برای شما اعتیاد شده است. به خاطر بسپارید که اعتیاد به پورنوگرافی (عکس ها ،فیلم ها و داستان های جنسی) در مراحل فرایند جسمانی به طور شدید به اعتیاد خودارضایی وابسته است.

 
"

پی امد های روحی- روانی خود ارضایی

"

رفتار ما با بدن مان


بدن انسان یکی از پیچیده ترین دستگاه های عالم خلقت است که باید از ان درست استفاده کنیم. حالت شما و میزان شادی و خوشحالی شما مستقیما از رفتار شما با بدنتان ، تاثیر می گیرد. اعتیاد به خود ارضایی ، تاثیر مستقیم بر سلامت روحی دارد این مساله خصوصا در مورد خود ارضایی صدق می کند ، چرا که با بدنتان بد رفتار می کنید. هر کسی که با بدن خود بد رفتار کند، به طور غریزی احساس بدی خواهد داشت. بعضی افراد این احساسات را نادیده می گیرند، و وانمود می کنند خوشحال هستند؛در حالی که واقعا این طور نیست، چرا که در صلح و ارامش درونی با خود نیستند.

خود ارضایی و اعتماد به نفس

وقتی که نتوانیم بر هیچ یک از بخش های زندگیمان کنترلی داشته باشیم ، خوشحال نیستیم. اعتیاد به خود ارضایی باعث می شود که شما کنترلی بر خود نداشته باشید و این بدن و نفس شما است که بر شما کنترل دارد. وقتی بدن شما میل و برانگیختگی جنسی را حس می کند، شما احساس می کنید هیچ حق انتخابی ندارید و هر انچه او بخواهد انجام می دهید. این احساس اسیر شدن ، باعث ضعیف شدن اعتماد به نفس و توانایی شما در کنترل خیلی از جنبه های زندگی خواهد شد. وقتی ما بتوانیم هدف مشخصی را انجام بدهیم، این به ما در توانایی کنترل بر خودمان ، اعتماد به نفس می دهد. وقتی ما خود ارضایی می کنیم ، اعتماد به نفس به طور کلی از بین می رود.

بدن انسان و خود ارضایی

خود ارضایی از لحاظ احساسی زیانبار هست. بدن ما برای این آفریده شده ، که برای یک هدف خوب به کار گرفته شود و درس مهمی به ما بیاموزد ،طوری که شخصیت ما قوی شود و رشد کند. ما قصد داریم بدنمان و سرنوشتمان را کنترل کنیم. با کنترل و مهار کردن نفس و کالبدمان است که قوی و دلگرم می شویم. بیشتر افراد موفق و دارای اعتماد به نفس در جهان کسانی هستند که یاد گرفته اند ، خوددار باشند.
وقتی ما ازدواج می کنیم، از بدنمان برای خلق یک رابطه عاشقانه همراه با احساسات عمیق با شخص دیگر استفاده می کنیم. این عمل سهیم کردن احساستتان با شخص دیگری هست و پیوند و یکی شدنی را به وجود می اورد که هرگز در خودارضایی تجربه نمی شود. افراد مجرد قبل از ازدواج ، باید بر جسم و نفسشان کنترل داشته باشند وگرنه فعالیت جنسی عادی برایشان رضایت بخش نخواهد بود . خود ارضایی عملی خود خواهانه است که دران هیچ پیوند عاشقانه ای خلق نمی شود.

خود ارضایی و روابط

زندگی با انواع رابطه های عاشقانه، کاری ، حرفه ای و دوستانه سرو کار دارد. وقتی شخص خود ارضایی می کند، توانایی برقراری او برای ارتباط اجتماعی پایین می اید. خود ارضایی ما را گوشه گیر و درون گرا می کند. خود ارضایی باعث می شود که ما کمتر بیرون برویم و از شرم ، خودمان را از دیگران جدا کنیم. شاید ما در شلوغی احساس ناخوشایندی داشته باشیم، چرا که در روش معاشرت سالم نمی توانیم رفتارمان را کنترل کنیم. این در رابطه های عاشقانه ما تاثیر می گذارد .خود ارضایی، اثر نامطلوبی در بخش فیزیکی رابطه عاشقانه و گرایش به نادیده گرفتن دوستی و نیازهای احساسی ، می گذارد که در زناشویی رضایت بخش نیست، چرا که خود ارضایی یک عمل خود خواهانه است، از انجا که شما با خودتان رابطه جنسی دارید، نیازی به شریک جنسی ندارید
 

"

پی امد های فیزیکی خود ارضایی

"

دفعات خود ارضایی و کنترل ان

اکثر حرفه های مربوط به سلامتی و بهداشت ، خود ارضایی را رواج می دهند، در حالی که آن اثرات منفی دارد. استدلال متداول آنان این هست که، شما دریک بازه زمانی ، ان را خیلی زیاد انجام ندهید ، در این صورت کاملا سالم هست. دو مشکل با این ایده هست. اول این که ، منظور از تکرار زیاد چیست؟ چند بار در روز یا در هفته؟ مشکل دیگر و در واقع بزرگ ترین مشکل این است که اگر شما یک بار شروع کردی ، متوقف کردن آن و پایین نگه داشتن تعداد دفعات بسیار دشوار است.

دو دلیل برای مشکل پایین نگه داشتن تعداد دفعات خود ارضایی، وجود دارد
 
1. اول این که برای یک شخص معمولا خود ارضایی برای فرار و راحت شدن از استرس های زندگی است. زندگی تقریبا هر روز پر از دغدغه و استرس است و سرانجام شما خودتان را جایی می بینید که به خاطر هر استرس کوچک و ناچیز به هر دلیل خود ارضایی می کنید.
2. دلیل دیگر این است که بدن و جسم ما برای خود ارضایی افریده نشده.هنگامی که خود ارضایی می کنید و هنگامی که رابطه جنسی سالمی دارید، فعالیت های شیمیایی متفاوتی رخ می دهد. بسیاری از انچه در طی این عمل ها و بعد از ان رخ می دهد ، از غده هیپوفیز ناشی می شود. دو هورمون اصلی دوپامین (Dopamine) و پرولاکتین (prolactin) اثر متقابل داشته و یکدیگر را تعدیل می کنند.

تفاوت فرایند خود ارضایی و رابطه زناشویی سالم

دوپامین باعث ایجاد احساس هیجان و برانگیختگی جنسی می شود و پرولاکتین باعث ایجاد احساس رضایت ، راحتی و ارضا شدن می شود. وقتی که شخص بعد از برانگیخته شدن به اوج لذت جنسی می رسد، بدن می داند که برای خنثی کردن دوپامین ، پرولاکتین ازاد کند، طوری که ما احساس راحتی و رضایت خواهیم داشت . در زناشویی این عمل، همراه با خیلی از احساسات و هیجان های عشق و محبت است و بنابراین احساس رضایت و خوشایندی چندین برابر است و شما با همسر خود هم از لحاظ احساسی و روانی و هم از لحاظ جسمی و فیزیکی ، ارضا می شوید. در این رابطه تعادل و هماهنگی وجود دارد
در یک رابطه جنسی سالم پرولاکتین ازاد شده در اوج لذت جنسی نسبت به خود ارضایی ، 400% (چهار برابر) بیشتراست. [1]
این به چه معناست؟ به این معنا که احساس رضایت و خوشایندی(relaxation)شخصی که خود ارضایی می کند ،قابل قیاس با رابطه ی زناشویی معمولی نخواهد بود. در واقع شخصی که خود ارضایی می کند، هیچ تصوری از انچه از دست می دهد ندارد و درعوض نوع کاذبی از رابطه دارد ، که همراه با خیال پردازی هایی است که همیشه تغییر می کنند و گسترش می یابد تا بلکه شخص کمی حس خوشایند و رضایت داشته باشد، چرا که از لحاظ روانی ارضا نمی شوند. شخصی که خود ارضایی می کند این کار را برای برانگیخته شدن با میزان های ناهماهنگی از دوپامین، ادامه می دهد. بعد از خود ارضایی ، لحظه ای احساس خوشایند و لذت می کند ، اما انگیختگی جنسی سریعا باز می گردد و فرد در واکنش به انگیختگی جنسی و ایجاد حس لذت دوباره، مجبور است، مجددا خود ارضایی کند. بنابراین همراه یک دوره کوتاه تر از راحتی و رضایت، شخص باید چندین بار خود ارضایی می کند ، تا به میزان معادل رضایت و لذتی که ان ها می توانند در زناشویی سالم داشته باشند برسد، که هیچ وقت با خود ارضایی به چنین سطحی از لذت نخواهند رسید
همان طور که بالا ذکر شد احساسات سرخوشی اعتیاد خود ارضایی، از ترشح مواد شیمیایی در ذهن که طی ارگاسم و اوج لذت جنسی ازاد می گردد، به وجود می اید.همچنان که ذهن شروع به ایجاد این احساسات می کند، فرد رسیدن به اوج لذت جنسی سریع تر و بیشتر را دنبال می کند. فرد ان چنان به احساس خود ارضایی خو می گیرد ، طوری که گاهی فعالیت جنسی عادی برایش رضایت بخش نخواهد بود. اعتیاد با فعالیت کوتاه و شدید و رسیدن سریع به اوج لذت جنسی ، کامل می شود . متاسفانه این برای زوج ها در یک رابطه جنسی خیلی رضایت بخش نیست. . به یاد داشته باشید که عشق حقیقی همراه با خود داری و تعهد هست.
منابع:
 

http://newlifehabits.com
[1] Brody, S., & Kruger, T. H. C. (2006).: Biological Psychology Vol 71(3) Mar 2006, 312-315

 

آیا دختران و پسران امروزی برای ازدواج مناسبند؟

 

آیا دختران و پسران امروزی برای ازدواج مناسبند؟

 

دنیا عوض شده. دیگر نه دختران شبیه گذشته مادرانشان هستند، نه پسران به جوانی پدرهایشان می مانند. آن ها با تعاریف نیمه سنتی، نیمه مدرن بزرگ شده اند و معیارهایشان برای زندگی مشترک با هم متفاوت است.

در اینجا ویژگی هایی از دختران و پسران امروزی را با هم مرور می کنیم که در ازدواج آن ها مساله ساز می شود. این ها روحیاتی هستند که الزاما در همه وجود ندارد، اما در عموم جوان ها به چشم می خورد و آن ها را برای یک زندگی مشترک، نا آماده نشان می دهد.

دختران امروز چگونه اند؟

۱- یکی از دلایلی که باعث شده دختران دیر و خیلی کم ازدواج کنند، توقعات بالا و زیاده‌خواهی‌های آنان است که بر تمام تصمیم‌گیری‌های‌شان تاثیر گذاشته است. قبلا دختران می‌گفتند هرچه پدر و مادرم بگویند یا خدا بزرگ است و من چیز زیادی نمی خواهم، ولی در این دوران دختران خواسته‌های‌شان را اعلام می‌کنند و می‌خواهند و براساس آن تصمیم می‌گیرند، یعنی تنها تامین مادی از طرف یک مرد برای‌شان ملاک نیست و انواع و اقسام خواسته‌ها و نیاز های مختلفی که دارند را بیان می‌کنند و در ازدواج به‌دنبال برطرف کردن‌شان هستند.

۲- موقعیت های تحصیلی و شغلی دختران هم در مقایسه با سال های گذشته تفاوت‌های آشکاری پیدا کرده است. در گذشته دختران عموما یا کار نمی‌کردند یا کارهایی در حیطه خانه انجام می‌دادند، ولی امروزه دختران علاوه بر انجام امور منزل عموما خارج از خانه به‌دنبال کار هستند و به راحتی هم جذب بازار کار می‌شوند. در جامعه امروزی می‌بینیم که دختران به کار کردن مشتاق‌تر هستند و توفیقات‌شان در کاریابی و پیشرفت کاری هم بیشتر است.

۳- از سوی دیگر در گذشته سنی که دختران را بالغ و عاقل فرض می‌کردند، خیلی کمتر از امروز بود. برای یکی دو نسل قبل، یک دختر ۱۵ ساله به‌عنوان یک دختر خانم کامل معرفی می شد که آمادگی ازدواج داشت و اگر در این سن ازدواج نمی‌کرد و مثلا ۲۰ ساله می‌شد، می‌گفتند ازدواج برایش دیر شده. ولی امروزه اگر بخواهند یک دختر ۲۰ ساله را شوهر بدهند ،همه می‌گویند چرا به این زودی و مگر عجله دارید.

۴- در سطوح میانی مدیریتی، حضور زنان خیلی بیشتر از گذشته شده است و این یعنی خانم‌های جوان توانسته‌اند از محدوده‌های ممنوعه که در گذشته وجود داشته عبور کنند.

۵- ارتباطات اجتماعی دختران در جامعه امروز بیشتر شده است؛ در جامعه امروز ارتباط با جنس مخالف هم بیشتر از گذشته شده است، مثل حضور در دانشگاه و محیط‌های کاری و… شاید بتوان گفت دختران جوان در این دوره آزادی‌های اجتماعی بیشتری می‌خواهند.

۶- دختران امروزی استقلال‌طلب هستند، یعنی با درنظر گرفتن همه شرایط از جمله مهریه‌های سنگین و حق طلاق و… باز هم دنبال استقلال هستند و حاضر نیستند زیر سایه هیچ‌کسی باشند چه پدر، چه مادر، چه همسر و چه بچه…

پسران امروز چگونه اند؟

۱- پسران امروز در مقایسه با نسل قبل از خود بی خرد به حساب می آیند. خرد به معنای قدرت تمییز و تشخیص است که بین پسران به‌شدت کاهش یافته است. در مقایسه پسران گذشته با پسران امروزی در سنین مثلا فوق لیسانس این تفاوت فاحش است. در گذشته در این سن هم فعالیت بیشتر بود، هم کسب درآمد، هم شعور و فهم اجتماعی و هم انگیزه. نسل امروز ضریب هوشی بالاتری نسبت به نسل گذشته دارد، ولی خردش کمتر و قدرت تحلیلش ضعیف‌تر است.

۲- پسران امروز نسبت به فرهنگ و تمدن ایران ناآگاه و بی‌تفاوت شده‌اند. نه تنها از مسائل روز بی‌اطلاع هستند، بلکه از مسائل دیروز هم بی اطلاعند.

۳- پسران امروزی یا درآمدهای بسیار پایینی دارند یا اصلا درآمدی ندارند و همچنان وابسته به درآمد پدر و مادر هستند. در مقایسه با دختران می‌بینیم که کمتر فکر کار هستند ،چون دختران با کارهای متوسط، با حداقل حقوق ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان هم راضی می‌شوند تا ادامه بدهند، ولی پسران با این درآمد حاضر نیستند کار کنند یا اگر هم کار کنند، این میزان درآمد برای‌شان کافی نیست.

۴- پسرها بلافاصله بعد از اولین آشنایی با یک دختر حتی در حد رابطه دوستی و همکاری، بلافاصله خانواده را فراموش می‌کنند و کاملا به طرف او تمایل پیدا می‌کنند، ولی دختران همدلی و وابستگی بیشتری به خانواده دارند.

۵- پسران علاقه‌مندند که بلافاصله بعد از اتمام دانشگاه شغلی در حد مدیر و مدیر کل داشته باشند تا راضی باشند ،ولی دختران در سطوح مختلف مشغول به کار می‌شوند.

۶- انگیزه های پسران به‌صورت عمومی کاهش پیدا کرده است و این بی انگیزگی یا کم‌انگیزگی به‌صورت اپیدمی میان پسران افزایش یافته است.

روحیاتی که مانع خوشبختی هستند

در یک کلام باید گفت در زمانه امروزی، چیزی که مشکل ایجاد می کند این است که زن ها به سمت مرد شدن پیش می روند و مردها به سمت زن شدن. عادت های روزمره دختران و پسران امروزی، ملاحت و زنانگی را از زن و مردانگی و قدرت و ایستادگی را از مرد گرفته است. به همین دلیل الگوهای خانواده دچار بحران شده اند. زن ها، به قدر کافی زن نیستند و مردها به قدر کافی مرد نیستند.

با وجود همه این تفاوت ها، دختران و پسران وقتی وارد زندگی مشترک می شوند، می خواهند به تلفیقی از الگوهای سنتی خانواده و روحیات امروزی خود برسند. می خواهند خودشان باشند، اما طرف مقابلشان شبیه پدر یا مادرشان رفتار کند. از این گذشته، روحیات امروزی دختران و پسران بیش از آن که آن ها را آماده یک زندگی مشترک همدلانه کند، بر مبنای سود فردی و رضایت فردی خواهد بود. این که آن ها چقدر از این ازدواج بهره (مادی و معنوی) برده اند، چقدر خوشحالند و چقدر در چنین ازدواجی آینده دارند. این فردگرایی در ازدواج، همیشه بین دو نفر باقی می ماند و آن ها را از یک خانواده تبدیل به دو همخانه می کند که تا زمان داشتن منافع مشترک کنار هم خواهند بود و در صورت بروز هر اختلافی، می توانند راهشان را از هم جدا کرده و سراغ زندگی خودشان بروند.

منبع: زندگی ایده آل

 

ده ارزشی که باید به فرزندانمان بیاموزیم


ده ارزشی که باید به فرزندانمان بیاموزیم


نویسنده:
محمدهادی موذن جامی

بچه‌ها مثل اسفنج می‌مانند. نگاه می‌کنند و هر چه را که در محیطشان باشد، جذب می‌کنند، مخصوصاً از طریق دیداری و شنیداری. اکثر کلمات و رفتارهای آن ها ناشی از تقلید از والدینشان یا بزرگ ترهای دیگر در اطرافشان است. خیلی وقت‌ها از کلماتی که از دهان آن ها بیرون می‌آید ،حسابی شگفت‌زده می‌شوید. و وقتی مدرسه را شروع می‌کنند، با تاثیرات همسالانشان بمباران شده و دنیای امن و راحتشان زیر و رو می‌شود. اما اگر فرزندانتان را از همان ابتدا با ۱۰ مورد از مهم ترین ارزش‌ها آشنا کنید، می‌توانند به خود متکی شده و زندگی شاد و راحت داشته باشند.

۱. صداقت

جایی در مسیر بزرگ شدن، بچه‌ها دروغ گفتن را یاد می‌گیرند، حتی ممکن است آن را از والدینشان هم یاد نگرفته باشند. تلویزیون، بچه‌های دیگر یا حتی بزرگ ترهای دیگر ممکن است باعث این نوع رفتارهای آن ها شده باشند. حتی می‌تواند یک نوع مکانیزم دفاعی برایشان باشد. اگر اهمیت صداقت را برایشان توضیح دهید و مطمئنشان سازید که همیشه برای شنیدن حرف‌هایشان آماده‌اید، آن وقت برایشان در دسترس‌تر خواهید بود؛ مخصوصاً زمان‌هایی که می‌دانند کار اشتباهی انجام داده‌اند. خیلی از بچه‌ها به خاطر ترس از فریادهای والدینشان یا کتک خوردن می‌ترسند واقعیت را با والدینشان در میان بگذارند. باید به آن ها بفهمانید که رفتار بد آن ها مطمئناً عواقبی خواهد داشت؛ اما همیشه به خاطر این که شجاعت لازم برای گفتن واقعیت را داشته‌اند، تحسینشان کنید. از همه مهم تر این که شما هم باید خود فردی صادق باشید؛ زیرا اگر در شما بی‌صداقتی ببینند، آن ها یاد خواهند گرفت.

۲. احترام

بچه‌ها احترام را از محیط خانه و خانواده‌شان یاد می‌گیرند. اگر بچه ها ببینند که شما به عنوان والدین چقدر محترمانه با هم رفتار می‌کنید، چقدر رفتارتان با خود آن ها و بقیه افراد خانواده با ادب و احترام است، مطمئن باشید که از شما الگو برمی‌دارند. بچه‌ها رفتارها را درست مثل کلمات تقلید می‌کنند. گفتن کلماتی مثل «خواهش می‌کنم»، «لطفاً»، «متشکرم» و «عذر می‌خواهم» در جلو آن ها به آن ها احترام و ادب را یاد می‌دهد. همچنین باید به آن ها یاد بدهید به بدن، اموال، نظریات و اعتقادات دیگران هم احترام بگذارند.

۳. قدرشناسی

خوب می‌دانیم که چقدر راحت ممکن است زندگی و آدم‌ها را کوچک بشماریم. آنقدر درگیر نقاط منفی زندگی خود می‌شویم که یادمان می‌رود برای نقاط مثبت آن شکرگزار باشیم. به فرزندانتان یاد بدهید که هر روز حتی برای کوچک ترین چیزها شکرگزار باشند، چیزهای کوچکی مثل هوا یا یک لبخند از کسی. به آن ها یاد بدهید که برای این که زنده هستند، برای خانواده و دوستانشان، غذایی که می‌خورند، لباس‌هایشان، سقف بالای سرشان و سلامتی‌شان قدرشناس باشند. به آن ها نشان دهید که هر روز برای آن ها نعمتی است از جانب خداوند. حتی می‌توانید به آن ها یاد بدهید که از نعمت‌هایی که خداوند به آن ها بخشیده لیست تهیه کنند. این کارها به آن ها آموزش می‌دهد که برای همه چیز باید شکرگزار باشند.

۴. سخاوت

ما در دنیای «من می خواهم» زندگی می‌کنیم. من، من، من! بچه‌ها هم در چنین دنیایی زندگی می‌کنند؛ اما لزومی ندارد که آنجا بمانند. در سال‌های قبل از مدرسه بچه‌ها تقسیم کردن را یاد می‌گیرند. اگر روی این مسئله در خانه تاکید شود، برای آن ها دشوار نخواهد بود. این که به آن ها یاد بدهید به دیگران کمک کنند هم نوعی سخاوت و بخشندگی است؛ زیرا به آن ها یاد می‌دهد که در وقتشان بخشنده باشند. وقتی خودتان به نیازمندان لباس و غذا هدیه بدهید، آن ها هم درک می‌کنند که باید بخشنده باشند.

۵. خاص بودن

بچه‌های کوچک موجودات سازگاری نیستند. هر کاری که دوست دارند را در هر زمان که دوست دارند و با هر کسی که دوست دارند انجام می‌دهند. اما هرچه سنشان بالاتر می‌رود، یاد می‌گیرند خودشان را با همسالانشان مقایسه کنند و تفاوت‌ها و شباهت‌های بین آن ها را می‌بینند. ممکن است تلاش کنند با آنچه که بقیه دارند یا انجام می‌دهند، سازگار شوند یا ممکن است نفهمند چرا بعضی افراد این قدر با آن ها فرق دارند. باید به فرزندانتان یادآور شوید که از همان ابتدای کودکی خاص هستند. به آن ها بفهمانید که فردیت آن ها باعث خاص بودنشان است. آن ها را تشویق کنید فردیت خودشان را از طریق علایقشان کشف کنند. آن ها را هم‌کلاسی‌ها یا دوستانشان مقایسه نکنید و برایشان توضیح دهید که بقیه آدم ها هم خاص هستند ،اما نباید به خاطر خاص بودنشان به طور متفاوتی با آن ها برخورد شود. ممکن است بچه‌ای بپرسد که چرا یک نفر این شکلی است یا این طوری حرف می‌زند یا رفتار می کند. برایشان توضیح دهید که چرا آن فرد متفاوت است و بر روی خصوصیات خاص آن فرد تاکید کنید. این به آن ها کمک خواهد کرد تفاوت‌های آدم ها را بپذیرند.

۶. بخشش

اگر بخشیدن به بچه‌ها آموزش داده شود، در بزرگسالی انسان‌های بهتری خواهند شد.


آدم ها ممکن است چه خواسته و چه ناخواسته در حق آن ها بدی کنند. این چیزی نیست که بتوانیم بچه‌هایمان را به طور کامل در برابر آن حفظ کنیم. اما اگر بخشندگی را یاد بگیرند، محبت و مهربانی را هم یاد می‌گیرند. وقتی کسی به آن ها صدمه می‌زند، وقتی می‌خواهند دردشان را ابراز کنند، به حرف‌هایشان گوش دهید؛ اما در آخر برایشان توضیح دهید که کینه نگه داشتن از آن فرد فقط باعث تیرگی آنها می‌شود. کینه آنها را اسیر خود می‌کند و به فرد آسیب‌رسان قدرت بالاتری می‌دهد. دیگر نخواهند توانست مثل قبل در زندگی خود پیش روند و زندگی شادی داشته باشند؛ زیرا تلخی از درون، آنها را می‌خورد. سعی کنید به آنها بفهمانید که آن فرد به این علت به آن ها صدمه زده است که خودش هم در عمق وجود خود آسیب دیده است. تنها دلیلی که باعث می‌شود بخواهیم به دیگران آسیب بزنیم این است که بخواهیم با صدمات و آسیب‌هایی که خودمان خورده‌ایم کنار بیاییم.

۷. شوخ‌طبعی

زندگی پر از فراز و نشیب است. پر از هیجان و همچنین درد است. بچه‌ها در هر موقعیتی خنده را می‌بینند و در واقعیت باید این را از آن ها یاد بگیریم. آن ها می‌توانند خیلی راحت به عقب برگردند و معمولاً هیچ چیز را جدی نمی‌گیرند. برای آن ها زندگی فقط یک زمین بازی بزرگ است. باید به بچه‌هایتان کمک کنید تا پایات عمر با این طرز تفکر زندگی کنند. وقتی بزرگ تر می‌شوند، با شروع شدن مدرسه و فشار همسالان زندگی سخت‌تر می‌شود. به آن ها نشان دهید چطور می‌توانند با خندیدن زندگی‌شان را بهتر کرده و با جوک تعریف کردن برای هم دیگر انجام فعالیت‌های مفرح مثل کتاب خواندن، بازی کردن در پارک یا فقط حرف زدن با همدیگر درمورد زندگی، وضعیت خود را بهتر کنند. این که بدانید چه چیز باعث به خنده انداختن یا لبخند زدن فرزندانتان می‌شود رابطه شما را با آن ها قوی‌تر خواهد کرد.

۸. نگرش مثبت

داشتن نگرش مثبت در کنار شوخ‌طبعی عالی است. خیلی وقت‌ها زندگی بسیار ناامیدکننده می‌شود و به عنوان افراد بزرگسال می‌دانیم که چقدر راحت ممکن است اسیر منفی‌بافی‌های دور و برمان شویم. مخصوصاً وقتی همه چیز آن طور که ما دوست داریم پیش نرود و به آنچه که می‌خواهیم نرسیم، ایمانمان را برای داشتن فردایی روشن‌تر از دست می‌دهیم. بچه‌ها باید با اهمیت داشتن نگرش مثبت در زندگی آشنا شوند، زیرا متاسفانه آدم ها و اتفاقات زندگی خیلی وقت‌ها موجب ناامیدی آن ها خواهند شد. و وقتی این اتفاق بیفتد، اگر نگرشی مثبت داشته باشند، خواهند توانست در زندگی پیش رفته و ایمان داشته باشند که زندگی برایشان شادی به ارمغان خواهد آورد. داشتن نگرش مثبت با داشتن والدینی مثبت شروع می‌شود. نشان دادن رفتار و نگرش مثبت از جانب شما اهمیت بسیار زیادی دارد؛ زیرا شما الگوی فرزندانتان هستید. اگر فقط از شما حرف‌ها یا رفتارهای منفی ببینند، آن ها هم همان طور رفتار خواهند کرد و برعکس.

۹. پشتکار

هیچ کدام از ما انسان کاملی نیستیم، به همین دلیل هیچ وقت نمی‌توانیم کاری را کامل انجام دهیم، مخصوصاً اگر دفعه اولی باشد که آن را امتحان می‌کنیم. پشتکار به بچه‌ها کمک می‌کند هیچ وقت دلسرد نشده و برای چیزهایی که می‌خواهند به تلاششان ادامه دهند. وقتی خیلی کوچک هستند کارهایی مثل راه رفتن، بازی کردن، غذا خوردن و از این قبیل را نمی‌توانند به خوبی و کامل انجام دهند. اما آنقدر تلاش می‌کنند که موفق می‌شوند؛ زیرا هنوز با معنی دلسردی و ناامیدی آشنا نشده‌اند. اما این مسئله با بالا رفتن سنشان تغییر می‌کند. دچار ترس‌هایی می‌شوند و شروع به مقایسه خودشان با همسالان خود می‌کنند. فشارهای مدرسه و درس‌هایشان هم هست. شما به عنوان والدین آن ها باید به طور مداوم تشویقشان کنید که به راهشان ادامه داده، بیشترین تلاششان را به کار گیرند. باید به آن ها نشان دهید که چقدر به وجودشان افتخار می‌کنید. وقتی می‌بینید خسته و ناامید شده‌اند، با هدایت و راهنمایی آن ها و سوال پرسیدن از آن ها به جای ارائه پاسخ سوالاتشان، به آن ها کمک کنید. اگر در سن کم پشتکار داشتن را بیاموزند، در بزرگسالی افرادی پرتلاش و سخت‌کوش شده و یاد می‌گیرند که در هر کاری نهایت تلاششان را به کار گیرند.

۱۰. عشق

آخرین مورد که البته از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، آموزش شور و عشق به فرزندان است: شور زندگی و عشق به مردم و چیزهایی که از آن لذت می‌برند. بدون عشق آن ها زندگی بسیار عادی و رویاهایی معمولی خواهند داشت. عشق مجموعه‌ای از سایر ارزش‌هایی است که در بالا ذکر کردیم؛ زیرا باعث می‌شود هیجان زندگی کردن داشته باشند و آن ها را تشویق می‌کند آدم‌های بهتری باشند. با داشتن زندگی سرشار از شور و عشق و اشتیاق و عشق ورزیدن به فرزندانتان به آن ها عشق را بیاموزید. برای حتی کوچک ترین چیزها اشتیاق نشان دهید. انرژی شما به فرزندانتان منتقل خواهد شد زیرا به این ترتیب می‌بینند که چقدر زندگی فوق‌العاده و عالی است.

اما این ها ۱۰ مورد از مهم ترین ارزش‌های زندگی بودند که برایتان عنوان کردیم. یادتان باشد بچه‌های ما نیاز به راهنمایی ما دارند. ما به عنوان والدین آن ها، بزرگ ترین الگوی آن ها به شمار می‌رویم و وقتی خودمان با این ارزش‌ها زندگی کنیم، به آن ها کمک خواهیم کرد زندگی خود را به خوبی شکل دهند.

اما به جز این ۱۰ مورد، در زیر مهارت های دیگری را به صورت تیتر وار بیان می کنیم که خوب است به فرزندان خود آموزش دهید:

گره زدن بند کفش
شنا
مسواک زدن و نخ دندان کشیدن دندان ها به صورت روزانه
دوچرخه سواری
مرتب کردن تخت خواب
مطالعه پیش از خواب
آشپزی
تماشای تلویزیون و بازی های کامپیوتری به صورت متعادل
استعمال کرم ضد آفتاب
دوختن دکمه لباس
گفتن زمان با یک ساعت غیر دیجیتال
گرفتن بینی با دستمال
شستن ناحیه تناسلی از سمت جلو به عقب
اتو کردن لباس ها
انتخاب وعده های غذایی سالم
تعمیر شیر آبی که چکه می کند
کنترل خود هنگام عصبانیت
حل معما
نقشه خوانی
احترام گذاردن به بزرگ ترها
عذرخواهی بعد از اشتباه
استفاده از توالت عمومی
شستن لباس ها
کاشتن گل و درخت
داشتن اعتماد بنفس
سخنرانی در یک جمع
استفاده از وسائط نقلیه عمومی به جای خودروی شخصی
تمیز کردن به هم ریختگی ها
خاموش کردن همه لامپ ها قبل از ترک خانه
لباس پوشیدن بر طبق مناسبت ها
آموزش نکات ایمنی یک رابطه جنسی بی خطر
چه زمانی "نه" بگویند
سرودن شعر یا غزل
کسب درآمد مشروع
پس انداز پول و خرج هوشمندانه
برقراری تماس چشمی هنگام صحبت با دیگران
پیدا کردن یک کتاب در کتابخانه
کادو کردن یک هدیه
خواندن روزنامه
زمان گذاشتن برای افراد مستمند
مستقل بودن و تکیه بر خود
سرفه و عطسه در دستمال شخصی
رهبری کردن یک گروه
آموختن زبان دوم، به خصوص انگلیسی
سؤال پرسیدن
نگهداری از کودک
مدیریت استرس
تمایز خواسته ها از نیازها
فن مذاکره و گفتگو
نوشتن انشاء و مقاله
جمع، تفریق، ضرب و تقسیم بدون استفاده از ماشین حساب
کنار آمدن با افرادی که علاقه چندانی به آن ها ندارند
برخورد با اتفاقات دلخراش
جشن گرفتن و تبریک گفتن به دیگران
کنار آمدن با ناامیدی و ناکامی در عشق
تعویض یک لاستیک پنچر
استفاده از کپسول اطفاء حریق
پختن کیک
گوش دادن
ارزش‌های دیگری هم هستند که بچه‌ها باید با آن ها آشنا شوند.

برای زنان جامعه ام نگرانم ....

برای زنان جامعه ام نگرانم ....

داشتم به عکس هیلاری کلینتون نگاه می کردم .اولین زن کاندیدای نهایی ریاست جمهوری تاریخ آمریکا.
صورتش از غرور و اعتمادبه نفس می درخشید.
گردن افراشته درمکانی ایستاده بود که تابه حال هیچ زنی نایستاده.
 به صورتش که نگاه می کردم،کنار چشم هایش پر از چین و چروک بود و پیری پوست صورتش را از طراوت جوانی انداخته بود.
اما لبخند پیروزمندانه اش صورتش را روشن کرده بود.
من در مورد سیاست ها و نگرش های جهان بینانه او بحثی ندارم. این که بعد از رسیدن به ریاست جمهوری آمریکا چه چیز برای کشورش و دنیا تدارک دیده است.
مهم این بود که او در آن مقام ایستاده ، انسانی در نهایت قدرت از همجنسان ما.
و ما هنوز درگیر بوتاکس و عمل های زیبایی و پروتز و آرایش های بی قاعده هستیم.
این قدرت و عظمت را برای زنان کشورم آرزو کردم که با تمام مشقات و تضییع حقی که در قبالشان روا می دارند، باز دلخوش النگو و گوشواره هایی هستند و صدای اعتراضشان را برق این فلزات زرد خاموش می کند.
من نگران زنان کشورم هستم، وقتی هنوز در جامعه مجازی می چرخند و جوک ارسال می کنند، ولی متن های بلند و تکان دهنده را نمی خوانند ؛چرا که از حوصله شان خارج است و اصولا علاقه ای برای دانستن ندارند.
جامعه مجازی برای زنان در مملکت ما همان اجتماع های زنانه دم درب های منزل است، ولی باکلاس تر و مدرن تر با گوشی های لمسی و لمیده  و آسوده بر مبل.
برای زنان جامعه خویش نگرانم که از اخبار جهان بی خبرند و مطالعه را مشقت بار و کسل کننده می دانند.
برای زنان جامعه ام نگرانم .....

افراد دیابتی بهتر است در موارد زیر روزه نگیرند :

Motahar.sono:


‎‮ افراد دیابتی بهتر است در موارد زیر روزه نگیرند :

    -بیماران دیابتی که انسولین مصرف می کنند، بهتراست روزه نگیرند، مگر کسانی که میزان انسولین مصرفی آن ها زیاد نبوده و طی روز دچار افت قند خون نمی شوند.

    -بیماران دیابتی که سحری نخورده اند، بهتراست درآن روز، روزه نگیرند.

    -بیمارانی که به هردلیل قندخونشان پیش ازسحر بیشتر از 350 میلی گرم در دسی لیتر باشد، بهتراست که اصلا روزه نگیرند.

    -بیماران دیابتی که به نحوی دچارعوارض مزمن دیابت برکلیه ها،مغز، قلب، چشم ها، دست ها و پاها و سایر ارگان های بدن شده اند، هر چند ممکن است دچار مشکل حادی نشوند، ولی برای پیشگیری از پیشرفت عوارض مزمن بهتر است بدون مشورت پزشک متخصص روزه نگیرند.

 -  همه مبتلایان به دیابت نوع I   ناپایدار

- بیمارا ن مبتلا به دیابت نوع Iو II   که کنترل ضعیفی بر بیماری خود دارند .

- بیمارانی که به رژیم دارویی ، تغذیه ای و وزرشی روزانه خود بی توجه هستند .

- بیمارانی که مشکلات جدی نظیر فشارخون کنترل نشده و مشکلات قلبی دارند .

- بیماران باسابقه ابتلا مکرر به DKA« کتواسیدوز دیابتی » عارضه حاد به دنبال بیماری دیابت که به دنبال کمبود انسولین همراه با افزایش هورمون های متقابل انسولین مثل گلوکاگن ایجاد و با افزایش قندخون درد شکمی – تهوع و استفراغ و بوی استون در تنفس بیمار تظاهر و اورژانس پزشکی است .

 -بیماران مبتلا به دیابت حاملگی

- بیماران دیابتی با عفونت داخلی

 -بیماران دیابتی سالمند که عدم تمرکز و فراموشی دارند .

 -بیمارانی که دو دوره یا بیشتر « هیپوگلیسمی » افت قندخون و یا «هیپرگلیسمی » افزایش قندخون  را تجربه کرده اند. 


دکتر سیدمیثم شفیعی مطهر


 پل ارتباطی بین رادیولوژی مطهر و مراجعه کنندگان عزیز


@motaharsono