دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

هفت درسی که زندگی به ما می آموزد

هفت درسی که زندگی به ما می آموزد

تحصیل موضوعی باارزش در جامعه به شمار می رود. در مدرسه تاریخ انسانیت را به شما آموزش می دهند و کمکتان می کنند در زمینه کاری خودتان استاد شده و برای کار کردن در دنیای واقعی آماده شوید. بدون آموزش و تحصیلات خوب، دستیابی فرد به موفقیت دچار مشکل خواهد شد.

آموزش هایی که مدرسه و دانشگاه ارائه می دهد، با درس هایی که زندگی به اجبار به شما می آموزد، قابل قیاس نیست. زندگی ما را به سمت موقعیت هایی سوق می دهد که خیلی وقت ها باعث ویرانی ما می شود؛ اما در عین حال به ما قدرت می دهد. خیلی وقت ها بارها و بارها زمینمان می زند تا توانایی ما برای برخاستن دوباره را بسنجد. زندگی ما را تا مرز شکستن خم می کند تا استقامت و انعطاف پذیری درونیمان را بالا ببرد. بله باید بجنگیم اما از طریق همین جنگیدن هاست که خواهیم درخشید.
 
 

همه ما در مسیر زندگی با موانعی روبه رو می شویم. زندگی هم مثل کلاس درس، هفت درس مهم به ما می دهد. رد شدن از این هفت آزمایش زندگی نیازمند عبور کردن از یکی، قوی تر شدن و رفتن به مرحله بعدی است.


۱. درس دادن و گرفتن
هیچ چیز بدون عوض از شما گرفته نمی شود. این یعنی چیزهایی که از دست می دهید به طریقی جبران می شوند. از دست دادن همیشه همراه با فهمیدن بهای آن چیز است. مگر این طور نیست که همیشه وقتی چیزی را از دست می دهیم ،چیز دیگری را به دست می آوریم؟ همیشه به دنبال از دست دادن چیزی، به طرق مختلف، چیزهای دیگری به دست می آورید. وقتی دری به رویتان بسته می شود، تنها کاری که باید بکنید این است که به دنبال دری باشید که به رویتان باز شده است.

۲. درس زمان و صبر
زمان می تواند بهترین دوست یا بزرگ ترین دشمن ما باشد. در زمان سختی ها، زمان بسیار کند می گذرد، اما وقتی از زندگی راضی هستیم، زمان مثل باد می گذرد. زمان بندی مهم ترین چیز است. ارتباط زمان و صبر در وقت سختی ها خودش را نشان می دهد: می خواهیم چیزی همان لحظه اتفاق بیفتد. اما زمان به ما یاد می دهد که باید صبور باشیم، خصوصیتی که می تواند رویکرد ذهنی ما را به کلی تغییر داده و زمان را به جبهه ما بکشاند.

۳. درس درد و ترس
این دو احساس هیچ کس را از درس سختی که به آن ها می دهد، رها نمی کند. طبق میل شما هم رفتار نمی کنند. البته ممکن است در فواصل مختلف برایتان اتفاق بیفتند اما همه ما گاهی گرفتار ترس و درد می شویم. راه فراری از درد نیست. باید روی دردهایمان کار کنیم، آن ها را شناخته و در آغوششان بگیریم. اما به هر ترتیبی شده باید از ترس دوری کنید. از چیزی که می ترسیم همیشه وارد زندگیمان می شود و به این تریتیب بدون این که بفهمیم به جای امکاناتمان ترس هایمان را نشان می دهیم. از تجربه درد نترسید، هدف آن را فهمیده و از آن برای بالا بردن سطح خودآگاهیتان استفاده کنید. اما تا جایی که می توانید با ترس همراه آن مقابله کنید.

۴. درس هدف زندگی
همه ما در زندگی هدفی داریم، اما خیلی از ما یا آن را پیدا نکرده ایم یا هنوز درمورد آن وارد عمل نشده ایم. وقتی طبق استعدادها، توانایی های ذاتی و علایق طبیعیمان عمل می کنیم، متوجه می شویم که موفقیت برایمان بسیار ساده تر می شود. به این ترتیب، به کاری که می کنیم عشق خواهیم ورزید. آن وقت دیگر به کارمان به عنوان یک شغل نگاه نمی کنیم، بلکه آن را ندایی می بینیم که صدایمان می کند. این درس به ما یادآوری می کند که برای زندگی کردن یک دلیل واقعی داریم که هم باید هدف زندگیمان را برآورده کند و هم امنیت مالیمان را. پس هر روز کار یا سرگرمی هایتان را برحسب استعدادهایتان انتخاب کنید.

۵. درس روابط
روابط حلقه اتصال ما به دنیای بیرون است. این ارتباطات ما انعکاس درونی ترین مشکلات، امیال و کمبودهای ما هستند. باید ای نطور باشد که شریک زندگی شما، نیمه گم شده تان باشد، اما شما را مجبور خواهد کرد روی تکه های گمشده درونیتان هم کار کنید. با روبرویی با چالش های روابط، می توانیم از ارتباطاتی سالم و دلنشین با اطرافیانمان و مهم تر از آن با خودمان لذت ببریم. ما می توانیم با حل کردن مشکلاتی که در روابطمان ایجاد می شود، خودمان را تغییر دهیم. با تشخیص مشکلاتی که مداوم با دیگران برایتان اتفاق می افتد شروع کرده و بعد روی آن ها کار کنید.

۶. درس ثبات و تغییر
ثبات و تغییر باید در تعادل باشند. ما نمی توانیم دوره های تغییر طولانی را تحمل کنیم اما ثبات از این تغییرات ناخوشایند حاصل می شود. اما این اصلاً کار آسانی نیست، این تغییرات غیرقابل پیش بینی ما را از محدوده امنمان بیرون می کشد. رمز موفقیت در کنار آمدن با تغییر، درک این است که منطقه امن شما گروهی از موقعیت های خارجی نیست بلکه یک محل طلایی درون شماست. باید بدانید که تغییر موقتی است و شما را به یک موقعیت ثابت می رساند.

۷. درس پیشرفت
خلاصه همه درس ها، درس پیشرفت به ما یاد می دهد که زندگی پیش می رود. ممکن است آزمایش های مختلف به ما آسیب زده باشند، اما جای این زخم ها از ما در برابر آسیب های آینده محافظت می کند. وقتی بتوانیم از اشتباهات گذشته درس بگیریم و رفتارهای جدیدی که نتایج متفاوتی خواهند داشت انجام دهیم، پیشرفت خواهیم کرد. اگر رفتاری متفاوت با آنچه در گذشته داشته اید از خود نشان دهید، پیشرفتی عالی خواهید داشت. و جهتی که به آن سمت پیش می روید، فقط به تصمیم خودتان بستگی دارد.

درس های زندگی، جدا از آموزش هایی که در مدرسه و دانشگاه دریافت می کنید، به ما کمک می کند نسبت به توانایی هایمان آگاهی پیدا کنیم. ممکن است مورد آزمایش قرار گیریم، اما با درک حقیقت این آزمایش ها می توانیم به راحتی بر چالش های زندگی پیروز شویم.

16 نکته جالب روانشناسی

16 نکته جالب روانشناسی



1. عاشق شدن، تاثیری مشابه مصرف  کوکایین بر مغز و اعصاب دارد.

2. باور خوش‌بینانه درمورد آینده می‌تواند آدم‌ها را در برابر بیماری‌های جسمی و روانی حفظ کند.

3.گرفتن دست کسی که عاشق‌اش هستید، می‌تواند درد فیزیکی، همین‌طور استرس و ترس را کاهش دهد.

4. آدم‌هایی که اعتماد به نفس پایینی دارند، تمایل دارند دیگران را “قضاوت” و آن ها را تحقیر کنند.

5.خاطرات به مرور زمان تحریف می‌شوند. هر انسان به‌طور متوسط حداقل یک خاطره‌ی ساختگی دارد.

6.حدود ۸۰ درصد صحبت‌های گروهی آدم‌ها، گلایه است.
7.افسردگی نتیجه‌ی بیش‌از حد فکر کردن است. ذهن مشکلاتی را خلق می‌کند که حتی وجود نداشته‌اند.

8.بودن با آدم‌های شاد، شما را شادتر می‌کند.

9. اگر خودتان را متقاعد کنید که خوب خوابیده‌اید، مغزتان فریب می‌خورد که شما واقعا خوب خوابیده اید!

10.وقتی رویداد مربوط به گذشته را به یاد می‌آورید، درواقع دارید آخرین باری را به یاد می‌آورید که آن را به یاد آوردید.

11. هرچه نامطئن‌تر باشید بیش‌تر جبهه می‌گیرید و از عقایدتان دفاع می کنید.
12.پژوهش‌گران در حال بحث روی آوردن اعتیاد به اینترنت در فهرست اختلال‌های روانی هستند.

13.مغز با طرد شدن مثل درد فیزیکی رفتار می‌کند.

14. امروزه سطح اضطراب یک نوجوان دبیرستانی به‌طور متوسط به اندازه‌ی یک بیمار روانی در دهه‌ی ۱۹۵۰ است.

15. آغوشی طولانی‌تر از ۲۰ ثانیه مواد شیمیایی در بدن‌تان ترشح می‌کند که باعث می‌شود به شخصی که در آغوش گرفته‌اید، اعتماد کنید.
16. آدم‌ها در هنگام خستگی فیزیکی راست‌گوتر هستند. برای همین است که آدم‌ها در مکالمات آخر شب دست به اعتراف می‌زنند.

چند تذکر درباره تغذیه بهتر

 چند تذکر درباره تغذیه بهتر

سرویس‌ بهداشتی عمومی چقدر آلوده است؟

 
 

خبرگزاری مهر: طی هر ساعت استفاده از دستشویی، انبوهی از باکتری‌ها وارد این محیط می‌شود. بر اساس محاسبات صورت گرفته، در هر ساعت ۵۰۰ هزار باکتری به هر اینچ مربع از سطح دستشویی وارد می‌شود.

شاید با شنیدن عبارت «توالت عمومی» به یاد محیطی بسیار آلوده و سرشار از عوامل مختلف بیماری‌زا بیفتیم، اما آیا این محیط واقعا بیماریزاست یا این صرفا یک باور عمومی و نادرست است؟

در چند سال اخیر چند پژوهش برای بررسی میزان وجود انواع میکروارگانیسم‌ها در توالت‌های عمومی به انجام رسیده است. جامع‌ترین پژوهشی که در این خصوص انجام شده، دو سال پیش و با بررسی سرویس‌های بهداشتی چهار دانشگاه معروف در ایالات متحده به واکاوی این باور عمومی پرداخت.

البته پیش از آن نیز مطالعات این چنینی انجام شده بود. برای نمونه سال 2011 دانشمندان با نمونه‌برداری از 12 سرویس بهداشتی عمومی در یک دانشگاه، 19 نوع باکتری یافتند که روی پوست یا در روده انسان یافت می‌شود. باکتری‌های مربوط به پوست در بخش‌هایی از سرویس بهداشتی که با دست انسان در تماس است (نظیر دستگیره در، شیر آب و نیز دکمه ظرف صابون مایع) یافت می‌شد. محل یافت‌شدن باکتری‌های مربوط به روده را نیز احتمالا خودتان می‌توانید حدس بزنید! اما این مطالعه فقط یک نمونه برداری یک باره بود و مشخص نمی‌کرد این باکتری‌ها تا چند وقت می‌توانند در فضای سرویس بهداشتی عمومی زنده بمانند، اما پژوهش دو سال پیش به این پرسش نیز پاسخ داد.

آزمایش و نمونه برداری
در این آزمایش ابتدا هر ساعت یک بار، نمونه‌ای از سرویس‌های بهداشتی‌گرفته می‌شد و سپس محیط دستشویی پس از استریل در دسترس عموم قرار می‌گرفت. در مرحله دوم هر دستشویی تا چهار ساعت استفاده و سپس به مدت یک روز در این دستشویی‌ها قفل شد تا کسی از آن ها استفاده نکند. به این ترتیب باکتری‌های درون این محیط فرصت داشتند رشد و نمو کنند.

نتیجه نمونه‌برداری اولیه نشان داد طی هر ساعت استفاده از دستشویی، انبوهی از باکتری‌ها وارد این محیط می‌شود. بر اساس محاسبات صورت گرفته، در هر ساعت 500 هزار باکتری به هر اینچ مربع از سطح دستشویی وارد می‌شود، اما نکته مهم اینجاست که بیشتر این باکتری‌ها عمر چندانی ندارند و بسرعت از بین می‌روند. باکتری‌های روده انسان که تحمل اکسیژن، سرما و نبود مواد غذایی را ندارند، خیلی سریع‌تر از سایر انواع باکتری‌ها از بین می‌روند. در واقع محیط سرویس بهداشتی با محیط گرم، مرطوب و نیز سرشار از موادغذایی روده بزرگ انسان کاملا متفاوت است.

با این وجود این، باکتری‌های موجود روی پوست‌ بهتر می‌توانند شرایط موجود در محیط سرویس بهداشتی را تحمل کنند. برخی از این باکتری‌ها بیماریزا هستند و می‌توانند سبب بروز مشکلات جدی در انسان شوند. برای نمونه یک باکتری با نام استافیلوکوکوس آئورئوس (Staphylococcus aureus) می‌تواند تا مدت‌ها روی سطوح سرویس بهداشتی دوام آورد.

اگر با خواندن این مساله نگران شدید، چند لحظه صبر کنید! شاید برایتان جالب باشد بدانید که از هر پنج نفر، یک نفر این باکتری را روی پوست خود دارد. در واقع این باکتری فقط در صورتی می‌تواند سبب بروز بیماری شود که سیستم ایمنی فرد دچار مشکل باشد، یا این که زخمی باز و بدون پوشش داشته باشد. پس در حالت عادی، وجود این باکتری در سرویس بهداشتی عمومی جای نگرانی ندارد.

اهمیت بهداشت و واکسیناسیون

بهداشت فردی و نیز برنامه واکسیناسیون سبب می‌شود احتمال انتقال بیماری از طریق محیط سرویس بهداشتی عمومی به انسان تقریبا به صفر برسد. شستن دست‌ها هنگام خروج از سرویس بهداشتی به از بین رفتن باکتری‌هایی که احتمالا روی پوست دست قرار گرفته‌اند، می‌انجامد. همچنین واکسیناسیون نیز می‌تواند جلوی بسیاری از مشکلات احتمالی ناشی از عوامل بیماری زا را بگیرد.

برای نمونه، ویروس هپاتیت A می‌تواند از طریق مدفوع فرد بیمار به فرد دیگر منتقل شود، اما این در صورتی است که این باکتری از طریق دست‌های آلوده وارد دهان شده و به این ترتیب وارد بدن فردی دیگر شود. در این حالت شستن دست‌ها و نیز واکسن هپاتیت A می‌تواند جلوی این پدیده را بگیرد. همچنین با وجود این که طی سال‌ها، شایعات زیادی در مورد ابتلای افراد مختلف به بیماری‌های گوناگون به خاطر حضور در سرویس‌های بهداشتی عمومی منتشر شده، این اخبار چندان درست نبوده و مطالعات صورت گرفته درستی آن ها را ثابت نمی‌کند.

به هر حال، سرویس‌های بهداشتی عمومی انبوهی از باکتری‌های مختلف را در دل خود دارند که از طریق افراد مختلف وارد این محیط می‌شود. با وجود این، بسیاری از این باکتری‌ها عمر چندانی نداشته و خیلی زود از بین می‌روند. همچنین حفظ بهداشت فردی و بویژه شستن دست‌ها پس از خروج از دستشویی می‌تواند احتمال انتقال بیماری‌ها از سرویس بهداشتی عمومی را به صفر برساند.

چه وقت هایی حق داریم مضطرب شویم؟

 
اضطراب گاهی طبیعی و بهنجار است و نبودش می تواند ما را در مورد سلامت روانمان دچار تردید کند.
 

ماهنامه همشهری تندرستی: کارتان تمام است. هر چقدر هم که بجنگید و فرار کنید، نمی توانید در برابرش بایستید و مرگی را که انتظارتان را می کشد، ضربه فنی کنید. می ترسید آسیب ببینید، جا بمانید، تنها شوید اما این ترس ها که اضطراب را به جانتان می اندازد، در برابر مرگی که دست از سرتان بر نمی دارد، هیچ اند.

 با خواندن این جملات چه احساسی پیدا کردید؟ ضربان قلبتان تندتر شد؟ به فکر فرو رفتید و کاری را که انجامش می دادید، کنار گذاشتید؟ جس فیست (jess feist) و گریوری فیست (Gregory feist) در کتاب «نظریه های شخصیت» می گویند افراد زمانی دستخوش اضطراب می شوند که بدانند وجودشان و ارزش هایی را که به آن مرتبط کرده اند. ممکن است نابود شود.

چه وقت هایی حق داریم مضطرب شویم؟


شما چه نظری در این مورد دارید؟ آیا فکر می کنید ترس از نابود شدن می تواند زمینه ساز همه اضطراب هایی که دچارشان می شوید، باشد؟

از اضطراب فرار می کنیم

زمانی که رولو مِی، روان شناسی که بعدها نظریات ارزشمندی را در مورد اضطراب و منشا آن صادر کرد، از بیماری سل بهبود می یافت، دستخوش میزان زیادی اضطراب شده بود. او و خانواده اش تهیدست بودند و او از بهبودی خودش مطمئن نبود. مِی در کتاب معنی اضطراب، مدعی شد که بیشتر رفتارهای انسان به وسیله احساس وحشت و اضطراب نهفته برانگیخته می شود.

ناتوانی در مواجه شدن با مرگ، موقتا به فرد کمک می کند از اضطراب یا وحشت نیستی فرار کند، اما این فرار نمی تواند دائمی باشد؛ مرگ واقعیت قطعی زندگی است که دیر یا زود هر کسی باید با آن مواجه شد مِی اضطراب را ناشی از آگاه شدن فرد ازاین که وجودش می تواند نابود شود، دانست و در زمان دیگری، اضطراب را به صورت تهدیدی برای ارزش های مهم فرد تعریف کرد؛ بنابراین، آگاهی از نیستی یا تهدید شدن ارزش هایی که برای وجود فرد حیاتی هستند، می تواند اضطراب را ایجاد کند.

این حالت زمانی وجود دارد که فرد با مسئله تحقق بخشیدن به استعدادهایش رو به رو شود. به عبارت دیگر، اگر شما تصور کنید به اندازه کافی برای رسیدن به آرزوهایتان توانمند نیستید، یا این که تصور کنید زندگی آنقدر کوتاه است که مجالی برای رسیدن به آرزوهایتان باقی نمی گذارد، سطح بالایی از اضطراب را تجربه می کنید. البته به گفته روانشناسانی که به این نظریه باور دارند، این احساس اضطراب زا می تواند به رکود و تباهی منجر شود و شما را از هر حرکتی بازدارید، با این که برعکس زمینه را برای رشد و تغییر فراهم کند. وقتی شما نگران ناکام ماندن و نرسیدن به رویاهایتان هستید، شاید با سرعت و انرژی بیشتری به سمتشان حرکت کنید و برای برآورده کردنشان تلاش کنید.

حق دارید مضطرب شوید

اضطراب از نظر روان شناسان، همیشه غیرمنطقی نیست و آسیب روانی را به همراه ندارد. رولو مِی یکی از روان شناسانی است که معتقد است هیچ کس نمی تواند از تاثیر اضطراب درامان باشد. از نظر او رشد کردن و تغییر یافتن ارزش های فرد به معنی تجربه کردن اضطراب سازنده یا بهنجار است. مِی اضطراب بهنجار را این طور تعریف می کند: 

«اضطرابی که متناسب با تهدید است و می توان در سطح هوشیار به صورت سازنده با آن رو به رو شد.»

چه وقت هایی حق داریم مضطرب شویم؟


با توجه به این استدلال ها، اضطراب گاهی طبیعی و بهنجار است و نبودش می تواند ما را در مورد سلامت روانمان دچار تردید کند. زمانی که افراد از نوباوگی به بزرگ سالی می رسند، ارزش هایشان تغییر می کند و در هر مرحله، دستخوش اضطراب بهنجار می شوند. چنین اضطرابی مقدمه آسیب روانی را فراهم نمی کند و فرد در صورت مهیا بودن شرایط، می تواند به سلامت آن را پشت سر بگذارد. اضطرابی که انگیزه رشد را به شما می دهد، اضطرابی که نمی گذارد تنها بمانید و شما را به فکر پیدا کردن شریکی برای زندگی تان می اندازد و اضطرابی که نمی گذارد جهان نابود شود و شما را به فکر تداوم نسل و صاحب فرزندشدن می اندازد، همه در گروه اضطراب های سازنده جا می گیرند.

بله! حالتان خوش نیست


اضطراب به شرط مناسب بودن با تهدید، می تواند سازنده باشد؛ اما اضطراب می تواند روان رنجور یا بیمارگون شود و رد پای آسیبی را که ایجاد می کند، بر روان فرد باقی بگذارد. مِی اضطراب روان رنجور را به عنوان واکنشی نامتناسب با تهدید معرفی می کند. درحالی که اضطراب بهنجار زمانی احساس می شود که ارزش ها تهدید شده باشند و اضطراب روان رنجور زمانی تجربه می شود که ارزش ها به عقاید جزمی تبدیل شده باشند.

 دچار شدن فرد به حق به جانب بودن کامل گرچه امنیت موقتی به بار می آورد اما این امنیتی است که به بهای دست شستن فرد از فرصت یادگیری تازه و رشد تمام می شود. فردی که به خاطر مضطرب بودن حالت دفاعی به خود می گیرد و هیچ حرف دیگری را نمی شوند، هیچ وقت خود را از دام ناآگاهی بیرون نمی کشد؛ در نتیجه می توان گفت که این فرد به اضطرابی مخرب دچار شده است. به عبارت دیگر، اضطراب روان رنجور می تواند فرصت مواجهه با موقعیت های تازه را از فرد بگیرد و ذهنش را در تجربیات آسیب زا که به او فرصت رشد نمی دهند، ماندگار کند.

وقتی با خودتان درگیرید


البته رولو مِی تنها کسی نبود که موضوع اضطراب بهنجار و روان رنجور را طرح کرد. زیگوند فروید، هم اضطراب را به انواع مختلفی تقسیم می کرد. فروید اضطراب روان رنجور را به صورت نگرانی از خطر نامعلوم تعریف می کند. او می گوید شاید افراد به این علت در حضور معلم، کارفرما، یا برخی دیگر از صاحبان قدرت دچار اضطراب روان رنجور می شوند که از قبل نسبت به پدر، مادر یا هر دوی آن ها، احساس ناهوشیار ویرانگرانه داشته اند. این احساس های خصومت، هنگام کودکی معمولا با ترس از تنبیه همراه هستند و این ترس به شکل اضطراب روان رنجور ناهوشیار فرد را درگیر خود می کند.

دومین نوع اضطراب از نظر فروید اضطراب اخلاقی است که معمولا از 5 تا 6 سالگی به عنوان پیامد تعارض بین نیازهای معقول و دستورات وجدان اخلاقی مان دچار آن شویم. اضطراب اخلاقی می تواند از رفتار نکردن مطابق با آنچه معتقدیم از لحاظ اخلاقی درست است هم به وجود آید؛ مانند مراقبت نکردن از والدین سالخورده مان یا حمایت کافی نکردن از والدین سالخورده مان یا حمایت کافی نکردن از فرزندانمان. به عبارت دیگر، زمانی که عقل و دلمان با هم جور در نمی آیند، زمینه برای دچار شدن به اضطراب اخلاقی آماده می شود.
سومین نوع اضطراب از نظر فروید، همان چیزی است که رولو مِی آن را اضطراب بهنجار می داند. فروید این حالت هیجانی را اضطراب واقعی یا اضطراب عینی معرفی می کند.

چه وقت هایی حق داریم مضطرب شویم؟


 این حالت در روان شناسی فروید تقریبا به ترس شباهت دارد و نوع سوم اضطراب به صورت احساس ناخوشایند و نامشخص در مورد خطری احتمالی تعریف می شود. برای مثال، امکان دارد هنگام رانندگی در ترافیک سنگین و پرشتاب شهری ناآشنا، به اضطراب واقعی دچار شویم که با احساس کردن خطر واقعی یا عینی مرتبط است.

با این حال، اضطراب واقعی از این نظر با ترس تفاوت دارد که موضوع ترسناک خاصی را شامل نمی شود. برای مثال، در حالی که شما تنها به خاطر گیرافتادن در ترافیک ممکن است دچار اضطراب شوید، در صورتی دچار ترس خواهید شد که ناگهان اتوموبیلتان در یک بزرگراه یخ زده، شروع به سُر خوردن کند و کنترلی بر آن نداشته باشید.

اضطراب به خودِ همیشه گوش به زنگ امکان می دهد که نسبت به علائم تهدید و خطر هوشیار باشد. این علامت خطر قریب الوقوع ما را تحریک می کند که برای چنگ یا دفاع بسیج شویم. درواقع از منظر روان شناسان، اضطراب گرچه احساسی آزاردهنده است، اما می تواند محافظ ما باشد و مثل تابلوی هشداری که نمی گذارد در جاده پرپیچ به دره سقوط کنیم، از ما در برابر موقعیت های تهدیدکننده محافظت کند.

با این اشتباه ها اضطراب را به فرزندتان گره می زنید

احساسی که نمی گذارد رشد کنید


گرچه ترس، یکی از هیجانات منفی است که می تواند موتور محرک افراد باشد اما اضطراب حالت هیجانی ای است که در بسیاری موارد، می تواند فرد را فلج کند یا او را به پسرفت وادارد. روان شناسانی که با این نگاه به اضطراب نگاه می کنند، معتقدند که جز در موارد معدود، این احساس می تواند فرد را به بحران هایی وارد کرده و اختلال های فراوانی را در عملکردش ایجاد کند.

از مادر به کودک؛ از کودک به مادر

هری استک سالیوان (harry stack sullivan) معتقد بود اضطراب از طریق فرایند همدلی از مادر به کودک منتقل می شود و اضطراب مادر به ناچار در کودک اضطراب ایجاد می کند. چون همه مادران هنگام پرستاری از بچه هایشان مقداری اضطراب دارند، همه بچه ها تا اندازه ای مضطرب می شوند. به همان صورتی که کودک توانایی کاهش دادن اضطراب را ندارد، مادر هم برای حل کردن اضطراب کودک وسیله موثری در اختیار ندارد.

هرگونه نشانه اضطراب یا ناامنی در کودک احتمالا به تلاش های مادر برای تامین نیازهای کودک منجر می شود. برای مثال، ممکن است مادری بچه مضطرب و گریان خود را تغذیه کند، چون اضطراب را با گرسنگی اشتباه می گیرد. اگر کودک در پذیرفتن شیر اکراه داشته باشد، مادر مضطرب تر می شود، که این خود اضطراب بیشتری در کودک ایجاد می کند. سرانجام، اضطراب کودک به جایی می رسد که در مکیدن و بلعیدن او اختلال ایجاد می کند. از آن پس، اضطراب درجهت مخالف تنش های نیاز عمل کرده و از ارضا شدن آن ها جلوگیری می کند.

چه وقت هایی حق داریم مضطرب شویم؟


نمی گذارم رشد کنی

اضطراب بر بزرگسالان هم تاثیر زیانباری دارد و می توان گفت که مهم ترین نیروی مخربی است که از رشد روابط میان فردی سالم جلوگیری می کند. سالیوان اضطراب شدید را به وارد شدن ضربه سر تشبیه کرده است.

اضطراب افراد را از یادگیری عاجز، حافظه را مختل و ادراک را محدود می کند و می تواند به فراموشی کامل منجر شود. در حالی که سایر تنش ها به اعمالی منجر می شوند که هدفشان کاهش آن هاست، اضطراب رفتارهایی را ایجاد می کند که:

1- به افراد اجازه نمی دهد از اشتباهاتشان درس بگیرند؛

2- افراد را در حالت دنبال کردن میل بچگانه به امنیت نگه می دارد؛

3- به طور کلی، تضمین می کند که افراد از تجربیاتشان درس نخواهند گرفت.

اضطراب، ترس نیست

سالیوان تاکید کرد اضطراب و تنهایی از این نظر که کاملا ناخواسته و ناخوشایند هستند، در بین همه تجربیات، منحصر به فرد به شمار می آیند. چون اضطراب رنج آور است، افراد به طور فطری گرایش دارند از آن اجتناب کنند و ذاتا حالت سرخوشی یا فقدان کامل تنش را ترجیح می دهند.

او اضطراب را از چند نظر با ترس متفاوت می دانست: 

اولا، اضطراب معمولا از موقعیت های میان فردی پیچیده ناشی می شود و به صورت مبهم در آگاهی نمایان می شود؛ ترس واضح تر تشخیص داده می شود و راحت تر می توان به منشا آن اشاره کرد. 

ثانیا، اضطراب ارزش مثبت ندارد و فقط در صورتی که به تنش دیگری تغییر شکل یافته باشد (مثلا به خشم یا ترس) می تواند به اعمال سودمند منجر شود. 

ثالثا، اضطراب مانع از ارضای نیازها می شود، در حالی که ترس گاهی اوقات به افراد کمک می کند برخی نیازها را تامین کنند.