استاد مصطفى ملکیان :
روش درست اندیشیدن و نشستن پشت پنجرۀ ذهن دیگران
(اگر)
شخص بتواند پشت پنجرههای دیگران هم بایستد و از آنجا هم جهان را ببیند.
مثلاً اگر شما در تهران در تمام عمر از پشت پنجرۀ اتاق خودتان تهران را
ببینید، شکی نیست که یک پرسپکتیو تهران را دیدهاید، امّا فقط از یک
چشمانداز و پرسپکتیو تهران را میبینید.
شک نداشته باشید کسانی که پشت پنجرۀ اتاقهای خودشان هستند هم تهران را دارند میبینند، امّا از پرسپکتیوهای دیگری.
ما
این را در این مسئلۀ به این سادگی قبول داریم، امّا قبول نداریم در عالم
فکر هم همینطور هست و هرکسی از پشت پنجرۀ ذهن خودش جهان را میبیند و چقدر
خوب است روزی من به شما بگویم اجازه بدهید از پشت پنچرۀ شما هم نگاهی به
تهران بکنم.
از پشت پنجرههای دیگران وقتی جهان را میبینم هم به عیب و نقصها و هم به امتیازات پنجرۀ خودمان پی میبریم.
ارسطو میگفت باید اینها را به بچهها یاد بدهیم و بعد در هستی آن ها را رها کنیم.
روش درست اندیشیدن را وقتی بلد باشیم و خیلی از کتابها را هم نخوانده باشیم، با اعمال این روش خودمان به آن فراوردهها میرسیم.
سخن ارسطو چندان مورد اقبال واقع نشد، امّا از دهۀ ۱۹۷۰به این طرف بشر با
پدیدهای تحت عنوان انفجار اطلاعات مواجه شد. الآن وقتی دربارۀ یک موضوع
وارد دنیای مجازی و یا مثلاً مراجعه میکنیم به کتابخانهها و مجلات و
رسالهها می بینم، در مورد این موضوع بهخصوص دهها هزار اثر نوشته شده؛
کتاب، رساله و مقاله، به این میگوییم انفجار اطلاعات.
گفتهاند در مورد جاحظ که یکی از بزرگ ترین متکلمان معتزلی مسلک جهان
اسلام بود، که کتابهایش را تا سقف چیده بود (کتابهای قدیم کاغذهای خیلی
کلفت و جلدهای چرمی و قطور داشت.) در چهار طرف اتاق. یک روز که به یکی
احتیاج داشت، از زیر یکی از ردیفها کتاب را کشید، وقتی کشید، کتابهای
بالایی ریختند روی کتابهای طرف دیگر و در نهایت کتابها ریختند روی جاحظ و
او زیر کتابها مرد.
ما
به بیان نمادین در دنیای انفجار اطلاعات زیر بار این اطلاعات خفه میشویم؛
چون اتخاذ موضع نمیتوانیم بکنیم، هرچیزی در موردش صدها رأی و نظر و ایده
وجود دارد.
انگار ما هم روانمان مثل تن جاحظ است. انگار ذهن و روانمان زیر خروارها سخنی که گفته میشود میمیرد.
راهش چیست؟ اگر آدمی باشد که دلش نیاید چیزی از وسایل خانه را بیرون
بریزد، بعد از پنج سال خانهاش پر از وسایلی میشود که دیگر جا برای خودش
نمیماند، باید روشی برای پاکسازی خانه داشته باشد و بگوید اگر چیزی این
شرایط را نداشته باشد، میاندازم درون سطل آشغال.
ما الآن در دنیای انفجار اطلاعات همچین وضعی داریم، هیچ چیزی را نمیتوانیم پرتاب کنیم بیرون و با خرواری از اطلاعات مواجهیم.
چندی
پیش در غرب مسئلهای عنوان شد توسط فردی، که اگر معلم خمیازهاش گرفت، آیا
باید جلوی خودش را بگیرد یا نه؟ اینقدر آرا و نظریات، روانشناسان و
جامعهشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت و ارتباطات ارائه دادند که آدم تعجب
میکند یک خمیازه این همه ایده در ذهن ایجاد کند.
از دهۀ ۱۹۷۰ که انفجار اطلاعات پیش آمد بسیاری از متخصصان تعلیم و تربیت گفتند:
باید برگردیم به رأی ارسطو و بگوییم اصلاً نیاز به این همه اطلاعات
نداریم، اگر میخواهید تصفیه کنید و هرس بکنید جنگل اندیشهها را، روش
درست اندیشیدن را یاد بگیرید. روش درستاندیشیدن دو کارکرد دارد: یکی این
که برای هر موضوعی لازم نیست رجوع کنیم به سایتها و وبلاگها تا ببینم
دیگران چه گفتهاند؛ یکی هم وقتی با خروارها نظر متناقض مواجه شدم میتوانم
این جنگل را هرس کنم و کمی خلوت شود جنگل اندیشهها.
گزیدهای از درسگفتار تعلیم و تربیت اخلاقی