دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

گذار از انسان عاقل به شهروند‌ عقلانی


گذار از انسان عاقل به شهروند‌ عقلانی

دکترمحسن رنانی

توسعه را می توان فرایند تحول عقلانیت یک ملت نیز تعبیر کرد. در جامعه ما تفاوت روشنی میان عقل و عقلانیت قائل نمی شوند. در حالی که عقل یک پدیده فیزیولوژیک است و عقلانیت یک پدیده تاریخی و اجتماعی است.  برای توسعه یافتن ما نیازمند عقلانیت هستیم، نه نیازمند عقل. 

ظرفیت عقلی انسان آن چنان عظیم است که اگر در میان کم هوشان هم باشیم، باز آن ظرفیت چنان فراخ است که می‌تواند مرزهای وسیع توسعه را در خودش جای دهد. آنچه ما نیازمند آن هستیم، کسب عقلانیت است که یک مساله اکتسابی است. عقل یک موهبت الهی است که با خلق بدن فیزیولوژیک ما به ما اهدا می شود و جز در دوران جنینی و احتمالا ماه های نخستین نوزادی، دیگر در طول زندگی خیلی نمی‌توانیم بر میزان آن تاثیر بگذاریم. 

اما عقلانیت یک پدیده اکتسابی است که در بستری تاریخی و اجتماعی شکل می گیرد و تکامل می یابد و می تواند ارتقا یابد یا تخریب شود و نطفه توسعه نیز در همین عقلانیت یک ملت کاشته می شود.

در واقع اگر وجه تمایز انسان و حیوان را قوه «عقل»‌ بدانیم در میان ملت ها عامل اصلی تمایز، «عقلانیت» آن هاست. متاسفانه نظام آموزشی ما به گونه‌ای عقل محور طراحی شده است و نه عقلانیت محور. به همین علت این نظام بر بهره هوشی یا همان IQ تمرکز می کند، در حالی که اگر نظام آموزشی را کارخانه تولید مواد اولیه برای توسعه یعنی انسان هایی با ویژگی‌های توسعه خواهانه تعریف کنیم، این نظام باید با هدف گسترش و تعمیق عقلانیت طراحی شود و برای تحقق این منظور لازم است تمرکز خود را نه بر بهره هوشی که بر هوش اجتماعی قرار دهد.
 ملتی که عقل دارد، طبیعی است که می گردد تا راه های فرار مالیات را کشف کند، اما ملتی که عقلانیت دارد، ممکن است پرداخت مالیات را مفید و پرسود ارزیابی کند. ملتی که متکی بر عقل خویش است، ممکن است ثبت نام در یارانه های نقدی را مثبت ارزیابی کند، اما ملتی که عقلانیت دارد، ممکن است انصراف از دریافت یارانه نقدی را عقلانی بداند.

متاسفانه آنچه در دو دهه اخیر در جامعه ما رخ داده است، تقویت عقل بیشینه ساز در برابر عقلانیت بهینه ساز است. رشد، محصول بیشنیه سازی یک جامعه است و توسعه محصول بهینه سازی یک جامعه. رشد با عقل خام نیز حاصل می شود، اما توسعه با عقلانیت پخته حاصل می شود. پروژه توسعه در ایران همواره زمین خورده است، چون متکی به عقل خام بوده است؛ در حالی که توسعه یک پروسه است که باید متکی به رشد آرام عقلانیت باشد.

به گمان من یکی از نقص های جدی روشنفکری در کل دوران پس از مشروطیت این بوده است که تمام توان و همت خود را معطوف به مبارزه سیاسی و کسب آزادی کرده است. 

روشنفکری ایرانی همواره تمام توجه جمعی خود را به سوی اصلاح در سپهر سیاسی ایران معطوف کرده است. سپهر اجتماعی مساله دوم روشنفکری ایرانی بوده است و در سپهر اجتماعی نیز موضوعاتی هم چون عدالت اجتماعی، برابری جنسیتی، مذهب و نظایر این‌ها در مرکز توجه بوده است. هیچ تحولی در فرایند توسعه عمیق تر و ماندگارتر از تحول در عقلانیت یک ملت نیست و روشنفکری ایرانی باید با یک گردش بزرگ تاریخی مرکزیت توجه خود را به سوی مسائل زیربنایی تر تغییر دهد.

برای مثال آموزش زنان، به عنوان بخشی از هدف بزرگ آزادی و برابری زن و مرد در جامعه ما، و به عنوان یکی از دغدغه‌های روشنفکری ایرانی، زنان ما را دانشمندتر کرد، اما توانمندتر نساخت. توانمندسازی اجتماعی زنان، بخشی از پروژه عقلانیت است. اما دانشمندسازی آنان الزاما به افزایش عقلانیت عمومی زنان جامعه ما نمی انجامد.

امید که روزگاری شهرهای ما در کنار فرهنگسراها و دانشگاه ها و شهر کتابشان، خانه هایی پر از عقلانیت داشته باشند...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد