به شرط این که بخوابی!
وقتی بچه بودم کنار مادرم میخوابیدم و هرشب یک آرزو میکردم.
مثلاً آرزو میکردم" برایم اسباب بازی بخرد؛
میگفت; «میخرم به شرط این که بخوابی.»
یا آرزو میکردم برم" بزرگ ترین شهربازیِ دنیا؛
میگفت; «میبرمت به شرط این که بخوابی.»
یک شب پرسیدم;
«اگر بزرگ بشوم به آرزوهایم میرسم؟»
گفت; «میرسی به شرط این که بخوابی.»
هر شب با خوشحالی میخوابیدم.
اِنقدر خوابیدم که بزرگ شدم و آرزوهایم کوچک شدند.
دیشب مادرمو خواب دیدم؛
پرسید; «هنوز هم شبها قبل از خواب به آرزوهایت فکر میکنی؟»
گفتم; «شبها نمیخوابم.»
گفت; «مگر چه آرزویی داری؟»
گفتم; «تو اینجا باشی و هیچ آرزویی نداشته باشم.»
گفت; «سعی خودم را میکنم به خوابت بیایم,
به شرط آن که بخوابی.......
````تقدیم به تمامی مادران ````