دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

"میم" مثل " مرد "


 "میم" مثل " مرد "

باید خانم ها حتما بخونن !

گاهی هم این جوری فکر کنیم بد نیست

اﻭ " ﻣــﺮﺩ " ﺍﺳﺖ
ﺩست هایش ﺍﺯ ﺗﻮ زبرتر ﻭ ﭘﻬﻦ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ...
ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺗﻪ ﺭﯾﺸﻰ ﺩﺍﺭﺩ...
ﺟـﺎﻯﹺ ﮔﺮﯾــﻪ ﮐﺮﺩﻥ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺳﻔﯿﺪ می شود...
ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤــﺎﻥ ﺩست های ﺯﺑﺮﺵ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ می کند...
و ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺻﺎﻑ ﻭ ﻧﺎﻣﻼﯾﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ می بوسد ﻭ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ می شوﻯ...
به او سخت نگیر..!
او را خراب نکن..!
ﺍﻭ ﺭﺍ "ﻧﺎﻣــــﺮﺩ" ﻧﺨﻮﺍﻥ..!
ﺁﻧﻘﺪﺭ او را با ﭘﻮﻝ ﻭ ﺛــﺮﻭﺗﺶ اندازه نزن..!
ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧــــﺦ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺪﻭﺯﺩ...
ﻓﻘــــﻂ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻭﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ ﺑﺮﯾﺰﺩ...
آن مردی که صحبتش را می کنم، خیلی تنهاتر از زن است..!
ﻻﮎ ﺑﻪ ﻧﺎخن هایش نمی زند ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺶ یک ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪ، ﺩست هایش را ﺑﺎﺯ کند، ﻧﺎخن هایش را ﻧﮕﺎﻩ کند ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺷﺶ ﺑﯿﺎید..!
ﻣﺮﺩ، ﻣﻮﻫﺎﺵ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺑﯽ ﮐـﺴﯽ هایش ﮐﻮﺗﺎﻫﺶ کند ﻭ ﺍین طوری با همه ی دنیا لج کند..!
ﻣﺮﺩ نمی تواند ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻓﺖ، به دوستش زنگ بزند، یک دل سیر گریه کند و سبک شود..!
ﻣﺮﺩ، ﺩﺭﺩﻫﺎیش را ﺍﺷﮏ نمی کند، فرو می ریزد در قلبی که به وسعت دریاست...
یک ﻭقت هایی،
یک ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ،
ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ:
"میم" مثل " مرد " 


(تقدیم به آقایون محترم )

چطور رابطه ی جنسی با وجود بچه ها داشته باشیم

چطور رابطه ی جنسی با وجود بچه ها داشته باشیم

 

زندگی جنسی شما و همسرتان وقتی بچه‌دار می‌شوید، دیگر به آن سادگی قبل نخواهد بود.برای آندسته از والدینی که به تازگی صاحب فرزند شده‌اند و هنوز با مشکلاتی مثل کمبود خواب دست و پنجه نرم می‌کنند، شاید بزرگ ترین قاتل شور و اشتیاق شما این فکر است که تصور کنید با وجود بچه‌ها در خانه دیگر نمی‌توانید به همسرتان نزدیک شوید؛ چون ممکن است آن ها شما را ببینند یا صدایتان را بشنوند که باعث وحشت آن ها و خجالت شما بشود.  

اما با وجود این، شما هنوز هم می‌توانید با وجود آن ها از زندگی جنسی خود در کنار همسرتان لذت ببرید. ما به شما کمک می‌کنیم.


زمان مناسب پیدا کنید
بیشتر والدین پرمشغله هم مطمئناً برای این که صبح‌ها دندان‌هایشان را مسواک کنند وقتی پیدا می‌کنند، بنابراین، پیدا کردن کمی زمان در برنامه‌ روزانه‌تان برای لذت بردن از روابط صمیمانه با همسرتان ماموریت غیرممکن نیست! خیلی مهم است که اولویت‌هایتان را سازمان دهی کنید، طوری که بتوانید با همسرتان هم وقت بگذرانید--و بودن بچه‌ها در خانه نباید مانع نزدیکی شما به هم باشد.
بااین که رابطه‌جنسی صبح که یک زمان از آن بی‌اندازه لذت می‌بردید، الان با وجود بچه‌ها که قبل از طلوع خورشید بیدار می‌شوند، غیرممکن به نظر می‌رسد؛ اما اینجا راه‌های ساده‌ای براتان عنوان می‌کنیم که از طریق آن ها وقتی برای نزدیکی منظم با همسرتان پیدا خواهید کرد:
• شب‌ها با همدیگر به رختخواب بروید. اگر ساعت‌ها قبل یا بعد از همسرتان به رختخواب بیایید، این احتمال وجود دارد که وقتی یکی از شما برای رابطه‌جنسی آماده است، دیگری خواب باشد.
• زود به رختخواب بروید. بچه‌ها میلی به خوابیدن نشان نمی‌دهند؟ مهم نیست، تلویزیون را خاموش کنید، مجبور خواهند شد که به اتاقشان بروند.
• یک شب بچه‌ها را بیرون بفرستید. دوستان یا خانواده خیلی وقت‌ها از نگه داشتن فرزندانتان خوشحال می‌شوند. از این سخاوت آن ها استفاده کرده و زمان بیشتری را تنها در خانه کنار هم بگذرانید.
• برنامه‌ای برای نزدیکی عصرانه ترتیب دهید. اگر شب‌ها آنقدر خسته‌اید که فقط دوست دارید بخوابید، می‌توانید زمانی از عصر را برای رابطه‌جنسی خود اختصاص دهید. شاید سخت باشد، اما مطمئن باشید که ارزشش را دارد!
حریم شخصی
وقتی بچه‌هایتان کوچک هستند، حتی فکر خلوت و تنهایی‌تان مثل داشتن خانه‌ای تمیز و مرتب غیرممکن به نظر می‌رسد. نه‌تنها باید همیشه و در همه اوقات در کنار‌ آن ها باشید، بلکه باید بتوانید فوراً به نیازهایشان پاسخ دهید. به همین علت، والدین بسیاری حتی از تنها حمام یا دستشویی رفتن هم می‌ترسند. همه درهای خانه همیشه باید باز بمانند، مگر این که کودکشان خواب باشد که در این صورت حتماً در اتاق او باید بسته بماند!
اما جطور می‌توانید حس حریم شخصی را بچه‌هایتان پرورش دهید، درحالی که تمام کودکی آن ها همه درها می‌بایست باز می‌ماندند؟

وقتی بچه‌ها آنقدری بزرگ شدند که اتاقشان جدا شد، باید شروع کنید و به آن ها آموزش دهید که به درهای بسته احترام بگذارند. این شروع آموزش‌های بزرگی آن هاست--این که به فضای شخصی آدم ها احترام بگذارند و این به شما امکان می‌دهد زمان خلوت خود با همسرتان را اعتمادبه‌نفس بیشتری داشته باشید.


صدا را پایین بیاورید
هیچ چیز شاید به اندازه این که بدانید برای این که بچه‌ها حتی از پشت درهای بسته اتاقتان متوجه کاری که می‌کنید نشوند، مجبورید که سر و صدایتان را کمتر کنید، ناراحتتان نکند. برای این منظور هم چند نکته عملی برایتان داریم:
• صدای تختتان را بررسی کنید. این که صدای خودتان را تحت کنترل داشته باشید یک مسئله است، اما این که تختتان با سر و صدایش بخواهد آبرویتان را ببرد چیز دیگر. پس پیچ‌های تخت را سفت کنید و ملحفه‌ای نرم و بی‌صدا انتخاب کنید.
• یک موزیک ملایم روشن کنید. موزیک در اتاق‌خواب خودتان یا فرزندتان خیلی از سر و صداها را می‌پوشاند.
• از تلویزیون استفاده کنید. بعضی متخصصان اعتقاد دارند می‌توانید وقتی بچه‌ها مشغول تماشای فیلم یا برنامه مورد علاقه‌شان هستند از کمی با هم بودن استفاده کنید. بااین که مطمئن نیستیم چند درصد از والدین حاضرند وقتی فرزندشان هوشیار در اتاقی دیگر مشغول تماشای تلویزیون است، در اتاق خود لخت شوند، اما صدای تلویزیون می‌تواند فیلتر صدایی عالی برای شما باشد.
وقتی بچه‌های کوچک تر در خانه هستند
دغدغه خیلی از والدین این است که چطور وقتی فرزندشان با آن ها در یک اتاق است بتوانند زمان خلوت با همسرشان داشته باشند. جدا از این واقعیت که هر کاری که می‌کنید و هرچقدر هم که بلند باشد، فرزند کوچک شما قادر به یادآوری آن نخواهد بود. راه‌های ساده‌ای برای کنار آمدن با این مشکل وجود دارد:
• فرزندنتان را به اتاق دیگری ببرید. بله، شاید این خیلی بدیهی به نظر برسد، اما بسیاری از مادران تصور می‌کنند این خیانت به فرزندشان است. اما باید بدانید که اگر نوزاد یا کودک نوپایتان را برای خواب به اتاق دیگری ببرید، متوجه آن نخواهد شد.
• خودتان به اتاق دیگری بروید. اگر فرزندتان به خواب رفته است و دلتان نمی‌آید او را بلند کرده و به اتاق دیگری ببرید، خودتان می‌توانید به محل دیگری در خانه بروید.
•چون فرزندتان زود به رختخواب می‌رود--چه بچه‌های نوپا و چه بچه مدرسه‌ای‌ها--نباید باعث شود شما از با هم بودن لذت نبرید. وقتی نیمه شب از خواب بیدار شوند، وقتی دوباره خوابشان برد دیگر بیدار کردنشان سخت خواهد بود. در این زمان می‌توانید بدون هیچ نگرانی از با هم بودنتان لذت ببرید.
وقتی بچه‌های بزرگ تر در خانه هستند
وقتی فرزندتان همزمان با شما به رختخواب می‌رود، پیدا کردن زمان خلوت سخت‌تر خواهد شد. این که آن ها را زودتر به اتاق‌خوابشان بفرستید موثر نخواهد بود؛ چون بیشتر وقت‌ها برای این که آب بخورند یا دستشویی بروند، نیمه شب از خواب بیدار خواهند شد.
در این سن باید احترام به در بسته را به آن ها آموزش دهید. به آن ها یاد بدهید که اگر دری بسته بود--هر دری--برای وارد شدن به آن باید ابتدا در بزنند و اگر به آن ها اجازه داده شد داخل شوند. اگر راحت نیستید که باوجود بسته بودن در اتاق بخوابید، فقط زمانی که لازم است آن را ببندید و بعد بازش کنید.
اگر نگران مسئله صدا هستید، می‌توانید در اتاقتان یک موسیقی ملایم پخش کنید. این کار نه تنها به ریلکس کردن شما و بالا بردن میل جنسی‌تان کمک می‌کند، بلکه سر و صدای شما را هم مخفی خواهد کرد

 

برچسب‌ها: رابطه ی جنسی با وجود بچه، سکس با وجود بچه داشتن، زمان مناسب نزدیکی به همسر، سکس وقتی بچه‌های کوچکتر در خانه، سکس با زن در زمان بچه داری، رابطه ی جنسی با وجود داشتن بچه، وقتی بچه‌های بزرگتر در خانه هستن، روابط زناشویی در زمان بچه داشتن، چگونه در زمان فرزند داشتن سکس، رابطه جنسی با همسر با وجود فرزند

خودشیفتگی


خودشیفتگی

مصطفی ملکیان

زمانی که هر فرد انسانی میان خودش و دیگران تفاوتی شگرف می بیند و هر آنچه برای خود حق می پندارد، برای دیگری ناحق می داند و به عکس آن و زمانی که همدلی و مشابهتی میان خود و سایرین نمی بیند و نسبت به غیر خود کاملا بی تفاوت و گاهی بی رحم است، وی دچار خودشیفتگی است. خودشیفتگی منجر می شود تا ما از زندگی واقعی و سالم دور بمانیم و تصوری افراطی از شخصیت خود داشته باشیم. خودشیفتگی، حقیقت طلبی را می سوزاند و واقع گرایی را کور می کند؛ گویا هماره خود را در آیینه ای مهدب می نگریم و عظمت و شکوه بی پایه و اساسی را به خود نسبت می دهیم ... 

ما هماره انسان های خودشیفته ای را در زندگی مان دیده ایم که چونان قلکی توخالی با سر و صدایی زیاد، احوالاتمان را به اشمئزاز نزدیک کرده اند، اما شاید این وجه ناپسند را در خود ندیده ایم، وجهی که به ما اجازه داده، از انسان دیدن دیگران و از حق بهره بردن هر آنچه که ما برای خود حق می دانیم محرومشان کنیم. زمانی که خودشیفته ایم از واقعیت وجودی خود توهمی مالیخولیایی داریم و چنین توهمی را می خواهیم به دیگران تزریق کنیم ... 

یکی از اصول پایه ای در اخلاق اصل تعمیم پذیری است که چنین نگرشی را در فرد تقلیل می دهد و منجر می شود تا به مرور این تفاوت میان خود و دیگران را کمتر و کمتر کند و وزن هستی هر فرد با چنین اصلی کاهش یابد و به گونه ای برابر با هستی های افراد دیگر گردد. با این کاهش وزن، نسبت سنجی انسان از موقعیت اش و نسبت سنجی انسان های دیگر واقع گرایانه تر و حساب شده تر رخ خواهد داد. حجابی که هماره در پیش روی ماست و با خودکاوی واقعی این حجاب و پرده از واقعیت برداشته نخواهد شد. ما هماره نسبت به گذشتگان و بزرگان کهن، عرض ارادت و احترام و ادب آموزی می کنیم، حال آن که نسبت به عظمت انسان هایی که در پله ای یا پله هایی در اوضاع گوناگون در نسبتی بهتر از مایند، چنین احترام و بزرگداشتی را نداریم و به جای ابراز آن، دست به انکار می زنیم و گاهی به تحقیر دیگران می کوشیم تا عیب خود را مخفی بداریم ... اگر واقع گرا باشم و واقع بینانه بنگریم، ما در نسبت های گوناگونی با انسان های گوناگونی همتراز نیستیم و در بسیاری موارد کمتر از دیگرانیم، اما خودشیفتگی باعث شده تا هم کور باشیم و هم فراری

 


خودشیفتگی پیامدهای بسیار خطرناکی را برای انسان به ارمغان می آورد. ما در اینجا چهار پیامد شاخص تر آن را که هم برای فرد و هم برای محیط او حاصل می آید را بر می شمریم:

1. پیش داوری: من پیش از مواجهه با هر فردی یا هر محیطی، درباره اش حکم می کنم، حکمی پیش از مواجهه و پیش از تجربه و درک، فقط به این دلیل که آن فرد یا محیط غیر از من یا غیر از گروه من است و چون تعلقی به من ندارد و من بسیار از خود راضی هستم، حق دارم حکم یا قضاوتی را نادانسته و نیازموده اعلام کنم.

2. جزم و جمود/ دگماتیزم: صاحب عقیده یا باوری هستم که به هیچ وجه من الوجوه نمی توانم بدان تگ یا نکته یا اشارتی یا استثنایی یا ... را به آن بچسبانم و محال بدانم که عقیده ام غلط باشد. هماره بر این باور باشم که دارای باور صادق موجه هستم.

3. تعصب: به انسانی یا تفکری وفادار شوم و با آن دست بیعت و وفاداری بدهم، به هر دلیلی این انسان یا تفکر فاسد و شرور و ظالم از کار در بیاید، اما من همچنان بر این وفاداری پایدار بمانم و پابرجا و نخواهم اشتباهات یا ظلم یا ... ناشی از آن تفکر یا فرد یا ... را که بدان وفادار ماندم را ببینم یا انکار یا توجیه کنم؛ به این دلیل که نمی توانم بپذیرم وفاداری ام غلط است و من در گزینش خود خطا کرده ام و روی گزینش غلط خود همچنان پافشاری نمایم.

4. بی مدارایی / بی رواداری / بی روا شماری: من طرز زیست ها و طرز اندیشه های دیگر را دارای حق حیات ندانم، تنها طرز زیست و طرز اندیشه خود را صاحب حق حیات بدانم و تنها صاحب حق واقعی بپندارم؛ به این دلیل که آن طرز زیست ها و طرز اندیشه ها متعلق به من نیستند، پس حقی ندارند که حیات داشته باشند. (تفتیش عقاید یکی از پیامدهای بی مدارایی و خودشیفتگی است که در واقع یعنی عدم تحمل باورهای متفاوت و نه تنوع زیستن؛ در واقع نه تنها دگرزیستی تحمل نمی شود که دگر اندیشی را نیز تحمل نمی کند). یعنی تنها طرز اندیشه من و زیست من درست است!!!

اریش فروم بر این باور است که اخلاقی زیستن، خودشیفتگی را از بین می برد و به تبع آن این چهار فرزند ناخلف از بین رفته و در نتیجه زندگی بهتری برای انسان ها حاصل می آید.

در نتیجه اولین گام ما برای واقع گرا بودن و حقیقت طلبی، زیر پا نهادن خودشیفتگی است؛ خودشیفتگی که با خودکاوی واقعی می توان کنار نهاده شود. البته این به معنای ندیدن حق حیات و حق انسانی خودمان برای زیستن نیست. متاسفانه ما هماره تعادل را گم می کنیم، یعنی یا از یک سوی بام می افتیم و گاه از سویی دیگر؛ یا این قدر خودمان را بیهوده بزرگ می کنیم که هیچ چیز و هیچ کس را نمی بینیم و یا این قدر کوچک می کنیم و ذره که دیگر حقی را برای خودمان به عنوان یک انسان قائل نمی شویم. همه ما انسانیم و حق حیات داریم، حقی برابر که نه تحمیلی است و نه ناچیز و بی ارزش ...  

 

[برگرفته ای از درس گفتارهای روان شناسی اخلاق مصطفی ملکیان]

اثرات زیانبار گوشی موبایل

 اثرات زیانبار گوشی موبایل


دکتر کاظم زاده در پایان گفتگویی که در سایت خبرگزاری رویترز داشت از مردم درخواست کرد ک حتما نیم ساعت قبل از رفتن ب رختخواب از نگاه کردن به صفحه گوشی موبایل،تلویزیون و کامپیوتر و... بپرهزیند و قبل از خواب گوشی خود را در حالت پرواز قرار دهند؛ زیرا در غیر این صورت امواجی که از گوشی موبایل به اطراف متصاعد می شود، باعث اخلال در شارژ مغناطیسی مغز در شب هنگام می شود که توسط زمین انجام می گیرد.
دکتر از مردم خواست کافی است فقط یک شب امتحان کنند تا صبح خود باور کنند که با چه نشاطی از خواب بلند می شوند.
ایشان در پایان اظهار امیدواری کردند که با اطلاع رسانی به مردم باعث کاهش اثرات زیانبار گوشی موبایل در آینده خواهیم شد.
گذاشتن موبایل در اتاق یا شارژ نمودن مکرر موبایل در اتاق خواب به هنگام خوابیدن منجر به این وضعیت خطرناک و باعث از بین رفتن برخی از سلول های مغز می شود.
.(این مطلب را به دیگران ارسال کنید!)
همیشه تندرست وسالم باشید
در پناه مهربان ترین

دین برای انسان است و نه انسان برای دین

 دین برای انسان است و نه انسان برای دین 


دیدگاهی که اگر در بین متدینان اشاعه یابد، می تواند دین و به تبع آن مردم را از آفات بنیادگرایی و افراطی گری و خودکامگی برهاند

کثره الله امثالهم
 
 
سید حسین صدر: من قائل به دوگانگی پیام‌ خداوند نیستم؛ هم چنان که دوگانگی و تقابل خدا ـ انسان را نمی‌پذیرم. در مقابل بر این باور هستم که فرض این دوگانگی یکی از عوامل فهم دینی نادرست تندروان دینی و الحادی به شمار می‌رود. دین از سوی خدا جز برای بهبود زندگی انسان نیامده است! پس دین برای انسان است و نه انسان برای دین. به عبارت دیگر دین در خدمت انسان است و نه این که انسان خادم دین باشد.
 
***
آیت الله سید حسین صدر، از علمای دینی سرشناس حوزه علمیه عراق است که دیدگاه‌هایی نواندیشانه و اصلاحگرانه در حوزه دین، جامعه، سیاست و روابط میان آن ها دارد. صدر با تمرکز بر گفتمان انسانی و ملی، از محدود شدن به طرز تفکرهای تنگ‌‌نظرانه‌ پرهیز کرده و از نگرش‌های ستیزه‌گرایانه و حذفی در حد امکان به دور مانده است. برای همین وی موفق شده است که گروه‌های مختلفی را گاه با تفکرات ناهماهنگ، از سکولار و مسلمان در اطراف خود گرد آورد.

این گفت‌وگو بر دیدگاه‌های انسان‌گرایانه سید حسین صدر در عرصه‌های مسئله‌زای امروزی در حوزه دین، جامعه و سیاست در جوامع اسلامی به‌طور کلی و جامعه عراق به طور خاص تمرکز کرده است.

متن زیر نتیجه گفتگوی دکتر علی معموری با ایشان است که در تاریخ 30 آوریل(دهم اردیبهشت) سال جاری با حضور در دفتر ایشان واقع در شهر کاظمین به انجام رسیده است. گفتنی است متن عربی و فارسی این مصاحبه، پس از تأیید ایشان در اختیار دین آنلاین قرار گرفته است.

* شما در بیان اندیشه‌هایتان بسیار درباره انسان سخن می‌گویید و در میان آرای شما، انسانیت نقش برجسته‌ای دارد؛ آیا این با نقش شما به عنوان عالم دینی که باید خدا و نه انسان را در جامعه نمایندگی کند، در تناقض نیست؟

من قائل به دوگانگی پیام‌ خداوند نیستم؛ هم چنان که دوگانگی و تقابل خدا ـ انسان را نمی‌پذیرم. در مقابل بر این باور هستم که فرض این دوگانگی یکی از عوامل فهم دینی نادرست تندروان دینی و الحادی به شمار می‌رود. دین از سوی خدا جز برای بهبود زندگی انسان نیامده است! پس دین برای انسان است و نه انسان برای دین. به عبارت دیگر دین در خدمت انسان است و نه این که انسان خادم دین باشد. از این رو، نباید دین برای سرکوبی انسان و واداشتن و اجبار و اکراه او به کار رود. دین تنها انسان را به راه‌های بهبود شیوه زندگی‌اش راهنمایی می‌کند و احساس سعادت و خوشبختی به او می‌دهد و زندگی او را معنا بخشیده و ارزشمند می‌سازد.

بر این اساس هر گفتمانی به انسانیت پرورده‌تر باشد، بیشتر به جوهر ادیان نزدیک است. از این زاویه دید معنوی، هر چه بیشتر به دغدغه‌های انسان اهتمام ورزیم، دغدغه‌مان دینی‌تر و مقدس‌تر است. دین، مرا به عنوان یک روحانی یا متخصصی در زمینه دین، ملزم می‌کند که هر چه را در توان دارم در خدمت انسان و انسانیت و نشر ارزش‌های محبت و مودت و اخلاق والا بذل کنم. ارزش‌هایی که باید زندگی انسان را به لحاظ مادی و معنوی بهبود بخشند.

* بعضی این شیوه تفکر را متهم می‌کنند که متأثر از فکر غربی است و اصیل نیست، بلکه انحرافی است که به جدایی دین از جامعه و محدود کردن آن در روابط فردی انسان با خدا، دعوت می‌کند. آیا این همانی است که شما می‌خواهید؟

ـ حقیقت این است که ادیان از ابتدای پیدایش بر ضرورت بزرگداشت انسان و تکریم او با رعایت و حفظ حقوقش تأکید داشته‌اند؛ حقوقی که به خاطر انسان بودنش مستحق آن هاست. اسلام به طور خاص بر این مسئله تأکید کرده است؛ آن جا که خداوند فرمود: «وکرمنا بنی آدم» و نیز زندگی یک انسان را برابر زندگی همه بشریت قرار داد و فرمود: 
«ومن أحیی نفساً فکأنما أحیی الناس جمیعاً». 
دین این باور را پیش از طرح آرای جدید و فرهنگ‌های معاصر امروزی مطرح کرد. از این رو اشتراک در بعضی نقاط به معنای تأثیرپذیری و اقتباس نیست. آن چه من از دید انسانی می‌فهمم، برگرفته از نصوص دینی است، البته بر حسب فهم خودم از آن ها و در نتیجه تحمیل یک فکر معین بر دین نیست.
این را نفی نمی‌کنم که برخی گزاره‌های دینی تاب فهم ناروا و غیر متسامح را دارند، ولی رهیافت جزئی‌نگر از دین درست نیست. بنابراین باید این گزاره‌ها را درون سیاق کلی دین در نظر گرفته و فهمید. افزون بر آن که برخی از این گزاره‌ها نیز جای نقد سندی داشته و درستی آن ها مورد تردید است.
تاکید بر گرایش انسانی و مخالفت با نگرش‌های سلطه‌گرایانه دینی که می‌خواهند دیدگاه دینی معینی را بر جامعه تحمیل کنند، لزوماً به معنای جدایی دین از جامعه و محدود کردن آن به روابط فردی نیست. آن چه صحیح نیست، تحمیل و اکراه و اجبار افراد و جوامع بر باور و عمل به یک فهم دینی معین است. هیچ یک از ما دارای تمام حقیقت نیست تا حق داشته باشد آن را بر جامعه تحمیل کند. بر فرض دارا بودنش هم، دین در پی این‌گونه نقش‌های سلطه‌طلبانه نیست؛ چراکه قرآن تصریح می‌کند که پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم، خودش به عنوان صاحب این شریعت، بر مردم سلطه‌ای ندارد و نباید به زور و به هر قیمتی به هدایت مردم بپردازد.
دین در ضمن چارچوب کلی سنت اختیار که خداوند آن را به بشر بخشیده است، نقش اجتماعی‌اش را ایفا می‌کند. بنابراین همه ما مختاریم و همگی حقوقی برابر در جامعه داریم. پس ما دینداران می‌توانیم ارزش‌های دینی خود را داشته باشیم و بدون تلاش برای تحمیلشان به آن ها فرابخوانیم. طرف مقابل نیز حقوقی برابر دارد و موارد اختلاف و تعارض را قانونِ عادلانه بی‌طرف داوری می‌کند.
به علاوه، زمینه‌های ارزشی مشترکی بین ادیان مختلف، بلکه حتی به‌طور کلی بین دینداران و غیر دینداران وجود دارد؛ مثلاً همگی بر حسن صدق و قبح کذب هم نظرند و در دنیا هیچ عاقلی پیدا نمی‌شود که به حُسن قتل انسانِ بی‌گناه اعتقاد داشته باشد و مثال‌های دیگری که بر وجود ارزش‌های انسانی مشترک بین تمام انسان‌ها دلالت دارد.

* اجازه بدهید دقیق‌تر بپرسم: آیا آن چه گفتید به معنای تعطیل شریعت و عدم اجرای آن در جامعه نیست؟ چطور ممکن است بین پذیرش نقش اجتماعی دین از سویی و تحمیل نکردن دین بر جامعه از سوی دیگر، جمع کرد؟

در این بحث مسائل زیادی با هم خلط شده‌اند و این به سوء برداشت از این مسئله می‌انجامد. تلاش می‌کنم در چند نکته، ابعاد مختلف این مسئله را تبیین کنم:
اولاً شریعت فقط قوانین قضایی آن هم تنها در بخش جنایی و جزایی نیست؛ بلکه عرصه و زمینه‌های زیادی از زندگی انسان را در بر می‌گیرد، از جمله عبادات، رفتار اجتماعی، بعد تربیتی و غیره. بسیاری از آن چه ادیان آسمانی ذکر کرده‌اند از طرف جوامع بشری، حتی در سازمان‌های غیر دینی نیز مقبول و مورد اجراست.
ثانیاً دعوت به شریعت لزوماً به معنای تحمیل آن نیست، همان‌طور که مخالفت با تحمیل شریعت به معنای تعطیل آن نیست. آن چه ما به آن فرامی‌خوانیم باز کردن مجال برای دینداران است تا بتوانند طبق شریعت‌های مختلفشان عمل کنند و البته بدون تلاش برای تحمیل شریعتشان بر دیگرانی که به آن ایمان ندارند. چنان که همین آزادیِ ضابطه‌مند نیز باید به شکل یکسانی برای غیر دینداران فراهم باشد. این آزادی، باید ضمن چارچوب‌های کلی قانونی باشد که عدل و مساوات برای همه را تضمین کند.
ثالثاً مسائل شریعت در یک دینِ مشخص مثل اسلام نیز بین متدینان مورد اجماع نیست؛ حال چه رسد به جامعه متکثری چون عراق که پیروان ادیان مختلف و گروه‌های سکولار و غیر دینی در آن زندگی می‌کنند. بنابراین تلاش برای تحمیل یک فهم مشخص از شریعت اسلامی بر همگان درست نیست. در چنین حالتی، فقیهان و پیروان دیدگاه‌های فقهیِ متفاوت با دیدگاه حاکم، پیش از پیروان ادیان دیگر به این وضع معترض خواهند بود. بنابراین بهتر است که رفتار دینی مردم را به خودشان و فقهایشان بسپاریم و نهاد دولت را از ورود به مسائل اختلافی که مربوط به مصالح مشترک یک ملت نیست، دور کنیم.
رابعاً بسیاری از آن چه گمان می‌رود که از شریعت است، صرفاً احکام و مسائل محدود به زمان بوده‌اند که در شرایط تاریخی مشخصی به آن ها عمل می‌شده است و اساساً از جوهر و اصل دین نیست. به همین جهت، ائمه علیهم‌السلام در این عرصه از شریعت، حسب اختلاف شرایط و مقتضیات زمان و مکان و شرایط فرد و جامعه و ملت، فتاوای مختلفی می‌داده‌اند. مثلاً امام علی علیه‌السلام اسب‌ها را هم به موارد زکات افزود، در حالی که در زمان پیامبر صلّی‌الله علیه و آله و سلم مشمول زکات نبودند. بر همین سیاق بسیاری از آن چه در قوانین جزائی اسلام ذکر شده است، احکامی قطعی و ابدی نیستند و امتناع از اجرای آن ها به معنای تعطیل شریعت نیست و وضعیتشان مثل احکامی است که در دوره تاریخی معینی به سبب اقتضائات آن، مورد اجرا بوده است و هنگامی که شرایط تغییر کرد، احکام هم به دنبال آن تغییر می‌کنند. بر این اساس، بیشتر فقها در همه مذاهب اسلامی به احکام بردگی عمل نمی‌کنند؛ هر چند آیات و روایات مرتبط با آن همچنان هست، ولی سیاق تاریخی و زمانی آن از بین رفته است و دیگر مصداق و موضوع خارجی ندارند.

* آیا این عقیده به معنای مخالفت با برپایی دولت دینی نیست؟

ممکن نیست که دولت، به معنای خاص آن دینی باشد؛ به سبب نقش معینی که امروز دولت ایفا می‌کند. نقش دولت به معنای امروزی آن صرفا به اداره امور مشترک افراد یک ملت محصور است. همه ملت ها دارای ادیان و نگرش های مختلف هستند. قدرت دولت، محدود به زمینه مشخصی است که مربوط به تنظیم زندگی عمومی است . به همین جهت باید فاصله‌اش با ادیان و اعتقادات مختلف در کشور را به یک اندازه حفظ کند. همچنان ‌که دولت تنها نهادی نیست که در جامعه نقش دارد؛ بلکه نهادهای اجتماعی دیگری مثل خانواده، آموزش، اقتصاد و دین نیز در عمل اجتماعی نقشی گسترده دارند. موفقیت یک جامعه هماره در اثر وجود هماهنگی و انسجام میان این نهادهای بزرگ در ایفای نقش اجتماعی‌شان پدید می‌آید. البته به شرط این که دولت به همه ادیان و اعتقادات و مناسک آن ها احترام بگذارد، اقتصاد آزاد باشد و آموزش از فضایی باز و دارای تنوع برخوردار باشد، دیگر نهادها نیز باید به شکلی دموکراتیک به رعایت قوانین عمومی دولت التزام داشته باشند.

* چند ماه قبل درباره ضرورت تعامل نیکو با بهائیان فتوایی بی‌سابقه در فقه اسلامی صادر کردید. این در حالی است که بهائیان بنا به نگرش رایج فقهی مرتد به حساب آمده و اساساً از اهل کتاب هم نیستند. به لحاظ فقهی چطور به این نظر رسیدید؟

تعامل نیکو با دیگران منحصر به ادیان خاصی نیست؛ چرا که همه ما در انسان بودن مشترک هستیم. چنان که قرآن همه ما را با عنوان «بنی آدم» خطاب می‌کند . بنا به گفته امام علی علیه السلام نیز مردم دو دسته‌اند: یا برادر دینی تو هستند یا در خلقت نظیر تو به شمار می‌روند.
این که با پیروان دین مشخصی موافق نیستم، به معنای آن نیست که حق دارم آنان را از حقوق انسانی طبیعی یا حقوق ملی‌شان به عنوان فرزندان این یا آن وطن محروم کنم. دین بر ما واجب کرده است که با انسان‌ها حتی با دشمنانمان با عدل و مساوات تعامل کنیم؛ آن چنان که خداوند فرموده: «کینه‌ورزی گروهی، شما را واندارد بر این که عدالت نکنید؛ عدالت کنید! که آن به تقوا نزدیک‌تر است.»
آن چه از نصوص دینی در مورد مسئله ارتداد فهمیده می‌شود، فقط منطبق بر تمرد بر قوانین همراه با انجام اعمال قتل و چپاول است؛ آن‌طور که در جاهلیت عادت بعضی قبایل بدوی بود و به همین جهت می‌بینیم که تمام ماجراهای ارتداد در زمان پیامبر از این نوع بوده است و صرف انتقال از یک دین به دینی دیگر نبود. هم‌چنان که صریح آیات قرآن دلالت دارند که اکراهی در دین نیست: "لا اکراه فی الدین". این آیه در مورد مسلمانانی نازل شد که مسیحی شدند و پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از نزول این آیه از پیگرد و ملزم کردنِ آنان به بازگشت به اسلام نهی کرد.

* شما برای مؤسسه تحت نظرتان که به گفت‌وگوی ادیان می‌پردازد ،از عنوان «گفتگوی انسانی» استفاده کرده‌اید؛ چرا از این نام به جای عنوان متعارف «گفت‌وگوی بین ادیان» استفاده کرده‌اید؟

این مؤسسه به گفتگو در همه زمینه‌های اختلاف‌برانگیز مربوط به انسان پرداخته و شامل عرصه‌های متنوعی مانند: تربیت، جامعه، اخلاق، فرهنگ، ایمان و هنر می‌شود. هدف از این گفتگو، شکل‌گیری انسانی نو با نگرش‌های پیشرفته است که قادر به ساخت جامعه سالم و سپس ملت و امت موفق باشد.
فرهنگ گفت‌وگو برای شناخت دیگران و به ویژه آراء و اعتقادات آنان است، نه برای تغییر دادن آن ها. هدف از این فعالیت جمعی گفتگومحور آن است که به پیشرفت و تکامل عناصر تشکیل دهنده جوامع، ملت‌ها و امت‌ها یاری رسانده و نگرش‌های دینی مختلف را بر مبنای محبت و مودت گرد هم آورد و نیز به رشد فرهنگ تسامح و برچیدن فرهنگ شر و نفرت و دشمنی و تفرقه از میان انسان‌ها کمک کند. برای همین گفت‌وگو بر پایه اصول مشترک انسانی نظیر ادله عقلی و شیوه فکری و مکاتب استدلالی مورد پذیرش عموم انسان ها شکل گرفته است. ادیان نیز به عنوان بخشی از تمدن بشری به این اصول مشترک کلی پایبند هستند. پس عنوان گفت‌وگوی انسانی در صدد آن است که نگاه‌ها را متوجه این اصول و روش‌های فکری سازد که میان نوع بشر مشترک هستند. علاوه بر این، گفت‌وگو باید میان قشر متدین و غیرمتدین هم گسترش یابد ؛ بنابر این عنوان گفتگوی بین ادیان اساساً وجود دسته‌ها و گروه‌های غیر متدین را نادیده می‌گیرد.
ممکن نیست ما بتوانیم از نظریات الغایی و تعصبات دینی و مذهبی در برابر دیگری رهایی یابیم مگر این که به اصل و اساس مشترک میان انسان‌ها که همان انسان بودن است، رجوع کنیم. همه ما پیش از آن که پیرو مذهب، دین یا قومیت خاصی باشیم، انسان هستیم و در جایگاه انسانی در بسیاری از اصول اخلاقی و خواسته‌های نفسانی و روش‌های فکری اشتراک داریم و این، آن چیزی است که ما را قادر می‌سازد تا گفت‌وگویی شامل و جامع همه آراء شکل دهیم و به فهمی مشترک و عمیق‌تر و همزیستی مسالمت‌آمیزتر دست پیدا کنیم.

* شما درباره انتخابات اخیر عراق فتوایی داده‌اید که بر اساس آن انتخاب سکولارها را بدون مانع شمردید. آیا این فتوا بدین معنا نیست که حاکم می‌تواند غیر مسلمان هم باشد؟

اول این که سکولارها ضرورتاً نامسلمان نیستند، بلکه سکولارها معتقدند باید بین دین و سیاست تمایز گذاشت. از این رو بسیاری از سکولارها مسلمانند و به شریعت نیز در زندگی خصوصی‌شان ملتزمند. بنابراین مانعی نیست در صورت وجود شرایط لازم برای اداره حکومت به آن ها رأی دهیم. این شرایط عبارتند از: شایستگی، میهن‌دوستی و پاک‌دستی. آن چه باید در آن تدقیق شود، وجود این شرایط ضروری است نه دیانت افراد.
دوم این که مسئله انتخابات و تشکیل حکومت در زمان ما نوعی از وکالت است و در فقه هیچ‌گاه شرط اسلام برای توکیل وکیل بیان نشده است. سوء تفاهم در این‌باره از آن جا برمی‌خیزد که بین نمونه حکومت‌های قدیم و امروز، تفاوت نمی‌گذارند. بلی! دولت در زمان قدیم مصداق سلطنت مطلقی بود که می‌کوشید ولایت خود را بر همه ابعاد زندگی بشر زمان خود بگستراند و از این رو، اگر نامسلمانی به سلطنت می‌رسید، چه‌بسا بر مسلمانان قیودی می‌گذاشت و آن ها را از التزامات دینی‌شان باز می‌داشت که به اقتضای آیة «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» باید از سلطه آن کافران جلوگیری می‌شد، اما در زمانه ما که نظام‌های دموکراسی بر پا شده‌اند، آن چه حاکمیت می‌یابد، قانونی است که مردم انتخاب کرده‌اند و بازتاب خواسته آنان است و حاکم، ولایتی بر مردم ندارد، بلکه او تنها وکیلی منتخب است که اغلب مردم او را برگزیده‌اند تا امور عامه مردم را اداره کند. در حقیقت، اینجا یک فرد حکومت ندارد، بلکه گروهی از افراد و نهادها در چارچوب قانون مشخص با هم کار می‌کنند. بنابراین، مانعی ندارد که غیر مسلمانی را انتخاب کنند تا برای اجرای قانون اقدام کند، حال این فرد وکیل که همه شرایط توکیل را دارد، ممکن است برای کارهای عالی نظام یا در مراتب پایین، جایگاه وکالت داشته باشد. در اینجا ولایت از آن مردم است.

* روابط دنیای عرب و ایران در اثر اختلافات دینی و مذهبی به شدت به تیرگی گراییده است. چه برون‌یافتی از این معضل می‌بینید؟

ایران همسایه مهمی برای دنیای عرب به شکل عام و برای عراق به شکل خاص است. منافع فراوان اقتصادی و اجتماعی، ملت های این منطقه را به هم پیوند می‌دهد. پس به دور از خرد و حکمت است که درهای خود را به روی همسایگانمان ببندیم. روابط اطراف مختلف فعال در منطقه باید بر مبنای مصالح مشترک و احترام متقابل شکل گیرد تا از آفت‌های کنونی به دور گشته و همگان از سود روابط سازنده بهره‌مند شوند.
از سوی دیگر باید به وجود قرائت های مختلف از دین اسلام اذعان داشت و احترامی فراگیر به همه آن ها داشت. ده‌ها قرائت رایج از دین اسلام در منطقه وجود دارد که در صورت برقراری احترام متقابل بینشان، بسیاری از تنش‌های موجود کاسته خواهند شد. از این منظر بر روحانیان است که پای دین را از خشونت های جاری بیرون کشند و قرائتی انسانی از آن به پیروانشان ارائه دهند و سیاستمداران نیز باید از سوء استفاده از دین برای پیشبرد اهداف سیاسی‌شان پرهیز کنند.
 
منبع: دین آنلاین- 24-2-93