دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

حق حیاتی قصاص


حق حیاتی قصاص 

سیدمصطفی محقق داماد

در قرآن مجید در خصوص قصاص آیات متعددی وجود دارد. در یکی ازآیات گویی به فلسفه قصاص و حکمت آن اشاره شده است. اما آیه مزبور در ادبیات اسلامی با برداشت های متفاوتی روبه رو شده که نیاز به بحث و گفتگو دارد. آیه چنین است:

لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یاأُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُم ْتَتَّقُونَ (بقره/179)

اى صاحبان خِرد! براى شما در قصاص، حیاتی است، شاید شما تقوا پیشه کنید.

بی شک به موجب نص صریح آیه فوق حیات حکمت قصاص برشمرده شده است، ولی با توجه به «نکره» بودن کلمه حیات باید آن را نه مطلق حیات که  گونه خاص از حیات تفسیر کنیم و به دیگر سخن زندگانی ای متفاوت از زندگانی رائج فلسفه قصاص محسوب شده است. نکته دیگر این که در انتهای آیه راز اثر مترتب بر آن حیات را تقوی و پارسایی اعلام گردیده است.

اینک سوال این است که قصاص یعنی چه که برآن حیات و به دنبال آن تقوی و پارسایی مترتب است؟

آیا قصاص یعنی اجرای حق انتقام از رهگذر کشتن قاتل توسط اولیای دم مقتول؟


اگر این چنین است، انتقام امری راجح خواهد بود و عفو امری مرجوح و بنابراین:

اولاً کسانی که از چنین حقی استفاده نکنند، یعنی بزرگوارانه عفو و یا در قبال اخذ دیه قاتل را ببخشند بی گمان از چنین حیاتی محروم خواهند شد و با توجه به این که خواست خداوند متعال آن است که جامعه مومنین از چنین حیاتی برخوردار شوند، عفو کنندگان که مانع وصول حیات به جامعه مومنین شده اند، در واقع نوعی مقابله با اراده حق متعال انجام داده و طبعا مبغوض درگاه خدا خواهند بود. 

ثانیاً با توجه به ذیل آیه شریفه که آمده است: «لعلکم تتقون»، بنابراین برداشت ،انتقام گرفتن از  قاتل از موجبات تقوی خواهد بود؛ درحالی که این خلاف عموم و اطلاق آیه شریفه زیر است:

وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ ‏لِلتَّقْوى‏/بقره/237

گذشت کردن شما به پرهیزکارى نزدیک تر است‏.

به طورکلی این گونه برداشت با نهادهای اخلاقی گوناگونی که جملگی از مسلمات ادبیات اسلامی است، در تعارض صریح قرارخواهد داشت، ازآن جمله:

الف- نهاد عفو

درقرآن عفو و گذشتن از اعمال خطای دیگران زیر مجموعه احسان  و دوستی با انسان ها شمرده شده و بهشت را جایگاه کسانی دانسته که از خطای دیگران در می گذرند است: 

«....والعافین عن الناس والله یحب المحسنین-3/133)

انْتُبْدُوا خَیْراً أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا قَدیراً (نساء/149)

اگر در باره خلق به آشکار یا پنهان نیکى کنید، یا از بدى دیگران بگذرید که خدا همیشه از بدی ها در مى‏ گذرد، با آن که در انتقام بدان توانا است (149).

ناگفته پیداست که نمی توان گمان کرد که عفو در زمانی است که قدرت انتقام نباشد و یا خطایئ مانند قتل از کسی سرنزده باشد؛ زیرا ماهیت عفو در جایی است که آن سویش توان انتقام است،همان طور که در آیه فوق در کنار واژه «عفو» واژه «قدیر» یعنی توانای برانتقام آمده است. وانگهی در آیه قتل عمد به صراحت آمده است:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلى‏ الْحُرّ ُبِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثى‏ بِالْأُنْثى‏ فَمَنْ عُفِیَ ‏لَهُ مِنْ أَخیهِ شَیْ‏ءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَداءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسانٍ ذلِک َتَخْفیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى‏ بَعْد َذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلیمٌ (بقره/178)

اى کسانى که ایمان آورده ‏اید، درباره کشتگان بر شما قصاص  چنین مقرّر شده: آزاد در برابر آزاد و بنده در برابر بنده و زن در برابر زن. پس هرکس که از جانب برادر خود عفو گردد ،باید با خشنودى از پى اداى خون‏بها رود و آن را به وجه نیکو بدو بپردازد. این حکم، تخفیف و رحمتى است از جانب پروردگارتان و هرکه از آن سر باز زند، بهره او عذابى است دردآور. (178)

جالب است که قرآن مجید قاتل و بستگان عفو کننده مقتول را برادر خوانده است که دال بر نهایت شدت عاطفه و احساس است و بر این گفته پای می فشارد که حتی با وقوع قتل از سوی یک شخص نباید رشته اخوت پاره شود ،بلکه بالعکس با عفو باید این ر محکمتر گردد.

حضرت مولی در نهج البلاغه فرموده است: 

«اولی الناس بالعفو اقدرهم علی العقوبة» (حکمت 52) 

شایسته‏ ترین افراد به گذشت، تواناترین آنان بر کیفر است. 

دقیقا خود مولی در مقام وصیت به فرزندانش نسبت به قاتل خویش فرمود:

إن أنا عشت فأنا أولى به بالعفو عنه وأنا أعلم بما افعل به.

من اگر زنده ماندم ،شایسته ترین افراد نسبت به گذشت خواهم بود و می دانم چه کنم.

نویسنده معاصر شوکت مکاری کتاب مستطابی  درباره عفو در سنن اسلامی ومسیحی تالیف نموده است .او می گوید عفو الهی نسبت به بندگان در فضای تفضل و احسان صورت می گیرد ،نه در فضای عدالت و برای نظر خود از کتاب فخر رازی (م.604ه) متکلم مسلمان در قرون ششم و هفتم هجری تایید می آورد.[1]

از امام صادق منقول است که در تعریف عفو می‌فرمایند: 

عفو کردن و از تقصیر گذشتن با وجود قدرت و انتقام، طریقه پیامبران و متقیان است و معنی عفو آن است که هر گاه از کسی جرمی و تقصیری نسبت به تو واقع شود، پیِ او نروی و به او اظهار نکنی و از ظاهر و باطن فراموش کنی و احسان را به او زیاده‌تر از پیش کنی[2]

و امام رضا علیه السلام می‌فرمایند: 

«هرگز دو گروه با هم رویاروی نشدند، مگر این که باگذشت‌ترین آن‌ها پیروز شد.[3]

ب- صفح

صفح خصلتی افزون بر عفو مورد سفارش وتوصیه قرآن است و یکی از مظاهر احسان و دوستی محسوب شده است.(5/13) صفح به معنای روی گردانی  نه تنها از خطاها حتی از خیانت های عمدی دیگران است. منظور از روی گردانی این است که شخص حتی به شخص مرتکب خلاف یادآوری هم نکند. به کلی فراموش کند و به تمام صورت روی را برگرداند که گویی چنین اتفاقی نیفتاده است.

ج- احسان کردن در پاسخ دشمنی

برای دوست سازی از میان انسان هایی که با ما دشمنی ندارند، راه ها یی وجود دارد که شاید همه آن ها که بدین امر موفق شده اند آن راه ها را شناخته اند و چندان مشکل نیست، ولی مبدل نمودن دشمن به دوست کار آسانی نیست. 

وَلَاتَسْتَوِى الحْسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتىِ هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلىِ‏ حَمِیمٌ(34فصلت) وَمَا یُلَقَّئهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبرَواْ وَمَا یُلَقَّئهَا إِلَّا ذُوحَظٍّ عَظِیمٍ(35)

وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَنِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ(36)

و نیکى و بدى برابر نیست، [بدى دیگران را] به شیوه ه‏اى که نیکوتر است ،دور کن که [اگر چنین کنى‏] آنگاه آن که میان تو و او دشمنى است همچون دوستى نزدیک و مهربان گردد. (فصلت/34) و از این [صفت‏]- که بدى را به نیکى پاسخ دهند- برخوردار نشوند مگر آنان که شکیبایى کنند و از این [خصلت‏] برخوردار نشود مگر آن که داراى بهره ‏اى بزرگ [از خردمندى و کمال انسانى‏] است. (35) و اگر تو را وسوس ه‏اى از شیطان برسد که بشوراندت، پس به خداى پناه ببر، که اوست شنوا و دانا. (36)

برداشت مورد نظر نگارنده

 افزون بر ادله نقلیه مذکور در فوق ترجیح عفو بر انتقام از مستقلات عقلیه می باشد وحسن آن را عقل تایید می نماید. شاهدش آن است که وقتی قاتلی در پای چوبه دار توسط خانواده مقتول عفو می شود، همه انسان ها بر بخشنده آفرین می گویند. بنابراین برای حیاتی که قرآن مترتب بر قصاص فرموده، اندیشه دیگری باید فراهم سازیم.

به نظر می رسد قرآن مجید حیات را بر وجود حق قصاص مترتب نموده است نه به اجرای آن. حق قصاص نهادی است که حاوی دو مفهوم است ؛ ایجابی و سلبی. در بخش ایجابی رساننده وجود حقی است برای مجنی علیه که به موجب آن او قادر بر انتقام می گردد. و در بخش سلبی عدم جواز تعدی از شرط برابری و مقابله به مثل. او مجاز نیست اندکی از حد تجاوز کند که در این صورت خود او ظالم و متعدی محسوب خواهد شد.

قابل ذکر است که درک عمیق واهمیت این بخش سلبی برای ما منوط به آن است که خود را در فضای زمان نزول آیات و روحیه حاکم بر مردم آنروز قرار دهیم.  چنانچه شأن نزول آیه قصاص گواهی می دهد، این آیه در مقام بیان اعتداء و تقابل به مثل جمعی و قبیله ای است و قصاص در سوره مائده، به بیان اعتداء فردی پرداخته است. حسب شواهد تاریخی برخی قبائل عرب که قسم خورده بودند: "در قبال قتل بنده ای از قبیله خود، فردی حر از قبیله قاتل را بکشند و در قبال کشته شدن زنی، مردی را از قبیله قاتل از میان بردارند"  درمقابل قتل یک نفر یک گروه را بکشند . این تبختر و خود برتربینی، که به بغی منجر می گردیده، مخالف معنای دقیق قصاص بوده است. چون تقابل به مثل ایجاب می کند که در صورت بنده و یا زن بودن قاتل و مقتول، قاتل کشته شود و لو این که زن و یا بنده باشد، نه این که جنس ،به خیال خودشان، ممتازتر از مقتول را  به گمان همسان بودن وضیع قبیله خودی، با رفیع قبیله مقابل!!  قصاص کنند. مقتضای مقابله به مثل حق کشتن یک نفر در مقابل یک نفر است.[4]

بنابراین حیاتی بودن قصاص در این است که شخص ولی دم حق داشته باشد در مقابل کشتن یک نفر از بستگان او تنها از شخص قاتل انتقام بگیرد و هر گونه تعدی بر او ممنوع باشد. ومعنای «کُتب» که واجد نوعی معنای الزام است، هرگز به معنای الزام بر اجرای قصاص نمی باشد. الزام بر تقیّد به ممنوع شدن از تجاوز و امتناع از تعدی است.

تخفیف موجود در شریعت احمدی

در آیه شریفه سوره بقره پس ازمطرح شدن عفو آمده است: 

ذلِکَ تَخْفیف ٌمِنْ رَبِّکُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى‏ بَعْد َذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلیمٌ (بقره/178)

این تعبیر در مقام امتنان بر امت اسلامی است و وجه امتنان در مقایسه حکم حق مجازات قاتل عمدی در اسلام (که ریشه در اعتدال و جامعیت این شریعت الهی دارد) نسبت به شریعت های پیش از خود، هویدا می گردد. در شریعت موسوی و در میان بنی اسرائیل، مطابق برخی شواهد، مجازات قاتل تنها کشتن او بوده است [5] و ولی دم امکان عفو و یا اخذ دیه نداشته است. اگر این نسبت به شریعت موسوی صحیح باشد، بدین معناست که در این شریعت، اصلا قصاص حق اولیای دم نبوده و صرفا کشتن قاتل مجازاتی بوده که حاکم اجرا می ساخته هرچند که عنوانش قصاص بوده است. چرا که یکی از ویژگی های حق آن است که صاحب آن می تواند از آن درگذرد و به دنبال اعمال آن نباشد.[6]

البته فرازهایی از تورات صحت این انتساب را ثابت می کند.« ... کشتن انسان جایز نیست ؛زیرا انسان شبیه خدا آفریده شده ا.ست هر حیوانی که انسانی را بکشد، باید کشته شود. هر انسانی هم که انسان دیگری را به قتل برساند، باید به دست انسان کشته شود ...»[7] 

پس انحصار مجازات مجرم به قتل عمد در قصاص، بدین معنا خواهد بود که این مجازات یکی از احکام الهی بوده است نه یکی از حقوق انسانی که تعلق به ولی دم دارد. در این صورت، تفاوت شریعت اسلامی با برخی از شریعت های سابق این خواهد بود که خداوند متعال، در آخرین شریعت خود، قصاص را از عداد حق الله خارج نموده و آن را به فهرست حقوق انسانی اضافه نموده است. و این خود تخفیف و آسان گیری مهمی است که برای مردم رخ داده است. لذا امروزه فقهاء، حق بودن قصاص را امری بدیهی دانسته اند. به اصطلاح حقوق معاصر قصاص از مباحث حقوق خصوصی محسوب شده وآیین دادرسی آن هم در قضای اسلامی ازهمان قواعد پیروی می کند، هرچند که به دلیل آن که مجری آن حکومت است از حقوق عمومی اسلامی دانسته می شود.

       در شریعت عیسوی، قاتل باید عفو می شده و امکان قصاص از سوی ولی دم وجود نداشته است. اسلام با عنایت به عواطف، هیجانات و تألمات روحی ای که اولیای دم در اثر کشته شدن عزیز خود متحمل شده اند، حق مقابله به مثل را برای آنان محترم شمرده و از سویی دیگر راه را برای ابراز احساسات نوع دوستانه و گذشت از سوی اولیای دم هموار ساخته و اجازه عفو با اخذ دیه و یا بدون آن را صادر نموده است. با این حکم جامع اسلامی، ولی دم، خود را مواجه با دو گزینه می بیند که در انتخاب هر کدام، آزاد است و البته قرآن با به هیجان درآوردن حس نوع دوستی بازماندگان، تلویحا تمایل خود را به انتخاب گزینه عفو نشان داده است. این است معنای حکم اعتدالی و کامل اسلام که با التفات به تمامی جهات دخیل در یک حکم الهی، همراه بوده و از سنگینی و طاقت فرسا بودن عمل به آن، فاصله دارد. چنانچه حکم مجازات قاتل در شریعت موسوی حاوی چنین ثقالتی است.

 

..........................................................................

پاورقی:

توضیح سایت بازنگری در متون دینی: این مقاله بخشی از کتاب در دست انتشار استاد محقق داماد با عنوان فقه استدلالی جزائی تطبیقی (شرحی بر بخش جزائی کتاب نهج الحق علامه حلی) است که با هماهنگی وی منتشر می گردد.

منبع:سایت استاد ترکاشوند


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد