چرا کتاب نمی خوانیم؟
1- کتاب نمی خوانیم ،زیرا نیازی به کتاب احساس نمی کنیم.
2- کتاب نمی خوانیم، زیرا دچار خود شیفتگی فرهنگی شده ایم.
و
.
.
.
3- کتاب نمی خوانیم، زیرا از شک کردن در پایه های نظری مان می ترسیم.
4 - کتاب نمی خوانیم، زیرا احساس می کنیم به قله های یقین رسیده ایم.
5- کتاب نمی خوانیم، زیرا فکر می کنیم مسئله مبهمی وجود ندارد.
6 - کتاب نمی خوانیم ،چون کتاب خواندن کار سختی است.
8 - کتاب نمی خوانیم، زیرا بیش از حد ساده انگاریم و ذهن بسیط داریم.
9- کتاب نمی خوانیم، زیرا هیچ چیز برای ما جدی نیست.
10- کتاب نمی ،زیرا به تدریج ،پیمانه معرفتی مان ظرفیت خود را از دست داده است.
11- کتاب نمی خوانیم ،زیرا به تناقضات درونی مان آگاه نیستیم.
12- کتاب نمی خوانیم، زیرا ملتی توده وار هستیم .
13- کتاب نمی خوانیم، زیرا ارزش دانایی و آگاهی را نمی دانیم.
14- کتاب نمی خوانیم، زیرا سطح خوشایندهای ما به نحو رقت آمیزی نزول کرده است.
15- کتاب نمی خوانیم ،زیرا نمی دانیم و نمی دانیم که نمی دانیم.
همان چیزی که با عنوان جهل مرکب از ان نام می برند.
16- کتاب نمی خوانیم، زیرا: راه تقلید و پیروی و تبعیت را راحت تر یافته ایم.
17- کتاب نمی خوانیم، زیرا: تن به تحقیر ندانستن داده ایم و به این تحقیر هم عادت کرده ایم. حقارت جهل، آزارمان نمی دهد. نادانی را عیب نمی دانیم.
18- کتاب نمی خوانیم ،زیرا: در فرهنگ جاری مان، گفت و گو را کنشی فضیلت مندانه نمی دانیم و مهارت گفت و گو نداریم.
19- کتاب نمی خوانیم، زیرا: زندگی پر هیاهو و نمایشی را برگزیده ایم. ما دچار وضعیت اسف باری گشته ایم.
20- و بالاخره، کتاب نمی خوانیم، زیرا در مجموعه زندگی اجتماعی مان، دانا شدن و خردمندانه زیستن، جایی ندارد و دردی از ما دوا نمی کند.
(خلاصه ای از 20 پاسخ به یک پرسش. در مجموعه: علی زمانیان)