دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

خانه تکانی باورها

ارزش چند دقیقه زمان گذاشتن را دارد...

خانه تکانی باورها

خبر فوق یکی از نمونه خبر هایی است که در مورد تاثیر شدید مثبت اندیشی بر سلامت جسم و روان هر از گاهی در یکی از رسانه ها پخش می شود...اما کو گوش شنوا؟

  چقدر خوبه که هر از گاهی باورهایمان را یه مروری کنیم. بد نیست آدم چند وقت یه بار ذهنیات و تفکراتش رو خانه تکانی کنه .واضح تر بگم.ما در مورد رفتار و افکارمون بیشتر از اونی که فکر کنیم، بر حسب عادت فکر می کنیم و عمل می کنیم. برای چند لحظه بدون تعصب این مطلب رو بخونیم. قبول؟!

قبل از ادامه بحث آزمایش زیر را بخوانید. خیلی جالب و خواندنی است:  

بقیه در ادامه مطلب...

  

به افکارت عادت نکن

 در این شکل شما سه تصویر می بینید. تصویر وسط مشکی و تصاویر چپ و راست رنگی است . تصویر راست از راست به چپ می چرخد و تصویر چپ از چپ به راست . نکته جالب این است که اگر تصویر مشکی وسط را همزمان با یکی از تصاویر چپ یا راست نگاه کنید با همان تصویر و به همان جهت می چرخد.

 

 http://myup.ir/images/87950564406795163820.gif

اشتباه نکنید این خطای دید نیست، خطای مغز است.

 همان مغزی که باورهای ما را می سازد؛ باورهایی که دودستی به آن ها چسبیده ایم.

 گاهی باورهای ذهنی ما چیزی بیشتر از عادت های فکری مان نیست.

  

""باورها""

دانشمندان برای بررسی تعیین میزان قدرت باورها بر کیفیت زندگی انسان ها آزمایشی را در « هاروارد یونیورسیتی » انجام دادند :

80 پیرمرد و 80 پیرزن را انتخاب کردند . یک شهرک را به دور از هیاهو برابر با 40 سال پیش ساختند . غذاهای 40 سال پیش در این شهرک پخته می شد . خط روی شیشه های مغازه ها ، فرم مبلمان ، آهنگ ها ، فیلم های قدیمی ، اخباری را که از رادیو و تلویزیون پخش می شد ، مطابق با 40 سال قبل ساختند . بعد این 160 نفر را از هر نظر آزمایش کردند :

تعداد موی سر ، رنگ موی سر ، نوع استخوان ، خمیدگی بدن ، لرزش دست ها ، لرزش صدا ، میزان فشار خون ... بعد این 160 نفر را به داخل این شهرک بردند ، بعد از گذشت 5 الی6ماه کم کم پشتشان صاف شد ، راست می ایستادند ، لرزش دست ها به طور ناخودآگاه از بین رفت ، لرزش صدا خوب شد ، ضربان قلب مثل افراد جوان ، رنگ موهای سر شروع به مشکی شدن کرد ، چین و چروک های دست و صورت از بین رفت .

علت چه بود ؟

  خیلی ساده است . آن ها چون مطابق با 40سال پیش زندگی کردند ، باور کرده بودند 40 سال جوان تر شده اند .

انسان ها همان گونه که باور داشته باشند، می توانند بیندیشند . باورهای آدمی است که در هر لحظه به او القا می کند که چگونه بیندیشد .

اصولا فرق بین انسان ها ، فرق میان باورهای آنان است . انسان های موفق با باورهای عالی ، موفقیت را برای خود خلق می کنند . انسان های ثروتمند ، باورهای عالی و ثروت آفرین دارند که با اعتماد به نفس عالی خود و بدون توجه به تمام مسائل به دنبال کسب ثروت می روند و به لحاظ باورهای مثبتشان به ثروت مطلوب خود می رسند .

قانون زندگی قانون باورهاست . باورهای عالی سرچشمه همه موفقیت های بزرگ است .توانمندی یک انسان را باورهای او تعیین می کند ..

انسان ها هر آنچه را که باور دارند، خلق می کنند . باورهای شما دستاوردهای شما را در زندگی می سازند . زیرا باورها تعیین کننده کیفیت اندیشه ها ، اندیشه ها عامل اولیه اقدام ها و اقدام ها عامل اصلی دستاوردها هستندو

حکایت دوم:

انیشتین می‌گفت : « آنچه در مغزتان می‌گذرد، جهانتان را می‌آفریند. »

استفان کاوی (از سرشناس ترین چهره‌های علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است که می‌گوید:« اگر می‌خواهید در زندگی و روابط شخصی‌تان تغییرات جزیی به وجود آورید، به گرایش‌ها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد کنید، باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض کنید .»

او حرف هایش را با یک مثال خوب و واقعی، ملموس‌تر می‌کند:

 « صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریباً یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود. تا این که مرد میانسالی با بچه‌هایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد. بچه‌هایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب می‌کردند. یکی از بچه‌ها با صدای بلند گریه می‌کرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن می‌کشید و خلاصه اعصاب همه‌مان توی اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچه‌ها که دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود، اصلاً به روی خودش نمی‌آورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازکردم که:

  «آقای محترم! بچه‌هایتان واقعاً دارند همه را آزار می‌دهند. شما نمی‌خواهید جلویشان را بگیرید؟» مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد می‌افتد، کمی خودش را روی صندلی جابه جا کرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعاً متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمی‌گردیم که همسرم، مادر همین بچه‌ها٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است. من واقعاً گیجم و نمی‌دانم باید به این بچه‌ها چه بگویم. نمی‌دانم که خودم باید چه کار کنم و ... و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد.»

استفان کاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره می‌پرسد:« صادقانه بگویید. آیا اکنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمی‌بینید؟ چرا این طور است؟ آیا دلیلی به جز این دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ » و خودش ادامه می‌دهد که:« راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعاً مرا ببخشید. نمی‌دانستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟ و....

اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور می‌تواند تا این اندازه بی‌ملاحظه باشد٬ اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب می‌خواستم که هر کمکی از دستم ساخته است، انجام بدهم .»

« حقیقت این است که به محض تغییر برداشت٬ همه چیز ناگهان عوض می‌شود. کلید یا راه حل هر مسئله‌ای این است که به شیشه‌های عینکی که به چشم داریم، بنگریم؛ شاید هر از گاه لازم باشد که رنگ آن ها را عوض کنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتی را از دیدگاه تازه‌ای ببینیم و تفسیر کنیم . آنچه اهمیت دارد خود واقعه نیست ؛بلکه تعبیر و تفسیر ما از آن است

 فقط 10 دقیقه بشینیم تو یه جای خلوت و تک تک طرز فکر ها و رفتارهایی که به طور نا خود اگاه عادتمون هست، مرور کنیم. می دونید چه اتفاقی می افته؟

اگر واقعا بدون تعصب تک تک اعمال و افکارمون رو مرور کنیم، به خوبی می تونیم خوب و بدهاش رو از هم تفکیک کنیم. خوب ها و به درد بخور هاش رو تقویت کنیم و بدها وکثیف هاش رو دور بیندازیم تا بیش ازاین تو زندگیمون دست و پامون رو نگیره. انسان به طور ذاتی بدون این که نیاز به اقا بالا سری داشته باشه، توانایی تشخیص خوب و بد رو داره. مگه نه؟؟؟!!!

 ******

 خب منظور  از این خانه تکانی چیه؟:

تو ادبیاتمون بهش می گن:

چشم ها رو باید شست .جور دیگر باید دید.....

تو ادبیات عرفانی مون هم بهش می گن:

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم..... .فلک را سقف بشکافیم وطرحی نو در اندازیم

با کلاس ها هم بهش می گن:

مهندسی مجدد یا ری انجینیرینگ:Re-Engineering

بزرگان هم بهش می گن:

مراقب افکارت باش که گفتارت می شود .مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود. مراقب رفتارت باش که عادتت می شود.مراقب عادتت باش که شخصیتت می شود و مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می شود..

مذهبی ها هم بهش میگن:

یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت

 قانون فعالیت های ذهن ناخودآگاه:

ذهن ناخود آگاه شما موجب می شود همه گفته ها و اعمالتان مطابق با الگویی انجام پذیرد که با تصویر ذهنی و باورهای شما هماهنگ است.

ذهن ناخود آگاه شما بسته به این که چگونه برنامه ریزی می کنید، می تواند شما را به پیش ببرد یا از پیشرفت باز دارد.

توی این خانه تکانی ذهن و رفتار چه اتفاقاتی می افته:

*بعضی باورها و ذهنیت ها رو باید تمیز کرد و غبار زمان رو ازش دور کرد ،سر و سامانی داد ، خیلی محکم تر اوون ها رو حفظ کرد و بهش بها داد.چه باورهای قشنگی داشتیم که به مرور زمان و دود زندگی یک نواخت سیاهی بهش نشسته و باید با چاشنی خاطره سر و سامانی بهشون داد و دوباره در ردیف اول قفسه باورهامون قرار بدیم

** بعضی از اوون باورها رو که اتفاقا از بس بهشون عادت کردیم، خیلی هم دم دست قرار گرفتند و همیشه مزاحمی برای دیدن باورهای قشنگمون هستند،باید برای همیشه فراموش کرد و در زباله دان فراموشی قرار داد.

***اگر خوب به این باورها دقت کنیم، می بینیم که بسیاری از رفتارهایمان ناشی از باورهایی است که از آن ها بیزار هستیم. ولی از بس در درون نا خود اگاهمان به آن ها عادت کردیم، وجود آن ها را فراموش کرده ایم.

جالب است که در این کنکاش متوجه رفتارهایی می شویم که به دلیل انتقام از کسانی که در حق ما ظلمی کرده اند و به آن ها دسترسی نداریم، به طور ناخوداگاه از اطرافیانمان انتقام می گیریم.!در صورتی که آن ها شاید خیلی هم ما را دوست داشته باشند، ولی این نفرت به قدری در درون ما نفوذ کرده که علاقه آن ها را نه تنها درک نمی کنیم، بلکه به طریقی سعی در آزردن آن ها داریم.

**** مثل این که مطلب داره پیچیده می شه.

****ضمنا اگر خوب دقت داشته باشیم، با تفکراتی در درون خود مواجه می شیم که اتفاقا خیلی هم به کارمان آمده و در برابر مشکلات زیادی از اون ها استفاده کردیم؛ ولی از بس که همیشه در دسترسمون بوده، قدرش رو ندونستیم و فراموشش کردیم و گذاشتیمش کنار. و حالا که با مشکل مواجه می شیم، یادمون رفته که چه ابزار خوبی رو کنار گذاشتیم و می تونستیم ازش استفاده کنیم. حالا که داریم افکارمون رو زیر و رو می کنیم، خوبه که دوباره اون باورها و ابزارها رو گرد گیری کنیم و ازشون استفاده کنیم.

 

(قوم پاک آریا) 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد