راستی (صداقت)
کلام حق:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَکُونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ. (توبه: 119)
ای مؤمنان، از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید.
یَوْمُ یَنفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ. (مائده: 119)
این (قیامت) روزی است که راستگویی راستگویان به آن ها سود خواهد داد.
اختران عصمت و ولایت
حضرت رسول(ص):
نیک رفتاری همراه با راستی از مظاهر کمال است. (پیام پیامبر، ص 493)
راستی بجویید، اگرچه در ظاهر ببینید که هلاکت در خود دارد؛ چراکه راستی در پایان جز نجات و رستگاری در خود ندارد و از دروغ بپرهیزید، اگر چه در آن نجات بیابید؛ چرا که فرجام آن جز هلاکت همراه ندارد. (همان، ص 765)
خداوند، دروغی را که موجب اصلاح باشد، دوستتر دارد از راستی که مایه فساد شود. (الحدیث، ج 1، ص 88)
حضرت امیر(ع):
راستی، پیروزمندترین راهنمایی است بهسوی خیر و سعادت و از همه راهنماها، ظفر یابندهتر به مطلوب و رسانندهتر به آن. (غررالحکم، ج 1، ص 193)
دنیا، جایگاه راستی و درستکاری است. اگر کسی راستگویی و درستکاری آن را تصدیق کند، سرایی است پر عافیت برای آنان که این حقیقت را به خوبی از آن درک کنند و بازار سرمایه اندوزی و بینیازی است برای کسی که از آن توشه برگیرد.
(سید مجتبی علوی تراکمهای، آینه یقین، قم، هجرت، 1374، ص 214)
امام صادق(ع):
خداوند به همه پیامبران و برگزیدگان خود مأموریت داد مردم را به راستگویی و امانتداری فرا خوانند که ندای فطرت است. (الحدیث، ج 1، ص 87)
قند پارسی
راستی پیش آر و یا خاموش کن وانگهان رحمت ببین و نوش کن
(مثنوی معنوی)
به صدق کوش که خورشید زاید از نفست
که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست
(حافظ)
پاکی گزین که راستی و پاکی بر چرخ بر فراشت مسیحا را
(پروین اعتصامی)
گوید از فرزند ایران راستگویی پیشه کن
پیشه ایران چنین بود از زمان پیشــــداد
(ملک الشعراء بهار)
راستی موجب رضای خداست کس ندیدم که گم شد از ره راست
(گلستان سعدی)
طاعت آن نیست که بر خاک نهی صورت خویش
صدق پیش آر که اخلاص به پیشــــانی نیست
(سعدی)
حدیث دیگران
ویلیام شکسپیر: هیچ میراثی گرانبهاتر از راستی و درستی نیست.
ضربالمثل
سرم را بشکن، ولی حقیقت را بگو. (مثل روسی)
All truths will not bear telling.
هر حقیقتی را نباید بر زبان آورد ( دروغ مصلحتآمیز به از راست فتنه انگیز).
Honesty is the best policy.
راستی، بهترین سیاست است.
گر نکته دان عشقی، بشنو تو این حکایت
پادشاهی را شنیدم که به کشتن اسیری اشارت کرد. بیچاره در حالت نومیدی، ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن؛ که گفته اند هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد، بگوید.
وقت ضــــــرورت چو نماند گریز دست بگیرد سر شمشیر تیــــز
اِذا اَیئَس الانسانُ طال لِسانُه کَسَنّور مغلوب یَصولُ عَلی الْکَلْب
ملک پرسید: چه می گوید؟ یکی از وزرای نیک محضر گفت: ای خداوند! میگوید: «وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ.» ملک را رحمت آمد و از سر خون او درگذشت.
وزیر دیگر که ضد او بود، گفت: ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفتن. این، ملک را دشنام داد و ناسزا گفت.
ملک روی از این سخن در هم کشید و گفت: مرا آن دروغ پسندیده تر آمد از این راست که تو گفتی؛ که آن را روی در مصلحتی بود و بنای این بر خبثی؛ و خردمندان گفتهاند: «دروغ مصلحتآمیز به از راست فتنه انگیز».
هر که شاه آن کند که او گوید حیف باشد که جز نکو گوید
(گلستان سعدی)