دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

یلدا حدیث میلاد عشق

یلدا ، حدیث میلاد عشق

 

" style="WIDTH: 501px; HEIGHT: 550px">

در واپسین روز پاییز چون خورشید این زورق زرین محبوب در کام وهمگین غروب فرو می رود و پلک خونین شفق این مردمک فروزان فلق را در پرده سرخ خود می پوشاند ،

شب تولد نوروز دیگری رقم می خورد . یلدا در افسانه ها و اسطوره های ایرانی حدیث میلاد عشق است.

شب یلدا مامی است مهربان که خورشید فروزان را چونان نوزادی در بطن خود می پرورد تا سحرگاهان با زایش او گیتی را نورباران و هستی را زرافشان سازد. ایرانیان پاک دل در این شب گردهم می آمدند و با میهمانی و سرور ، زایش نور را جشن می گرفتند. آنان دیده برهم نمی نهادند تا شمشیر سپیدرنگ سپیده ، نخستین نیش خود را بر قلب سیاه شب  بیفشرد و پس از آن نهری از نور بر سینه سیاه شب جاری  شود . آن گاه نور و پاکی را می ستودند و دمی می آسودند.

در نخستین روز دی ماه آنگاه که هودج اهورایی مهر بر اوج سینه سپهر، جگر جان را در تنور دل می سوخت و سراسر صحن و سرای گیتی را برمی افروخت ، ایرانیان زایش خورشید رفاه و رستگاری را تبریک می گفتند.

یلدا نام فرشته ای است، بالا بلند، با تن پوشی از شب و دامنی از ستاره . او که نرم نرمک با مهر و با نخستین شب پاییز آمده بود، هر شب ردای سیاهش را قدری بیشتر بر سر آسمان می کشید ، تا آدم ها زیر گنبد کبود آرام تر بخوابند.

یلدا هر شب بر بام آسمان و در حیاط خلوت خدا راه می رفت و لا به لای خواب های زمین لالایی اش را زمزمه می کرد. گیسوانش در باد می وزید و شب به بوی او آغشته می شد.

یلدا شبی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت . آتش که  همان عشق است. او آتش را در دلش پنهان کرد تا شیطان آن را ندزدد. آتش در وجود یلدا بارور شد.

فرشته ها به هم گفتند:

یلدا آبستن است. آبستن خورشید!! و هر شب قطره قطره خونش را به خورشید می بخشد .

و شبی که آخرین قطره را ببخشد، دیگر زنده نخواهد ماند.

فرشته ها گفتند:

فردا که خورشید به دنیا بیاید یلدا خواهد مرد.

یلدا آفرینش را تکرار می کند!

هیچ زمستانی ماندنی نیست...

حتی اگه همه شب هایش «شب یلدا» باشد.

راستی فردا که خورشید را دیدی به یاد بیاور که او دختر یلداست...

و یلدا نام همان فرشته ای است که روزی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت .

 پیشینه جشن شب یلدا و رسم و رسوم آن

تاریخچه شب یلدا

شب یلدا، درازترین شب سال و یکی از بزرگ ترین جشن های ایرانیان است. ایرانیان همواره شیفته شادی و جشن بوده اند و این جشن ها را با روشنایی و نور می آراستند. آن ها خورشید را نماد نیکی می دانستند و در جشن هایشان آن را ستایش می کردند. در درازترین و تیره ترین شب سال، ستایش خورشید نماد دیگری می یابد. مردمان سرزمین ایران با بیدار ماندن، طلوع خورشید و سپیده دم را انتظار می کشند تا خود شاهد دمیدن خورشید باشند و آن را ستایش کنند. خوردن خوراکی ها و مراسم دیگر در این شب بهانه ای است برای بیدار ماندن. 

واژه یلدا به معنای زایش ، زادروز و تولد است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‌شوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی بر پا می‌کردند.  از این رو به ماه دهم دی (به معنای روز) می گفتند که ماه تولد خورشید بود.

شرق شناسان و مورخان متفق القول اند که ایرانیان نزدیک به هفت هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز و آذر ماه را که درازترین و تاریک ترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می مانند، در کنار یکدیگر خود را سرگرم می کنند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیه آنان را تضعیف نکند و با به روشنی گراییدن آسمان و حصول اطمینان از بازگشت خورشید در پی یک شب طولانی و سیاه که تولد تازه آن عنوان شده است، به رختخواب می روند تا لختی بیاسایند.

مراسم شب یلدا (شب چله) از طریق ایران به قلمرو رومیان راه یافت و جشن «ساتورن» خوانده می شد. جشن ساتورن پس از مسیحی شدن رومی ها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه یافت که در همان نخستین سده آزاد شدن پیروی از مسیحیت در میان رومیان، با تصویب رئیس وقت کلیسا، کریسمس (مراسم میلاد مسیح) را ۲۵ دسامبر قرار دادند که چهار روز و در سال های کبیسه سه روز بیشتر از یلدا فاصله ندارد و مفهوم هر دو واژه هم یکی است. از آن پس این دو میلاد تقریباً باهم برگزار می شده اند.

آراستن سرو و کاج در کریسمس هم از ایران باستان اقتباس شده است، زیرا ایرانیان به این دو درخت مخصوصاً سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاریکی و سرما می نگریستند و در خور روز؛ در برابر سرو می ایستادند و عهد می کردند که تا سال بعد یک نهال سرو دیگر کشت کنند.

 

چند این شب و خاموشی؟  وقت است که برخیزم
وین آتـــــــــش  خنـــدان  را  با  صبــــح  برانگــــیزم
گر ســـــــــوختــــــــنم  باید،  افـــــروختـــــــنم  باید
ای عشـــــق بزن  در من،  کز شعـــله  نپرهــــــیزم
صد دشت شــــقایق چشــم،  در خون  دلـم  دارم
تا خود به کجــــا آخــــــــــر، با خـــــاک  در آمــــــیزم
چون کوه نشــــــستم من،  با تاب  و تب  پنـــهان
صـــــــــــد زلـــــزله  برخــــیزد، آنگاه  که  برخــــیزم
برخـــیزم  و بگشــــایم ، بنــــــد از دل  پرآتـــــــش
وین ســــیل گدازان  را ، از ســــینه  فـــــــرو ریزم
چون گـــریه  گلو گـــیرد ، از ابـر  فــــــــــــــرو  بارم
چون خشــم رخ افـــروزد، در صاعــــــــــقه آویــزم
ای سایه ! سحر خیزان  دلواپس  خــورشـــیدند
زندان شــــب  یلـــدا ،  بگشــــایم   و  بگـــریزم

 یلدا ، یعنی یادمان باشد که زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت.

 

محفل آریایی تان طلایی، دل هایتان دریایی، شادی هایتان یلدایی

پیشاپیش مبارک باد این شب اهورایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد