/a>
به اهتمام محمد بدیعى 256 صفحه، وزیرى، چاپ دوم، بهار 1378،انتشارات تشیع، قم کتابى که اکنون به معرفى آن مىپردازیم، یکى از آثار عرفانى است که به جنبههاى باطنى و معنوى نماز پرداخته و حقیقت آن را شرح داده است. در این کتاب سعى شده است با جمعآورى بخشهایى ازآثار عرفانى امام خمینى و سیدبن طاووس و شهید ثانى و فیض کاشانى و ملا مهدى نراقى و سید عبدالله شبر و میرزا جواد آقا ملکى (ره) که درباره حضور قلب در نماز است، به جهات معنوى این عبادت بزرگ پرداخته شود. براى معرفى بهتر این اثر پس از مقدمهاى کوتاه، اشارهاى به محتواى کتاب در بخشهاى مختلف آن خواهیم داشت.نماز حقیقى داراى دو بعد است: بعد ظاهرى که به منزله پیکره نماز است و بعد باطنى که روح و حقیقت آن مىباشد. هر یک از این دو بعد احکام و آداب ویژهاى دارند، نماز با وجود این دو بعد کامل مىشود، یعنى همانگونه که نماز بدون رعایت احکام و شرایط ظاهرى، باطل است. مراعات نکردن آداب باطنى و قلبى نماز نیز موجب قبول نشدن آن گشته، انسان را به قرب حضرت حق نمىرساند. بىشک از مهمترین آداب باطنى نماز، و بلکه تنها راه رسیدن به اسرار و آثار و نتایج آن، همانا حضور قلب است. بهره هر کس ازنماز، به اندازه حضور قلب اوست و چه زیبا فرموده آن مجاهد فىسبیل لله و عارف بالله، امام خمینى که:
«کلید گنجینه اعمال و باب الابواب همه سعادات، حضور قلب است که با آن، فتح باب سعادت بر انسان مىشود، و بدون آن جمیع عبادات از درجه اعتبار ساقط مىگردد».
کتاب حاضر، برگرفته از افادات عالمان ربانى و عارفان الهى است که خود از اصحاب سیر و سلوک بوده و در پى سالها عبادت و مجاهدت و ریاضت، راه وصول به قرب الهى را طى نموده و به جوار ربالعز نایل آمده و همواره خود را حاضر در محضر او دیدهاند. آن بزرگان با استفاده از انوار سخنان معصومین علیهم السلام کتابهاى ارزشمندى درباره آداب باطنى و قلبى نماز تالیف کردهو آنها را اسرار الصلاه نام نهادهاند. در میان این آثار، در زمینه «حضور قلب در نماز» اثر مستقلى به چشم نمىخورد، گرچه برخى از این عالمان سترگ بخشى از اثر خود را به آن اختصاص دادهاند. در این نوشتار مطالب مربوط به حضور قلب در نماز، از لابه لاى آثار آن بزرگان گردآورى شده و به جویندگان حقایق و معارف ناب اسلامى عرضه شده است.
بندگى و عبادت مانند کالبد و تنى است که جان و روان آن، همان توجه قلبى به پیشگاه حضرت پروردگار است. این توجه و اقبال، میزان قبولى اعمال و معیار فزونى پاداشها در دارالجنان است. ودر پرتو همین توجه و روى کرد، انسان مىتواند خود را شایسته بهشتبرین و نعمتهاى جاوید آن سازد. نعمتهایى که هرگز دیدهاى نظیر آن را ندیده و گوشى شبیه آن را نشنیده و به قلب انسانى خطور ننموده است. به وسیله همین اقبال و توجه باطنى است کهانسان خاکى مىتواند به جهان پاک ملکوت راه بیابد و در افق پهناور فرشتگان بال بگشاید و از جهان غیب و شهود کسب فیض کند.
در پرتو این توجه و اقبال قلبى، از عبادتى اندک، پاداشى بی کران به دست آید. میزان پاداشها بستگى به این توجه درونى و اقبال قلبى در افعال و اقوال، و حرکات و سکنات، و تفکر دراسرار نهفته در عبادت مورد نظر دارد. قلب به دلیل صفا و جلایى که دارد، همانند یک آیینه صاف و شفاف مىتواند انوار و تجلیات الهى را به سوى خود جذب کند، ولى دراثر عوامل خارجى که برخلاف روحانیت و نورانیت ذاتىاش مىتواند بر آن عارض شود، استعداد پذیرش تجلیات ربانى را از دست مىدهد و قابلیت پذیرش آلودگىها و تباهىها و محرومیتها در آن پدید مىآید. استعداد پذیرش انوار الهى در قلب، به حدى است که مىتواند دراثر تابش انوار الهى به جایى برسد که حقایق بسیارى براى او کشف شود و دقایق بىشمارى براى او منکشف گردد. کوتاه سخن این که به مجرد به پا داشتن صورت نماز و تلاش براى اداى تکلیف، شیطان از تو دور نمىشود، بلکه براى راندن آن رعایت اصول دیگر، از جمله اصلاح درون و پیراستن خویش از رذایل لازم است که صفات نکوهیده یاران و انصار شیطان است و بدون دفع صفات رذیله، عبادت نه تنها سودى نمىبخشد، بلکه احیانا ضرر هم مىرساند. مرحوم شهید ثانى سپس وارد بحث لزوم حضور قلب در نماز شده و بااستفاده از آیات و روایات بسیارى به اثبات این موضوع مىپردازدکه در همه عبادتها به خصوص نماز که در راس آنها قرار دارد، حضور قلب لازم است. ایشان در ادامه بحث پس از ذکر احادیث فراوان مىفرماید:
از احادیثى که نقل کردیم استفاده مىشود که قبولى نماز مشروط به توجه قلبى به سوى خداوند و روى گرداندن از غیر اوست، و نیز قبولى نماز موجب قبولى دیگر اعمال است. از اینرو اهمیت حضور قلب و توجه درونى در نماز، به خوبى روشن مىشود، و نیز واضح مىشود که بىتوجهی و غفلت از آن، موجب خساراتى بزرگ و زیانى جبران ناپذیر است.
از این رو مىتوان گفت: بهترین راه ایجاد حضور قلب و توجه خاطر، مبارزه جدى با هجوم افکار پراکنده و آشفته است. براى دفع هجوم این افکار و اوهام، راهى جز دفع انگیزههاى آنهانیست، زیرا افکار پراکنده به انسان فشار مىآورد و مانع توجه قلب مىشود، لذا باید علل و اسباب آن را یافت و از بین برد.
علل هجوم این افکار دو نوع است: 1. خارجى 2. داخلىایشان پس از آن به بررسى هر یک از دو عامل فوق پرداخته و علت دوم را مهمتر دانسته و مىفرماید: علل داخلى تشتت افکار از علل خارجى آن شدیدتر است و لذا مبارزه با آن نیز سختتر است. زیرا کسى که افکارش دستخوش امواج سهمگین اقیانوس زندگى شده، و رشته ارتباطش از هم گسسته، و مرغ افکارش از شاخهاى به شاخهاى مىپرد، فروبستن دیده، در نماز، اورا سودى نمىبخشد، و افکارش در یک نقطه تمرکز پیدا نمىکند، زیرا آنچه در دل جاى گرفته، براى پراکندگى خاطر کافى است. براى مبارزه با عوامل داخلى تشتت افکار، مناسبترین راه ایناست که نمازگزار خود را به فهم معناى مطالب نماز وادار کند، تا هر مطلبى که به زبان مىراند معناى دقیق آن را بفهمد و روى آن تامل کند و اندیشه خود را با آن مشغول سازد تا افکار پراکنده در دلش جاى نگیرد.براى تقویت این معنا شایسته است که پیش از تکبیره الاحرام، یاد آخرت کند و ایستادن در عرصههاى محشر و موقف حساب و کتاب را به یاد آورد و ناله و فریاد اکبر و هول و وحشت همگانى روز رستاخیز را با خود بازگو و دلش را از مطالب دنیوى و افکار پراکنده خالى کند و در چنین حالى تکبیره الاحرام گفته، وارد نماز شود واجازه ندهد که چیزى وارد قلب شده، آن را مشغول سازد. این راه تحصیل آرامش دل و تسکین خاطر است. این عالم بزرگ در پایان این بحث مىفرماید:
دل انسانى نیز همواره مورد تهاجم این افکار است و هر قدر نمازگزار آنها را براند، حریصتر مىشوند و با تلاش بیشتر باز مىگردند و هجوم مىآورند. و بسیار به ندرت اتفاق مىافتد که قلب انسانى از هجوم این افکار باز دارنده از توجه قلبى خالى باشد.
سبب همه این تشتت افکار و تهاجم اوهام یک چیز مىباشد و آن«حب دنیا» است که در حدیث آمده است: «حب الدنیا راس کلخطیئه» آرى محبت دنیا سر سلسله همه گناهان است، هر پلیدى از آن ناشى مىشود و هر نقصى از آن پدید مىآید. کسى که دلش را برمحبت دنیا وادارد و به هر مال و منال روى آورد و دنیا را براى دنیا بخواهد -نه به عنوان توشه آخرت - هرگز نباید طمع درک لذت مناجات را داشته باشد، که هر کس براى حطام دنیا فرحناک باشد، براى مناجات پروردگار احساس فرح نخواهد کرد. هرکس به هر چیزى علاقه و محبت داشته باشد، همه همت خود را درراه رسیدن به آن صرف مىکند، کسى که دنیا را نور دیده وروشنایى دل خود مىداند، به ناگزیر همه هم و غم خود را در این راه صرف مىکند. چنین افرادى نیز نباید تلاش براى مبارزه باتشتت افکار را ترک کنند، بلکه باید کوشش کنند که دلشان متوجه خدا و یاد خدا شود و به قدر امکان از تهاجم این افکار پراکنده در امان بمانند.
ادامه دارد...