ثبات در مدیریت
گفت : عدم ثبات مدیریت ها بلایی برای فرایند مدیریت است.
گفتم : دیگر چه ؟
گفت : از این بدتر اعمال نظریات جناحی ، سیاسی و حزبی در گزینش مدیران جدید به جای درنظر گرفتن تخصص و دیگر شایستگی ها .
گفتم : ...و دیگر چه؟
گفت : از همه این ها بدتر ناسپاسی نسبت به مدیران دلسوز و زحمتکش پیشین و لغو برنامه ها و کارهای مثبت مدیر قبلی فقط به علت این که این کار متعلق به پیشینیان است.
گفتم : آفرین ! واقعا جان کلام را گفتی .
گفت : اما چه فایده چه کسی گوش می دهد؟
گفتم : چاره چیست؟ باید مسائل و مشکلات را گفت و نوشت تا در درازمدت در نهانگاه فرهنگ و باور مردم بنشیند و این باور در فهرست مطالبات مردم قرار گیرد . انگاه ناگزیر در عرصه عمل پدیدار می شود.
گفت : حالا خودت بگو در دوران مدیریت خود چگونه با این مسئله برخورد کردی؟
گفتم: در تمام دوران مدیریت خود تا آنجا که توانستم این نکته را رعایت کردم . مثلا در مدت ۳ سال مسئولیت آموزش و پرورش شهرستان گلپایگان (ظرف سال های ۱۳۶۴ - ۱۳۶۷) تنها یک نفر از مدیران یکی از دبیرستان ها را - آن هم با دلیل قانونی و مستند از کار برکنار کردم . جالب است همه مدیران پیش از من توسط روسای پیشین منصوب شده بودند و بسیاری از من انتظار داشتند با برکناری وسیع مدیران تحولی اساسی در آموزش و پرورش آن شهرستان به وجود آورم . اما من با حفظ همه آن نیروها و تنها با تغییر رفتار ها همان تحول مثبت را ایجاد کردم.
و جالب تر این که در بدو ورود من برخی از مدیران پیشین قصد استعفا داشتند که آنان را نیز تا توانستم از این کار منصرف کردم.