کتاب بازان و کتاب خواران و کتاب کاران!
سلام و درود به همۀ
کتاببازان (کسانی که عاشق کتاب هستند)،
کتابخواران (کسانی که بسیار کتاب میخوانند)
و
کتابکاران (کسانی که سروکارشان با کتاب است، مثل: نویسندهها، مترجمها، ناشرها، کتابفروشها و ...)
این کانال سعی دارد آهسته و پیوسته در مسیری گام بردارد که در روزگار ما کمتر مورد توجّه قرار گرفته؛ یعنی کتاب و مطالعه.
ما شروع کار خود را در چهار سرفصل تعریف کردهایم:
اوّل.
گزیده کتاب یا گزینگویهها و خلاصهها(متن و صدا یا نوشتاری و شنیداری):
در این بخش ما سعی میکنیم به صورت روزانه قطعات خواندنی کتابهایی را که
میخوانیم یا تورّق میکنیم، با شما به اشتراک گذاریم.
دوّم.
اخبار حوزه کتاب: سعی ما این است از خِلال رصدها و اخبار مختلف حوزه کتاب
مثل: نقد و تحلیلها، تازههای نشر، احوال نویسندگان و اهل کتاب و... بخشی
را در اینجا بازنمایی کنیم. این بازنمایی شامل: بازنشر، بازتولید، تولید
و... خواهد بود.
سوّم.
پیشنهاد کتاب برای آخر هفته و مناسبتهای مختلف: امروزه در هیاهوی زندگی
شهری و لابهلای دردسرهای مدرنشدگی زمانۀ ما فراغتهای هفتگی بهترین فرصت
برای مطالعه است. علاقهمندان برای انتخاب کتابهای خوب و مناسب با مشورت و
پیشنهاد بهتر میتوانند دست به انتخاب بزنند. ما از طریق کتابفروشان و
بعضی کارشناسان این زمینه را فراهم خواهیم نمود.
چهارم.
مشاورههای مختلف در زمینه کتاب و مطالعه: ما معتقدیم بخشی از
کتابناخوانی افراد مختلف جامعه ما به خاطر آشنا نبودن، ناآموخته بودن و
آموزش ندیدن است. در این بخش قرار است به اندازه قابلیّت و ظرفیّت خود و
همکاری شما همراهان عزیز بخشی از این مسئله یا آسیب برطرف شود. شما
میتوانید سؤالات خود را در زمینههای مختلف پژوهشی، مطالعاتی، سیر
مطالعاتی و... برای ادمینهای کانال بفرستید و در اوّلین وقت ممکن منتظر
پاسخگویی آنها باشید.
ما را در تلگرام به آدرس: @saadlibrary
و
در اینستاگرام به آدرس: https://www.instagram.com/saadlibrary
دنبال کنید و منتظر ایجاد سایت و کارگاههای متنوّع ما در سال تحصیلی پیشرو باشید.
هیئت تحریریّۀ صاد منتظر کلیکهای پرمحبّت و صمیمی شماست.
@saadlibrary
✉️ نامه ای از دکتر ویکتور فرانکل
مردی
که از زندان آشویتس در لهستان (قتلگاه آدم سوزی) توانست فرار کند، دکتر
ویکتور فرانکل اتریشی بود و با توجه به خودکشی ها و فجایع زیادی که با چشم
خودش دیده بود، روانشناسی بسیار متبحر شده بود، مدیر مدرسهای فعال بود. او
در آغاز هرسال تحصیلی برای معلمان مدرسه این نامه را می فرستاد!
کسی
هستم که از یک اردوگاه اسیران جان سالم به در برده است. چشمانم چیزهایی
دیده که چشم هیچ انسانی نباید می دیده، اتاق های گازی را دیدم که توسط
بهترین و ماهرترین مهندسین ساختمان ساخته شده بودند.
بهـترین و متخصصترین پزشکانی را دیدم که کودکان را به شکل ماهرانه ای
مسموم می کردند. نوزادانی که توسط آمپول های پرستارهایی مـُردند که بهترین
پرستاران بودند، انسان هایی که توسط فارغالتحصیلان دبیرستان ها و دانشگاه
ها سوزانده شدند.
به آموزش به این دلیل مَشکوکم. چیزی که از شما میخواهم این است که:
برای
انسان شدن دانش آموزان تلاش کنید و تلاش شما موجب تربیت «جانورانِ
دانشمند» و «بیماران روانیِ ماهر» نشود. خواندن، نوشتن، ریاضیات و... زمانی
اهمیت پیدا می کند که به انسان شدن کودکان کمک کنید و این کلید انسان بودن
این کودکان در آینده است.
پزشک
شدن ، مهندس شدن ، متخصص شدن ،کار سختی نیست و میشه با چند سال درس خوندن
بهشون رسید و چه بسا امروز ما در جامعه هم پزشکان زیادی داریم و هم مهندسین
زیادی داریم. اما بزرگ ترین ثروت ما انسانیت و اخلاق ما هست که با هـیچ
مدرکی قابل مقایسه نیست...!
اشخاص جانشین ارزش ها
♦️♦️ یکی از مصیبت های زمان ما این است که اشخاص دارند کم کم جانشین ارزش ها می شوند؛ این خطرناک است.
انقلاب ما انقلاب ارزش هاست.
من مکرر در رابطه با خودم و دوستانم عرض کردم که:
دوستان عزیز! مبادا ما را به جای ارزش ها بنشانند.
عکس مسئله صحیح است.
«ِاعْرِفِ الْحَق تَعْرِفْ اهله» تعلیم اسلام و تعلیم مولا این است.
تو ارزش ها را بشناس و اشخاص را با ارزش ها بسنج.
بحث ها باید بر محور ارزش ها باشد، حمایت ها باید از ارزش ها باشد، درودها باید بر ارزش ها باشد.
«درود بر شهیدان! » این می شود درود بر یک ارزش؛
«درود بر انسان های مخلص!» این می شود حمایت از یک ارزش؛
«درود بر کسانی که از بام تا شام مخلصانه برای مردم و در راه رضای خدا زحمت می کشند!» این می شود درود بر یک ارزش.
ما باید ارزش ها را بشناسیم، اشخاص را هم البته باید بشناسیم، شکی نیست.
اما اول ارزش ها بعد اشخاص، نه اول اشخاص بعد ارزش ها.
«ِاعْرِفُوا مَنازِلَ الرِّجالِ بالحقّ»
منزلت مردان و انسان ها را با محک حق عیار بزنید و بشناسید.
معیارها باید مطرح باشد.
مبادا انقلاب ما به بیراهه کشانده شود.
مبادا حرکت شما مردمِ عزیزِ باایمان، کجرَوی پیدا کند و دچار کجروی بشود.
شهید مظلوم آیت الله دکتر #بهشتی
ازدواج و خانواده در آمریکا
#یادداشت_مهمان
#سعید_کیانپور، دانشجوی دکتری ازدواج و خانواده درمانی در دانشگاه ویرجینیا تک، اینترن دانشکده پزشکی دانشگاه ایندیانا
بخش اول
مفهوم
خانواده از مهم ترین مقولات اجتماعی است که در جامعه آمریکای شمالی، تا
الان، از جایگاه بالایی برخوردار است، و نیز از جمله متغیرهای اجتماعی است
که در گذر تاریخ متحمل تغییرات ساختاری بسیاری شده است.
آلوین
تافلر در کتاب موج سوم تاریخ بشر را به سه دوره عصر کشاورزی، عصر صنعت، و
نهایتا عصر دیجیتال تقسیم می کند و کارکرد و شکل خانواده را در هر کدام
بسته به مقتضیات هر عصر به طور مختصر توصیف می کند.
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن نیز فلسفه زیربنایی فرزندآوری (به خصوص
پسر) و تشکیل خانواده را حفظ املاک و دارایی و پرورش نیروی کار رایگان
میدانست. خیلی از مواقع در فیلمها یا حتی در واقعیت زندگی خود شنیده ایم
که پدرها به فرزندان خود میگویند: "من تو را بزرگ کردم که عصای دستم
باشی".
در
عصر صنعت نیز دولت در جایی جامه خانواده را بر تن کرد و سعی در شبیهسازی
کارکردهای خانواده کرد و در جایی دیگر تعریفی از خانواده ارائه داد که
روابط تعریف شده در مذهب میان زن و مرد و وابستگیهای سنتی خانوادگی را
بیاعتبار ساخت؛ هر دو به جهت تولید نیروی کار ارزان و ایجاد بهرهوری و
سود اقتصادی بی انتها برای دولت،ها و بنگاههای اقتصادی وابسته به آن ها.
در واقع گونهای از خانواده که امتداد آن را در عصر مدرن یا دیجیتال به شکل
دیگری میبینیم.
اما
اکنون در عصر دیجیتال، یا از دیدگاه اجتماعی عصر پست مدرن، خانواده معنا و
ساختارهای متفاوتی یافته است. ازدواج و خانوادههای همجنسگرا از این دست
است. آنچه در عصر حاضر در رابطه با روابط صمیمی یا عاشقانه انسان ها بیش از
همه بر آن تاکید می،شود و بر دیگر جنبهها پیشی گرفته، عشق یا LOVE است.
در
جوامع پیشرفته و در برخی از شهرهای کشور ما کمتر میشنوید کسی با هدف
فرزندآوری ازدواج کند و تشکیل خانواده دهد، بلکه گفته میشود به خاطر عشق و
دوست داشتن است که دو نفر زندگی مشترک را بر تجرد ترجیح میدهند، و حالا
ممکن است فرزند یا فرزندانی هم در قبلش به وجود بیایند. به طور معمول افراد
به جهت فرزندآوری رابطه صمیمانه و یا جنسی برقرار نمیکنند، بلکه به خاطر
چیزی است که از آن به عنوان عشق نام برده میشود و لذتی که از آن حاصل
میشود.
وقتی
هدف از یک رابطه فقط عشق شد، به نظر بنده بازتولید و یا Productivity
معنای دست دومی مییابد یا به عبارتی در اولویتهای پایینتر رابطه قرار می
گیرد، پس دیگر فرقی نمیکند که این رابطه عاشقانه میان دو جنس موافق باشد
یا مخالف؛ مهم عشق است. وقتی چنین روابطی اصالت و مشروعیت اجتماعی به دست
آورد (اخیرا در حال به دست آوردن مشروعیت مذهبی هم هست)، تحت عناوینی همچون
تساوی جنسیتی و آنچه در مقاله قبلی (https://t.me/K1inUSA/4472) به آن
پرداخته شد، دیگر انواع رابطه نیز بسته به میل انسان پدیدار خواهد شد که در
بخشهای بعدی به یکی آن ها اشاره خواهم کرد.
حاصل
این توجه عامدانه و صرف به عشق و توهم عشق عبارت است از کم رنگ شدن تقدس
ازدواج، خانواده، و فرزندآوری در این چارچوب و نیز ظهور روابطی است که
اساسا هیچ تولیدی به همراه ندارند.
نتیجه
این که هماکنون نیمی از ازدواجها در ایالات متحده منجر به طلاق و نیز
نزدیک به نیمی از تولدها نامشروع (با تخطی از تعریف سنتی و مذهبی از
ازدواج) هستند. در چنین محیطی دلبستگیها و وابستگیهای عاطفی و خانوادگی
نه چندان محکم و قوی شکل میگیرد و اهمیت بر استقلال فردی افراد به شدت
افزایش و شکل خاصی از سبک زندگی را به وجود میآورد.
به
نظرم این نوعی از سبک زندگی است که دولتها برای بهرهوری و سودآوری هرچه
بیشتر اقتصادی و نیز داشتن ارتشهایی قوی به آن نیاز دارند. نیروی های کار و
سربازهایی که دلبستگی و وابستگیهای خانوادگی کمی دارند یا اصلا ندارند از
هر چیزی برای دولتها بهترند.
ادامه دارد...
مشاهدات چند دانشجوی ایرانی
خودکامه خودشیفته!!
سلام و درود
فرض کنید بخواهیم زبان حال یک فرد خیلی متکبر و از خود راضی و خود شیفته شدید را
از لسان خودش بیان کنیم!!!!!!