#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 447)
« داوری » و « دادوری »!
من تنها کسی را که دیدم همواره مرا « نُخُست »
با دیدی « دُرُست »ارزیابی می کند، خَیّاطم است؛
زیرا هر بار پس از « تحقیق » و اندازه گرفتن « دقیق »،
با « قیاس مناسب »برایم « لباس متناسب »می دوزد ؛
اما دیگران با « خیالات پریشان » و بر « قامت گمان »
با « احساسی از آمال » ،« لباسی از خیال » بر اندامم می پوشانند.
ای کاش همه ما چون « خَیّاط » با دیدی « مُحتاط »
پیش از هر« سازه » نخست « اندازه »می گرفتیم!
بیاییم پیش از هر « داوری » کمی « دادوری » کنیم!
#شفیعی_مطهر
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
جرات پرسیدن!
یادم هست که از اوّلین کتاب های فلسفی که در دوران جوانی می خواندم، کتابی بود تحت این عنوان :
'سقراط، مردی که جرات پرسیدن داشت!'
آن موقع این معنا برای من خیلی مجهول بود، مخصوصاً وقتی می خواندم که سقراط می گفت:
«من خرمگسی هستم که خداوند مرا برای بیدار کردن 'آتنی ها' فرستاده است»،
این تواضع سقراط هم معنایش برای من چندان روشن نبود.
امّا اکنون که قدری معنای آن را می فهمم، می خواهم بگویم شما هم متواضعانه نقش سقراط را در پیش گیرید و جرات پرسیدن داشته باشید و ...
و این جرات را به دیگران هم حتماً انتقال بدهید،
چون اصلی ترین مساله همین است ...
"سوالات را به حرام و حلال تقسیم نکنید."
پرسیدن، عبادت است.
اگر کسی است که نمی تواند با دانشجو بجوشد،
حرفش را نمی فهمد
و با او همدلی نمی کند
و طالب 'مقلدان' است نه 'محققان'
او را علاج کنید یا عذرش را بخواهید.
آری، بر مُشتی جاهل فرمان راندن کار آسانی است؛
امّا دانشگاه، جای پژوهش های دشوار است، نه تخمه شکستن های آسان."
✍ دکتر عبدالکریم سروش