برای زنان جامعه ام نگرانم ....
داشتم به عکس هیلاری کلینتون نگاه می کردم .اولین زن کاندیدای نهایی ریاست جمهوری تاریخ آمریکا.
صورتش از غرور و اعتمادبه نفس می درخشید.
گردن افراشته درمکانی ایستاده بود که تابه حال هیچ زنی نایستاده.
به صورتش که نگاه می کردم،کنار چشم هایش پر از چین و چروک بود و پیری پوست صورتش را از طراوت جوانی انداخته بود.
اما لبخند پیروزمندانه اش صورتش را روشن کرده بود.
من
در مورد سیاست ها و نگرش های جهان بینانه او بحثی ندارم. این که بعد از
رسیدن به ریاست جمهوری آمریکا چه چیز برای کشورش و دنیا تدارک دیده است.
مهم این بود که او در آن مقام ایستاده ، انسانی در نهایت قدرت از همجنسان ما.
و ما هنوز درگیر بوتاکس و عمل های زیبایی و پروتز و آرایش های بی قاعده هستیم.
این
قدرت و عظمت را برای زنان کشورم آرزو کردم که با تمام مشقات و تضییع حقی
که در قبالشان روا می دارند، باز دلخوش النگو و گوشواره هایی هستند و صدای
اعتراضشان را برق این فلزات زرد خاموش می کند.
من
نگران زنان کشورم هستم، وقتی هنوز در جامعه مجازی می چرخند و جوک ارسال می
کنند، ولی متن های بلند و تکان دهنده را نمی خوانند ؛چرا که از حوصله شان
خارج است و اصولا علاقه ای برای دانستن ندارند.
جامعه
مجازی برای زنان در مملکت ما همان اجتماع های زنانه دم درب های منزل است،
ولی باکلاس تر و مدرن تر با گوشی های لمسی و لمیده و آسوده بر مبل.
برای زنان جامعه خویش نگرانم که از اخبار جهان بی خبرند و مطالعه را مشقت بار و کسل کننده می دانند.
برای زنان جامعه ام نگرانم .....