
من همینم که هستم!
گفته می شود خطرناک ترین جمله این است: «من همینم که هستم.»
در این جمله کوتاه می توانیم غرور، لجاجت، خودرایی، خودخواهی، درجا زدن و به تدریج راندن آدم ها از اطراف خود را حس کنیم.
اگر
من و شما هم به طور غیرمستقیم یا ناخواسته این جمله در ذهن مان نقشی دارد،
باید بسیار مراقب باشیم که از دام رکود، سکون و فسیل شدن رهایی یابیم.
انسان
های بزرگ حتی از کودکان هم درس می گیرند. اساتید خبره و باتجربه بیشتر از
واژه «نمی دانم» استفاده می کنند. دانشمندان توانمند در بسیاری از موارد می
گویند: «در تخصص من نیست» و انسان های وارسته بیشتر اوقات سکوت می کنند و
می گویند: «نظر شما چیست؟»
راز تغییر در احساس نیاز به تغییر و پرهیز از احساس خودکامگی و برترین بودن است.
مشاوران خود را تغییر دهید
اگر
همواره اطراف ما کسانی باشند که با «بَه بَه» و «چَه چَه» ما را همراهی
کنند، به تدریج ما را به ورطه سقوط پیش خواهند برد. شرکت ها، سازمان ها و
کشورها و انسان های موفق، مشاورانی انتخاب می کنند که ضمن نشان دادن راه
درست، آن ها را نقد نیز کنند.
شنیده
اید می گویند فلانی را دوستانش از راه به در کردند؟ یا می گویند فلانی به
واسطه دوستش به آن موقعیت و جایگاه والا دست یافت؟ شنیده اید می گویند اگر
کسی را نمی شناسید، ببینید اطرافیانش و کسانی که با او حشر و نشر دارند،
چطور آدم هایی هستند.
ما
اغلب از کلمه مشاور برداشت مان کسی است که دفتری دارد و ما برای مشاوره به
او مراجعه می کنیم. در حالی که تاثیرگذارترین مشاوران ما، همان پنج نفری
هستند که ما در زندگی و کسب و کار بیشترین ارتباط، مراوده و تبادل نظر را
داریم و ما چکیده آن پنج نفر هستیم.
روش های تکراری را حذف کنید
گاهی
اوقات اگر با دقت یک کارتون یا یک فیلم کمدی را تماشا کنیم، می توانیم درس
های زیادی بیاموزیم. با کمی دقت متوجه می شویم که شخصیت اصلی فقط با چندین
بار تکرار یک اشتباه، موجب خنده بیننده می شود و جالب این که ما فقط می
خندیم ،ولی اگر دقت کنیم، بسیاری از امور امروزه ما هم همین گونه است و
شاید اگر فیلم زندگی ما را هم با سرعت تند نمایش دهند، متوجه خواهیم شد که
در طی چند سال چند بار یک اشتباه مشابه را تکرار کرده ایم و پس از مدتی
یادمان رفته است.
ذهن خوب باقلب خوب...
یک ذهن خوب در کنار یک قلب خوب ، قوی ترین ترکیب دنیا است.
استاد مصطفى ملکیان :
روش درست اندیشیدن و نشستن پشت پنجرۀ ذهن دیگران
(اگر)
شخص بتواند پشت پنجرههای دیگران هم بایستد و از آنجا هم جهان را ببیند.
مثلاً اگر شما در تهران در تمام عمر از پشت پنجرۀ اتاق خودتان تهران را
ببینید، شکی نیست که یک پرسپکتیو تهران را دیدهاید، امّا فقط از یک
چشمانداز و پرسپکتیو تهران را میبینید.
شک نداشته باشید کسانی که پشت پنجرۀ اتاقهای خودشان هستند هم تهران را دارند میبینند، امّا از پرسپکتیوهای دیگری.
ما
این را در این مسئلۀ به این سادگی قبول داریم، امّا قبول نداریم در عالم
فکر هم همینطور هست و هرکسی از پشت پنجرۀ ذهن خودش جهان را میبیند و چقدر
خوب است روزی من به شما بگویم اجازه بدهید از پشت پنچرۀ شما هم نگاهی به
تهران بکنم.
از پشت پنجرههای دیگران وقتی جهان را میبینم هم به عیب و نقصها و هم به امتیازات پنجرۀ خودمان پی میبریم.
ارسطو میگفت باید اینها را به بچهها یاد بدهیم و بعد در هستی آن ها را رها کنیم.
روش درست اندیشیدن را وقتی بلد باشیم و خیلی از کتابها را هم نخوانده باشیم، با اعمال این روش خودمان به آن فراوردهها میرسیم.
سخن ارسطو چندان مورد اقبال واقع نشد، امّا از دهۀ ۱۹۷۰به این طرف بشر با
پدیدهای تحت عنوان انفجار اطلاعات مواجه شد. الآن وقتی دربارۀ یک موضوع
وارد دنیای مجازی و یا مثلاً مراجعه میکنیم به کتابخانهها و مجلات و
رسالهها می بینم، در مورد این موضوع بهخصوص دهها هزار اثر نوشته شده؛
کتاب، رساله و مقاله، به این میگوییم انفجار اطلاعات.
گفتهاند در مورد جاحظ که یکی از بزرگ ترین متکلمان معتزلی مسلک جهان
اسلام بود، که کتابهایش را تا سقف چیده بود (کتابهای قدیم کاغذهای خیلی
کلفت و جلدهای چرمی و قطور داشت.) در چهار طرف اتاق. یک روز که به یکی
احتیاج داشت، از زیر یکی از ردیفها کتاب را کشید، وقتی کشید، کتابهای
بالایی ریختند روی کتابهای طرف دیگر و در نهایت کتابها ریختند روی جاحظ و
او زیر کتابها مرد.
ما
به بیان نمادین در دنیای انفجار اطلاعات زیر بار این اطلاعات خفه میشویم؛
چون اتخاذ موضع نمیتوانیم بکنیم، هرچیزی در موردش صدها رأی و نظر و ایده
وجود دارد.
انگار ما هم روانمان مثل تن جاحظ است. انگار ذهن و روانمان زیر خروارها سخنی که گفته میشود میمیرد.
راهش چیست؟ اگر آدمی باشد که دلش نیاید چیزی از وسایل خانه را بیرون
بریزد، بعد از پنج سال خانهاش پر از وسایلی میشود که دیگر جا برای خودش
نمیماند، باید روشی برای پاکسازی خانه داشته باشد و بگوید اگر چیزی این
شرایط را نداشته باشد، میاندازم درون سطل آشغال.
ما الآن در دنیای انفجار اطلاعات همچین وضعی داریم، هیچ چیزی را نمیتوانیم پرتاب کنیم بیرون و با خرواری از اطلاعات مواجهیم.
چندی
پیش در غرب مسئلهای عنوان شد توسط فردی، که اگر معلم خمیازهاش گرفت، آیا
باید جلوی خودش را بگیرد یا نه؟ اینقدر آرا و نظریات، روانشناسان و
جامعهشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت و ارتباطات ارائه دادند که آدم تعجب
میکند یک خمیازه این همه ایده در ذهن ایجاد کند.
از دهۀ ۱۹۷۰ که انفجار اطلاعات پیش آمد بسیاری از متخصصان تعلیم و تربیت گفتند:
باید برگردیم به رأی ارسطو و بگوییم اصلاً نیاز به این همه اطلاعات
نداریم، اگر میخواهید تصفیه کنید و هرس بکنید جنگل اندیشهها را، روش
درست اندیشیدن را یاد بگیرید. روش درستاندیشیدن دو کارکرد دارد: یکی این
که برای هر موضوعی لازم نیست رجوع کنیم به سایتها و وبلاگها تا ببینم
دیگران چه گفتهاند؛ یکی هم وقتی با خروارها نظر متناقض مواجه شدم میتوانم
این جنگل را هرس کنم و کمی خلوت شود جنگل اندیشهها.
گزیدهای از درسگفتار تعلیم و تربیت اخلاقی
انسانها امروزه بیشتر از همیشه عمر میکنند. حالا بخش زیادی از جمعیت جهان میتواند سنین شصت سالگی را در امنیت کامل سپری کند. طبق بررسیها کشوری که ساکنانش بیشترین طول عمر را دارند، ژاپن است. با یک نگاه دقیقتر متوجه میشویم که این قبیل کشورها بیشتر مدیترانهای یا در شرق آسیا واقع هستند و معمولا از نظر اقتصادی و سیستم تغذیه قدرت زیادی دارند. هر چه عمر افراد به شصت سال نزدیکتر میشود، میتوانیم نتیجه بگیریم که احتمال ابتلا به بیماری در سنین کودکی ناچیز بوده و بروز مشکلات دیگر در سنین پیری کمتر خواهد بود.
ژاپنیها کسانی هستند که به راحتی تا شصت سال عمر میکنند. متوسط عمر ژاپنیها به هشتاد و شش سال رسیده است و هیچ کشوری تا به امروز نتوانسته در این مورد با ژاپن رقابت کند. بیشتر از یک چهارم ژاپنیها حالا ۶۴ سال سن دارند. علت این پدیده به رژیم غذایی ژاپنیها بر میگردد. ژاپنیها معمولا ماهی و سبزیجات تازه زیادی مصرف میکنند و در کنار آن مصرف گوشت و چربیهای اشباع شده کمی دارند، ولی راز طول عمر ژاپنیها به نوع غذایی که میخورند محدود نمیشود. نکته سرنوشت ساز دیگر سبک زندگی است. آنها سیستمهایی در کشور راه اندازی کردهاند که فشار خون بالا را سریعا شناسایی و درمان میکند. سبک زندگی فعال در کشور ژاپن توانسته مردم را از خانههایشان بیرون بکشد و به برنامههای سالم عادت بدهد.
سارا هارپر پروفسور دانشگاه آکسفورد معتقد است طول عمر ژاپنیها به مسائل دیگری هم مربوط میشود: ژاپنیها اجتماع قدرتمندی تشکیل میدهند. در نتیجه خانوادههای مستحکمی هم تشکیل میدهند و به فعالیتهای فرهنگی ضد استرس وابستگی دارند. نابرابری اجتماعی در ژاپن از کشورهای دیگر کمتر است. به همین دلیل همه مردم میتوانند به اندازه یکسان از این مزایا بهره ببرند. همه ما میدانیم که رژیم غذایی صحیح، سبک زندگی پر تحرک و بدون استرس لازمه سلامت بدنی در سنین بالا هستند. با وجود علم به این مسائل، هنوز خیلی از کشورها برای رعایت آنها هیچ تلاشی نمیکنند.
تعداد سالمندان اروپا از تعداد جوانان آن پیشی گرفته است. بیشتر از نیمی از جمعیت این کشور تا بیشتر از هشتاد سال عمر میکنند؛ چون در نواحی جنوبی اروپا رژیم مدیترانه ای نقش موثری بازی کرده است.
حتی اگر افراد در سنین بالا هم به پیروی از رژیم مدیترانهای روی بیاورند، باز هم میتوانند به سلامت خود کمک کنند. این رژیم شامل مقدار زیادی سبزیجات تازه، روغن زیتون و گوشت و چربی اشباع شده اندک است. این رژیم از غذاهای پرگوشت، سرخ کردنی و ناسالم فواید بیشتری دارد و گزینه مناسبی است که بیشتر مردم اروپای شمالی آن را انتخاب میکنند. اخیرا در تحقیقی ثابت شده که افرادی که از رژیم مدیترانهای پیروی میکنند هم از نظر بدنی و هم از نظر روانی در سنین بالا سالمتر هستند. مردم ساکن ایتالیا، فرانسه و اسپانیا معمولا تا هشتادو پنج سال عمر میکنند و علت این پدیده احتمالا به فرهنگ و آب و هوای گرم منطقه برمیگردد. مردم ساکنان این کشورها از نظر فرهنگی به زندگی پر جنب و جوش عادت دارند و آب و هوای گرم این فعالیتها را سادهتر میکند. در مقابل در کشورهایی که معمولا زمستانهای سرد و سنگینی را تجربه میکنند، رعایت سبک زندگی فعال نوعی چالش محسوب میشود.
یک نکته مثبت این کشورها روابط اجتماعی مستحکم است، چون در نهایت به انسجام خانواده مرتبط میشود. عموما زمانی که مردم به یک اجتماع یا خانواده احساس تعلق میکنند، سعی میکنند میان زندگی و کار تعادل بوجود بیاورند و همین مسئله باعث میشود که سلامتی بیشتری داشته باشند. به همین ترتیب وقتی یک نفر برای سلامتی خودش تلاش میکند، سایرین هم از او الگو برداری میکنند و در همین راستا قدم برمیدارند.
در
سایر کشورهای دنیا، سلامتی تنها در صورتی در جامعه مشاهده میشود که
ثروت، اقتصاد قدرتمند و سیستمهای نظارت بر سلامتی وجود داشته باشد. ساکنان
کشورهای سنگاپور، موناکو، آندورا، استرالیا، کانادا، لوکزامبورگ، نیوزیلند
و سوئیس همگی انتظار دارند تا شصت سال زندگی کنند؛ ولی عمر آنها به طور
متوسط به هشتادو پنج سال میرسد. بخش زیادی از جمعیت موناکو را مهاجرین
ثروتمند تشکیل میدهند. مهاجرت هم میتواند در رژیم غذایی یک کشور و در
نهایت روی طول عمر مردم تاثیر مستقیم داشته باشد. کشورهایی مانند استرالیا،
کانادا و نیوزیلند جمعیت اروپایی زیادی را در خود جای میدهند که احتمالا
همگی رژیم غذایی یکسانی دارند.
به عنوان مثال در کشور سنگاپور حدود متوسطی برای ثروت در نظر گرفته شده و با توجه به آن تعدادی محدودی از مردم از توانایی مالی کمی برخوردار هستند. به نظر میرسد هر چقدر میانگین درآمد ساکنان به حد متوسط نزدیکتر باشد، در سنین کهنسالی به بیماریهای کمتری مبتلا میشوند. نتیجه میگیریم که در این وضعیت مالی مردم توانایی کافی دارند تا در سنین هشتاد سالگی یک زندگی سالم را سپری کنند. سیستم نظارت بر سلامتی هم در سلامت جامعه تاثیر بسیاری دارد. به عنوان مثال سیستم سلامت استرالیا به قدری قدرتمند است که افراد میتوانند از نقاط مختلف دنیا به آن دسترسی پیدا کنند. اگر تمام کشورها برای کنترل سلامت افراد مسن تلاش کنند و وضعیت جسمانی آنها را ثبت کنند، خیلی از بیماریهای مهم و دردسرساز، پیش از این که به مرحله خطرناک برسند، خیلی زود درمان میشوند. یکی از نکات مثبت قرن بیست و یکم این است که ما زندگی سادهتری را پشت سر میگذاریم و احتمالا یکی از دلایل منطقی برای افزایش طول عمر، کم شدن استرس افراد است.
کار مهم پیامبران
دکتر عبدالکریم سروش :