دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

توصیه های یک مدیر آلمانی

  توصیه های یک مدیر آلمانی


متن زیرخلاصه ای از توصیه نامه یک مدیر آلمانی پس از چندین سال کار در صنایع مختلف ایران است :

1-به کارشناسان ونخبگان سیستم خود هیچ گاه فشار وارد نکنید. آن ها می توانند کاری کنند که سیستم شما دچار بیماری هموفیلی شود و با کوچک ترین زخمی خون ریزی مداوم نماید .
2-وجهه طلبکارانه داشتن و ندیدن نقاط مثبت کارکنان یک ضعف اساسی است که نوآوری و خلاقیت را می میراند.
3-از ترس این که پرسنلتان جایگاه شما را بگیرند، اقدام به استخدام افراد ضعیف و غیر حرفه ای ننمایید. قطعا کارکردن با حرفه ای ها مشکلات خاصی دارد، ولی به پیشرفت سیستم و پیشرفت شما کمک می کند.
4-به جای ایجاد تفرقه بین کارکنان و ایجاد سیستم های جاسوسی به فکر ایجاد اتحاد و نظم بین کارکنان باشید.
5- در موردی مسایلی که نمی دانید تظاهر به دانایی نکنید .گاهی با پرسیدن یک سوال مناسب می توانید میزان هوش وسطح فکرتان را به دیگران اثبات کنید .
6-از کوچک ترین افراد مجموعه هم می شود چیزهایی یاد گرفت از فرصت های یادگیری استفاده کنید.
7-به پرسنلتان فرصت مناسب برای تفریح بدهید.
8-استفاده نامناسب از ابزار اخراج باعث ایجاد ناامنی در محیط کار و و بالطبع تنزل کیفیت می شود.
9-مدیریت را مایه برتری بر دیگران ندانید.در کارکنان شما افراد زیادی هستند که از شما با استعدادتر در زمینه مدیریت هستند .
10-موفقیت یک مدیر به اتومبیل ، کت و شلوار، ساعت مچی و تجملات نیست.
11- به همه مسایل ورود نکنید. گاهی زمان، حلال مسایل است.
12- مدیریت را با نظامی گری اشتباه نگیرید . در خفقان و فشار هیچ استعدادی رشد نمی کند. شاید چینی ها بتوانند اپل بسازند، ولی هیچ گاه استیو جابز پرورش نمی دهند.
13-اگر از پایین ترین سطوح شروع به کار کرده اید و پله پله بالا آمده اید، هیچ کس مناسب تر از شما برای آن پست نیست .
14-به جای استخدام سه نفر با حقوق پایین یک نفر با حقوق بالا استخدام کنید. یک نفر راضی بهتر از سه نفر ناراضی کار می کند.
15- به هر کسی در جایگاه خودش قدرت و اختیار بدهید . به چارت سازمانی احترام بگذارید . وان را دور نزنید، چه به سمت بالا چه به سمت پایین.
16-از استخدام افراد دارای پارتی!!!!!! خودداری کنید.

نکات مدیریتی

''نکات مدیریتی''



فراموش نکنید بزرگ ترین آتش‌سوزی جهان را در ابتدا می‌توان با یک فنجان آب خاموش کرد.   (درایت، مدیریت بحران)

توان یک زنجیر به اندازه ضعیف‌ترین حلقه آن است. (مشارکت)

مداد هر رئیس باید پاک‌کن داشته باشد. (گذشت)

به خاطر داشته باشید کشتی‌ها در لنگرگاه‌ها امنیت بیشتری دارند، اما هیچ‌گاه برای چنین هدفی ساخته نشده‌اند. (تلاش در رفع موانع)

ذهن انسان مانند چتر نجات است که تنها زمانی کار می‌کند که باز باشد.(ذهن باز)

با دو گوش و یک زبان که داریم، باید دو برابر آنچه که می‌گوییم، بشنویم. (خوب شنیدن)

نسبت سطح بال زنبور به بدن او ، بسیار کم است و با توجه به قوانین آیرودینامیک، پرواز ممکن نیست؛ اما زنبور این را نمی داند و پرواز می کند . . .

************************
جملاتی کوچک، مفاهیمی بزرگ :


-اگر رؤیاهایتان را نسازید، یک نفر استخدامتان می کند، تا رؤیاهای او را بسازید!

- آنقدر خوب باشید که ببخشید، امّا
آنقدر ساده نباشید که دوباره اعتماد کنید!

اگر احساس افسردگی دارید، درگیر گذشته هستید.
اگر اضظراب دارید، درگیر آینده!
و اگر آرامش دارید، در زمان حال به سر می برید.
پس در لحظه زندگی کنید...!

قدر لحظه ها را بدانید!
زمانی می رسد که دیگر شما نمی توانید بگویید جبران می کنم.

یک نکته را هرگز فراموش نکنید :
لطف مکرّر، حق مسلّم می گردد!
پس به اندازه لطف کنید...
------------------------------
از کسی که به شما دروغ گفته، نپرسید: چرا؟
چون سعی می کند با دروغ های پی در پی، شما را قانع کند!
-------------------------------
غصّه هایتان را با قاف بنویسید تا هرگز باورشان نکنید!
انگار فقط قصّه است و بس...
---------------------------------
هیچ بوسه ای جای زخم زبان را خوب نمی کند!
پس مراقب گفتارتان باشید...
--------------------------------
جاده زندگی نباید صاف و هموار باشد
وگرنه خوابمان می برد!
دست اندازها نعمت بزرگی هستند...

و نکته آخر :
هیچ وقت فراموش نکنید که :
" دنیا تکرار نمی شود . . . ! "

خارج رفتن کلاس داره!

 




مجله چلچراغ:
 ما می گوییم خارج رفتن کلاس دارد. شما می گویید نه؟ یک نگاه به دور و اطرافتان بیندازید. چقدر آدم های خارج رفته را تحویل می گیرند؟ وقتی در یک مهمانی کسی را این طور معرفی می کنند که از آمریکا، آلمان، فرانسه، لندن یا حتی مالزی آمده است، چقدر توجه ها جلب او می شود؟ چند نفر دور او جمع می شوند، سوال های عجیب و غریب می پرسند و با اشتیاق و شگفتی به صحبت هایش گوش می دهند؟ چند نفر در ذهن خود این گمان را می بردند که یارو آدم حسابی است؟ بدون این که بدانند در خارج کشور چه می کرده، درس خوانده یا نخوانده و ... 
از طرف دیگر هم مهاجراتی ذوق زده داریم. مثل همان هایی که در شبکه های ماهواره ای مقابل دوربین برایمان استارتر و تیرامیسو درست می کنند و گاهی یادشان می رود که به جای CREAM بگویند خامه! همان هایی که وقتی پای صحبتشان می نشینی، معلوم می شود سه، چهار سال بیشتر نیست که پایشان به این طرف آب باز شده. چه اتفاقی افتاده است که آنها کشورشان را ترک کرده اند؟ چرا وقتی کسی برمی گردد، فارغ از این که چه تجربه هایی کسب کرده و چه توشه ای با خودش آورده، برای ما فرد مهمی تلقی می شود؟ در ادامه سه روایت از سه جوان مهاجر داریم که در گفتگو با اسماعیل قدیمی، دکتر علوم ارتباطات اجتماعی، علل و چگونگی رخداد آن ها را بررسی کرده ایم.

روایت اول

سارا، ترم دوم دانشگاه تصمیم می گیرد تا تحصیلاتش را در خارج کشور ادامه دهد. او به لندن می رود و در یکی از کالج های آنجا مشغول به خواندن زبان انگلیسی می شود. اما این سبک زندگی، شش ماه بیشتر دوام نمی آورد و او با وجود موفقیت در آزمون های کالج، تصمیم می گیرد بار و بنه اش را جمع کند و برگردد. مشکل اصلی سارا، همان پدیده رایج Home sick یا دلتنگی برای دیار و خانه و افسردگی بود که خیلی از اطرافیانش هم به آن دچار بودند، اما رویشان نمی شد به آن اعتراف کنند و بخواهند برگردند. آن ها خیلی به سارا افتخار می کردند و به اومی گفتند که کار شجاعانه ای می کند. سارا هم بعد از بازگشت مدت ها مشغول پاسخ گویی به سوال های اطرافیانش بود؛ اطرافیانی که این اقدام او را غیرعاقلانه وسطحی می پنداشتند. انگار او به همه خوشی ها و بهترین ها پشت پا زده و فرد بی لیاقت و ناشکری است که اروپا را رها کرده و به ایران برگشته است!


روایت دوم

شیما، 22 ساله است و از سال پیش دانشگاهی به فکر خروج از کشور بود. به همین خاطر در سال کنکور خیلی هم به خودش سخت نگرفت و برایش مهم نبود قبول بشود یا نه که قبول هم نشد و بلافاصله در تابستان همان سال به نیویورک مهاجرت کرد. با گذشت سه سال، هنوز موفق به قبولی در دانشگاه نشده است و همچنان در کلاس های متفرقه آموزشی شرکت می کند. از عکس های پروفایل فیس بوکش هم معلوم است اوقات زیادی را در مکان های تفریحی و ساحل ها می گذراند.

در میان صحبت هایمان عموما به جای چون می گوید بیکاز (Because) و هالیدی (Holiday) نقش بسیار مهمی را در زندگی اش ایفا می کند! شیما دوست ندارد به ایران بازگردد و تقریبا با همه دوستانش در ایران هم قطع رابطه کرده است. او دوستان جدیدی در نیویورک پیدا کرده که هالیدی های هیجان انگیزی را برایش رقم می زنند!

روایت سوم

از وقتی با او آشنا شدم، در حال تحقیق و تفحص درباره دانشگاه های اروپایی برای ادامه تحصیل بود. سال اول دانشگاه بودیم و من فکر می کردم این طور که گازش را گرفته، به سال دوم نرسیده، رفته است، اما با گذشت چهار سال، هنوز اینجاست و هنوز هم که پای صحبت هایش می نشینی، در جریان جدیدترین اخبار آن ور آب است. یعنی خبر دارد که دو پوند شهریه های دانشگاه های اروپایی کم و زیاد شده، یا فلان تظاهرات صورت گرفته، یا حال و هوای پیشواز کریسمس چطور است. اما خبر ندارد - یا شاید برایش مهم نیست - که رئیس دانشگاهمان عوض شده، یا فلان جشن و سخنرانی در راه است و چند هفته پیش که دو روز تعطیل بود، به خاطر تاسوعا و عاشورا بوده است! در کل که انگار در عالم دیگری سیر می کند و اگر محدودیت مالی خانواده دست و پایش را نبسته بود، تا الان اینجا نمانده بود.

«عدم بازتولید ارزش های فرهنگی و اختلال در نظام ارزشی فرد» (روایت دوم و سوم)

در کشور ما، ارزش های فرهنگی، اجتماعی و تاریخی به خوبی بین نسل ها منتقل نمی شود. به این معنی که چه خانواده ها، چه نهادهای آموزشی از جمله آموزش و پرورش و دانشگاه ها و چه رسانه ها مانند صدا و سیما، نتوانسته اند این ارزش ها را به خوبی به نسل جوان بشناسانند. سهم رسانه ملی به عنوان بازوی تبلیغاتی کشور، در این نارسایی بسیار قابل توجه است. رسانه ای که در این سال ها با وجود تمام تلاش ها، نتوانسته در انتقال مفاهیم و ارزش ها مانند میهن پرستی، فرهنگ ایرانی - اسلامی، شهادت و ... موفق عمل کند و استفاده از کلیشه ها، سد بزرگی بر سر راه رسیدن به اهدافش بوده.

در شرایطی که حس میهن پرستی به درستی به کسی معرفی نشده و این احساس در او شکل نگرفته، طبیعی است که فرد دچار نوعی بی تفاوتی نسبت به کشور خود می شود. چیزی که باعث می شود با افزایش مشکلات، فرد زندگی در کشور خود را غیرممکن بداند، به راحتی آن را رها کرده و راهی کشوری دیگر شود.

در این شرایط بعد از مهاجرت، فرد به سادگی جذب فرهنگ سامان یافته و منسجم کشور مقصد شده و رفتارش نیز تغییر می کند. به این ترتیب، فرهنگ غربی، جای خود را در دل مردم به عنوان فرهنگ والا و برجسته باز می کند.

«قدرت رسانه های کشورهای توسعه یافته (مهاجر پذیر)» (روایت سوم)

کشورهای توسعه یافته نیاز بیشتری به نیروی کار متخصص دارند و طبیعی است که قدر آن ها را هم بیشتر می دانند. به همین خاطر برنامه های دقیقی برای جذب نیرو از کشورهای دیگر تدوین می کنند که این وسط نقش رسانه ها، برای تبلیغ کشور، امکانات و مزایای آن بسیار مهم است. دکتر قدیمی معتقد است کشورهای توسعه یافته با برنامه های تبلیغاتی درست و تاثیر گذار، اوضاع وشرایط زندگی در کشورشان را از همه لحاظ خوب و مطلوب جلوه می دهند و تا حد ممکن عیب های خود را می پوشانند.

البته این تصاویر خیلی هم خلاف واقع نیست. چون ایران کشوری در حال توسعه است و مسلما در مقایسه با کشورهای توسعه یافته، جذابیت های کمتری دارد. اما با این حال آن ها گزینه های خوبی را پیش روی نیروهای متخصصی که بخواهند به کشورشان مهاجرت کنند، می گذارند. بسیاری از این رسانه ها، در سیاه نمایی و بزرگ نمایی مشکلات و کمبودهای کشورهای در حال توسعه هم کوشا هستند. به همین خاطر در ذهن بسیاری از مردم، کشورهای اروپایی و آمریکایی، به عنوان منبع مهمی از فرصت ها شناخته می شود.

«ضعف در اقناع افکار عمومی» (روایت دوم و سوم)

رسانه های قدرتمند که اکثرا متعلق به کشورهای توسعه یافته هستند، در راضی نگه داشتن و اقناع افکار عمومی، بسیار موفق عمل می کنند. رسانه ملی ما اما از عهده انجام چنین کاری به درستی برنیامده! نمونه های بسیاری از جمله انتخابات 88، بهار عربی، وقایع سوریه و حتی انتخابات 92 هستند که رسانه ملی در سیر حوادث و جریانات از مردم عقب افتاده و نتوانسته به سوال های آن ها پاسخ دهد، آن ها را راضی کند و آینه تمام نمایی برای همه مردم باشد.

نیاز به دانستن و آگاهی اما همیشه در مردم وجوددارد. چنین نیازی مردم را به سمت رسانه های قدرتمند کشورهای خارجی می کشاند که هدفی غیر از آنچه که در داخل دنبال می شود، دارند. طبیعی است که این رسانه ها هم تابع سیاست های فرهنگی کشور خود باشند و فرهنگ خود را به دنیا عرضه کنند. در چنین شرایطی کسی که ضرر می کند، کشورهای جهان سومی از جمله ایران هستندکه در نبود رسانه های قدرتمند، مردم آن ها جذب رسانه های خارجی شده وتحت تاثیر آن ها قرار می گیرند.

«مشکلات و نابسامانی های داخل کشور» (هر سه روایت)

یک نگاه به خودتان بیندازید! احتمالا شما هم جزو خیل کسانی باشید که جایی در گوشه و کنار ذهنشان فکر مهاجرت وجود داشته. دلیل شکل گرفتن چنین فکری چه بوده؟! از موارد خاص که بگذریم، آیا کسی که عزم مهاجرت می کند، دلیلی جز ناامیدی از بهبود شرایط داخلی دارد؟!

از موارد خاص که بگذریم، آیا کسی که عزم مهاجرت می کند، دلیلی جز ناامیدی از بهبود شرایط داخلی دارد؟! آمارها می گویند که جواب این سوال، قهرا منفی است! زیرا در دو دهه 60 و اواخر سال 80 که شرایط سیاسی وداخلی ایران نامناسب و بسته بود، آمار مهاجرت نیز به شکل قابل ملاحظه ای افزایش پیدا کرد.

کسی که شرایط محل زندگی اش را سخت و آن را مانع رسیدن به اهدافش می بیند، راه مهاجرت در پیش می گیرد. این دقیقا همان چیزی است که در قرآن کریم هم به آن اشاره شده: 
«ان الذین توفاهم الملائکه ظالمی انفسهم قالوا فیم کنتم قالو کنا مستضعفین فی الارض، قالو الم تکن ارض الله واسعه فتهاجروا فیها...» 
(سوره نساء، آیه 92)

روایت آخر

امیر، در رشته مهندسی برق، از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و طبق برنامه ای که چیده بود، برای ادامه تحصیل در همین رشته، به یکی از دانشگاه های خوب در کانادا رفت و توانست برای ادامه تحصیل بورسیه هم بگیرد. امیر، حالا که دانشجوی دکتری است، موفق شده به عنوان استادیار در دانشگاه مشغول به کار شود و فرصت خوبی برای پیشرفت به دست آورده است. او دورادور پروژه هایی را در تهران دنبال می کند و قصد دارد بعد از اتمام تحصیل، مدتی به تهران برگردد تا ساز و کار کارگاهی متشکل از دوستان جدید و قدیمی اش را آماده کند و سپس تصمیم بگیرد که کجا زندگی کند.

امثال امیر کم نیستند، اما کسانی مانند او در میان خیل مهاجران به خارج از کشور، در اقلیت قرار دارند. همان طورکه در همه جای جهان نخبه ها در اقلیت هستند. درست است که ایران بالاترین میزان فرار مغزها را در جهان دارد، اما مهاجرت و پدیده فرار مغزها، دو موضوع جدا از یکدیگر هستند.

هر کسی از کشور مهاجرت کرده، نخبه نیست. قبول ندارید؟ نگاهی به اکثریت شرکت کنندگان در مسابقه های شبکه «من و تو» از جمله بفرمایید شام بیندازید، به تحقیق دستگریتان می شود.

نگاهی مختصر به ایرانیان مقیم آمریکا

به دست اقلیت؛ به نام اکثریت

داستان ساده است. ایران بالاترین نرخ فرار مغزها را در کل دنیا دارد و آمار بسیار بالایی در مهاجرت به خارج از کشور می روند، نخبه هستند؟ آیا همه آن ها در خارج از کشور در حال افتخارآفرینی هستند؟ بیایید نگاه مختصری به این مسئله بیندازیم و شرایط ایرانیان مقیم آمریکا (به عنوان کشوری که مقصد اصلی عالی ترین نخبه های ایرانی بوده) را بررسی کنیم.

طبق سرشماری رسمی که در سال 2000 در کشور آمریکا صورت گرفت، تعداد ایرانیان حاضر در این کشور معادل 338 هزار نفر بود. این عدد شامل جمعیتی است که به طور داوطلبانه خود را ایرانی معرفی کرده اند. حوادث یازدهم سپتامبر 2001 اما شرایط را برای ایرانیان تا حدودی تغییر داد. بعد از آن بود که جرج بوش، بی شرمانه ایران را در محور شرارت قرار داد و با اتهامی بی اساس مبنی بر حمایت ایران از القاعده و تروریسم، کار را برای ایرانیان مقیم آمریکا سخت کرد. طوری که ایرانیان ترجیح می دادند ملیت و هویت اصلی شان را برای دوری از نگاه بدبینانه آمریکایی ها مخفی نگه دارند.

در سرشماری سال 2010 آمریکا، تعداد ایرانیان حاضر در این کشور به 289 هزار و 485 نفر کاهش پیدا کرد؛ حال آن که دفتر حافظ منافع ایران در آمریکا اعلام کرده که بیش از 900 هزار پرونده گذرنامه از ایرانیان مقیم آمریکا در اختیار دارد «شورای ملی ایرانیان آمریکا» هم جمعیت ایرانیان مقیم این کشور را بیش از یک میلیون نفر ارزیابی می کند.

کالیفرنیا، ایالت محبوب ایرانی هاست. جایی که طبق آمار رسمی حدود 160 هزار نفر ایرانی در آنجا زندگی می کنند و 0.45 درصد جمعیت آن را تشکیل می دهند. ایرانی ها بین 67 گروه مهاجر در آمریکا، تحصیل کرده ترین مهاجران به حساب می آیند.

طی تحقیقی که دانشگاه ماساچوست (MIT) انجام داده، بیشتر از 25 درصد ایرانیان حاضر در آمریکا، مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا دارند. 500 استاد برجسته ایرانی در دانشگاه های آمریکا در حال تدریس هستند و به گفته واشنگتن پست، هفت هزار دانشجوی ایرانی در میان یک میلیون و دویست هزار دانشجوی کشور آمریکا وجوددارند. 20 درصد ایرانیان آمریکا درآمدی بیش از میانگین ملی درآمد خانوار در آمریکا دارند.

در تحقیقی که توسط موسسه Fortune در مورد 500 شرکت بزرگ و عمده آمریکایی از جمله جنرال الکتریک، AT & T، وریزون، اینتل، سیکو، موتورولا، اوراکل، لوسنت تکنولوژی، نورتل نت ورک و eBay صورت گرفته، 50 نفر ایرانی در سمت های ارشدمدیریتی آن ها حضور دارند. کسانی که ارزش دارایی هایشان بیش از 200 میلیون دلار ارزیابی می شود.

شاید سازمان فضایی آمریکا (ناسا) ویژه ترین معبدی باشد که روح پراستعداد ایرانی در آن حلول کرده. حرف های زیادی در مورد تعداد کارکنان ایرانی حاضر در این سازمان هست، که البته هیچ کدام معتبر نیستند. طبق این صحبت ها، تعداد ایرانی ها از 70 تا 400 نفر تفاوت می کند. در حالی که تعداد کل کارمندان ناسا چیزی در حدود 19 هزار نفر است! بعضا گفته می شود که 43 درصد از دانشمندان ناسا ایرانی هستند؛ اما تنها یک جستجوی مختصر کافی است تا مشابه این ادعا (و چه بسا شدیدتر از آن) را از سوی مردم مصر، چین، پاکستان، هند و ... نیز بشنوید.

وضعیت ایرانیان مقیم آمریکا خیره کننده است. از نظر تحصیلی، شغلی، اقتصادی و ... ایرانیان وضعیت خوبی دارند، اما نکته ظریفی این میان وجود دارد. این افتخاراتی که توسط ایرانیان در آمریکا (و دیگر کشورها) ثبت شده، توسط چند درصد از آن ها انجام شده؟! تازه این آمار مربوط می شود به کشوری که نخبه ترین نیروهای انسانی ایران، به آنجا مهاجرت کرده اند. با تمام این ها، در نهایت حدود یک پنجم ایرانی ها، دارای چنین افتخاراتی هستند و باقی آن ها، مردمی عادی هستند که صرفا مکان زندگی شان را به علل گوناگون تغییر داده اند.

شاید این مختصر آمار (و البته بسیار آمار و ارقام دیگری که جای آن ها در این نوشته نیست) این واقعیت را نمایان کنند که مهاجرت و فرار مغزها دو پدیده جداگانه هستند. شاید این را ببینیم که هر کسی که از ایران رفت، لزوما فرار مغزها صورت نگرفته. این که هر کسی که خارج از کشور زندگی می کند، لزوما نخبه نیست.
 

 

کار در یک سیستم معیوب


کار در یک سیستم معیوب



۱- در یک سیستم معیوب: سعی کنید «لال بودن» را تمرین کنید! این تمرین در میزان عزیز بودن شما بسیار موثر است.

۲- در یک سیستم معیوب: هیچ گاه کارمندان را با یکدیگر مقایسه نکنید؛ چون قطعا شاهد تبعیض خواهید بود.

۳- در یک سیستم معیوب: اگر مدیرتان ۳ یا ۴ ایراد دارد، انتظار رفتنش را نکشید، چون قطعا نفر بعدی او ۴۳ ایراد دارد!

۴- در یک سیستم معیوب: می توانید با کارهای کم و کوچک، محبوبیت فراوانی به دست آورید؛ فقط کافی است «زبان» خود را تقویت کنید!

۵- در یک سیستم معیوب: ممکن است که هر چه بیشتر کار کنید، بیشتر خوار و خفیف باشید.

۶- در یک سیستم معیوب: با اشکالات سازمانتان بسازید و هرگز آن ها را با مدیرتان در میان نگذارید؛ درغیر این صورت یک مشکل دیگر به سازمان اضافه می شود. آن مشکل، شما هستید!

۷- در یک سیستم معیوب: اشتباهات یک مدیر را هیچ گاه به مدیر دیگر نگویید؛ در غیر این صورت به جای یک مدیر، دو مدیر در مقابل شما موضع گیری خواهند کرد.

۸- در یک سیستم معیوب: با انجام کارهای مختلف و فعالیت های به موقع، نظم شما تشخیص داده نمی شود؛ بلکه برای این کار راه های ساده تری هم هست. مثلا فقط کافی است همیشه میز کارتان را منظم نگه دارید!

۹- در یک سیستم معیوب: اضافه بر کارهای معمول کار اضافه ای انجام ندهید؛ در غیر این صورت انتظار پاداش بیشتری نیز نداشته باشید.

۱۰- در یک سیستم معیوب: همیشه حرف ها (فرمایشات) مدیرتان را تایید کنید، حتی اگر از نظر او «ماست، سیاه باشد!»

۱۱- در یک سیستم معیوب: تنها کاری که واجب است سریع انجام دهید، کاری است که مدیر شما شخصا از شما خواسته است.

۱۲- در یک سیستم معیوب: تنها انگیزه ای که می تواند شما را وادار به کار کند، «کسب روزی حلال» است.

۱۳- در یک سیستم معیوب؛ آسه برو، آسه بیا، که گربه شاخت نزنه؛ مگر این که با گربه نسبتی داشته باشید!

بهترین روغن برای پخت و پز چه روغنی است؟

بهترین روغن برای پخت و پز چه روغنی است؟

بیماری‌های قلبی، چربی خون و چاقی موضوعاتی هستند که دائم درباره آن ها می‌شنویم و درباره پرهیز از مصرف چربی و استفاده از روغن مناسب زیاد صحبت می شود.

اما چه چربی یا روغنی بهترین روغن برای پخت غذاست. آیا برای سرخ کردن روغن نباتی بهتر از روغن حیوانی است؟ بی‌بی‌سی برای پاسخ دادن به این سوال تحقیقی انجام داده است.

برای این تحقیق عده‌ای از ساکنان شهر لستر داوطلب شدند.

قرار شد آن ها هر روز از یک نوع روغن یا چربی برای طبخ غذا استفاده کنند و بعد باقی مانده روغن مصرفی را جمع‌آوری کنند تا در دانشکده داروسازی دانشگاه دومونفورت آزمایش شود.

در آزمایشگاه این دانشکده، به جز آزمایش باقی مانده روغن‌ها، در شرایط آزمایشگاهی هم انواع روغن را تا دمای سرخ‌کردن حرارت دادند و بعد آن ها را آزمایش کردند.

روغن زیتون برای پخت و پز و سرخ کردن بهترین روغن است

برای این تحقیق این روغن‌ها انتخاب شد: روغن آفتاب‌گردان، روغن ذرت، روغن کانولا (کلزا) مرغوب (cold-pressed)، کره، روغن زیتون تصفیه شده و روغن زیتون فوق بکر (extra virgin).

روغن زیتون بکر روغن زیتونی است که در تولید آن از هیچ ماده یا روش شیمیایی استفاده نشده است.

ساختار مولکولی روغن در دمای حدود ۱۸۰ درجه سانتی‌گراد، در ترکیب با اکسیژن هوا (اکسیداسیون) تغییر و آلدئید و پراکسیدهای لیپیدی تولید می‌کند.

این اتفاق در دمای اتاق هم می‌افتد، اما بسیار کندتر است. ترشیدگی روغن نتیجه همین فرآیند است.

خوردن یا استنشاق آلدئید، حتی به مقدار کم احتمال بیماری‌های قلبی و سرطان را افزایش می‌دهد.

پروفسور مارتین گروت‌ولت که سرپرستی این تحقیق را بر عهده داشت، می‌گوید: "روغن‌هایی که چربی چنداشباع (polyunsaturate) زیاد دارند، مثل روغن ذرت و آفتابگردان، آلدئید خیلی زیادی تولید می‌کنند."

"روغن ذرت و آفتابگردان تا وقتی خوبند که برای پخت و پز یا سرخ کردن حرارت نبینند."

"این یک واقعیت ساده شیمیایی است که چیزی که برای سلامتی خوب است، وقتی به دمای سرخ کردن می‌رسد ، به چیزی کاملا ناسالم تبدیل شود."

روغن زیتون، روغن کانولا، کره و چربی غاز آلدئید بسیار کمتری تولید کردند. علت این است که این روغن‌ها اسیدهای چرب تک‌اشباع (monounsaturated) یا اشباع (saturated) زیادی دارند و این چربی‌ها در مقابل حرارت مقاوم‌ترند. در واقع چربی‌های اشباع تقریبا بر اثر حرارت اکسید نمی‌شوند.

پروفسور گروت‌ولت روغن زیتون را برای پخت و پز و سرخ کردن توصیه می‌کند:

رژیم مدیترانه‌ای

  • هدف: افزایش مصرف فیبر و آنتی اکسیدان زیاد، کاهش نسبت امگا-۶ به امگا-۳.
  • شواهد حاکی از افزایش طول عمر با رژیم مدیترانه‌ای است.
  • تحقیقات مختلف آثار مفید این رژیم را در کاهش چربی، سلامت قلب و عروق، متابولیسم انسولین، پیشگیری ازسندروم متابولیک، پیشگیری از بیماری‌هایی مثل آلزایمر، کاهش التهاب و پیشگیری از آسم نشان داده‌اند.
  • رژیم مدیترانه‌ای بر اساس مصرف روغن زیتون، سبزیجات، میوه، آجیل و دانه‌ها، بنشن، بعضی لبنیات، غلات کامل، گاهی ماهی و غذاهای دریایی و خوردن گوشت بسیار کم بنا شده است.

"اولا به این دلیل که ترکیبات سمی کمتری تولید می‌کنند،

دوم این که ترکیباتی که این روغن تولید می‌کند، خطر کمتری برای بدن دارند."

تحقیقات پروفسور گروت‌ولت نشان می‌دهد که سرخ کردن با روغن حیوانی یا کره کمتر از سرخ کردن با روغن ذرت یا روغن آفتابگردان مواد زیان آور تولید می کند.

او حتی پیه حیوانی را نیز به این روغن‌‌ها ترجیح می‌دهد؛ چون پیه حیوانی پر از چربی تک‌اشباع است ؛ بنابراین در هنگام حرارت دیدن مواد مضر کمتری تولید می کند.

پروفسور گروت‌ولت چند توصیه مهم هم دارد:

  • تا می‌توانید کمتر سرخ‌ کنید، در دمای کمتری سرخ کنید، اگر سرخ می‌کنید، کم روغن مصرف کنید و بعد هم روغن اضافه را با کاغذ خشک کن از روی غذای سرخ شده جمع کنید.
  • برای این که آلدئید کمتری وارد بدنتان شود، از روغن‌هایی استفاده کنید که چربی چنداشباع کم دارند (زیر ۲۰ درصد) و چربی اشباع یا تک اشباع زیاد دارند، بهترین نسبت این است که یکی از این دو بیش از شصت درصد اسید چرب را تشکیل دهد و مجموع هر دو بیش از هشتاد درصد باشد.
  • بهترین روغن برای پخت و پز روغن زیتون است: ۷۶ درصد چربی تک اشباع، ۱۴ درصد اشباع و ده درصد چند اشباع.
  • برای پخت و پز فرقی بین روغن زیتون تصفیه شده یا فوق‌بکر وجود ندارد، آنتی اکسیدان روغن زیتون فوق‌بکر برای جلوگیری از اکسیداسیون حرارتی کافی نیست.
  • روغن را دوباره مصرف نکنید.
  • روغن را همیشه در کابین و دور از نور نگهداری کنید تا از تولید مواد مضر جلوگیری کنید.

چند نکته

در خرید روغن، روغنی که اسید چرب تک‌اشباع (monounsaturated) یا اشباع (saturated) زیاد دارد انتخاب کنید

  • چربی چند اشباع: در این چربی‌ چند پیوند دوگانه بین اتم های کربن وجود دارد. مصرف مقدار مشخصی از این چربی با خوردن مغزدانه‌ها، دانه‌ها، ماهی و سبزی‌ برای سلامتی مفید است، اما فایده مصرف آن به صورت روغن ذرت یا آفتابگردان روشن نیست.
  • چربی تک اشباع: در این چربی‌ها یک پیوند دوگانه بین اتم های کربن وجود دارد. این چربی در آوُکادو، فندق، بادام، زیتون و روغن زیتون و پیه حیوانی و دنبه یافت می‌شود. روغن زیتون با ۷۶ درصد چربی تک اشباع جزء مهم رژیم مدیترانه‌ای است و برخی تحقیقات این روش تغذیه را سالم‌ترین رژیم غذایی می دانند.
  • چربی اشباع: در این چربی‌ بین اتم‌های کربن پیوند دوگانه وجود ندارد. توصیه می‌شود از مصرف چربی اشباع به صورت لبنیات و دیگر چربی‌های حیوانی پرهیز شود، اما در این باره اختلاف نظر زیادی وجود دارد.
ترکیب اسیدهای چرب در انواع روغن
نوعدرصد چنداشباعدرصد تک‌اشباعدرصد اشباع
روغن نارگیل۲۶۸۶
کره۳۲۱۵۱
پیه حیوانی۱۱۴۵۳۹
دنبه گوسفند۱۰۴۵۴۰
روغن زیتون۱۰۷۶۱۴
روغن کانولا (کلزا)۲۸۶۳۷
روغن کنجد۴۱۴۰۱۴
روغن ذرت۵۴۲۷۱۲
روغن آفتابگردان۶۵