در زندگی خود معجزه کنید! |
![]() هم زن و هم مرد به اختیار و اشتیاق و امیدوار و با نشاط، پیمودن جاده زندگی را دست در دست هم آغازمیکنند و دلشان میخواهد همراه و همدوش یکدیگر تا پایان راه در کنار هم باشند؛ اما در بسیاری از موارد اندکی از راه نرفته اند که تردید دل های امیدوارشان را میلرزاند وفاصله خود را با زندگی ایده آل وشاد ذهنشان بسیار میبینند. واگر هنوز عجولی جوانی را در کوله پشتی خود جاداده باشند، ازدواج خود رااشتباهی بزرگ قلمداد میکنند و با مشاهده تفاوت های فرد مقابل با همسری که در خیال خود پروردهاند اندوهگین میشوند. اگر در ابتدای راه گرد خودخواهی را از وجود خود نتکانده باشند، همسر خود را متهم میکنند و... این تازه شروع داستان است. داستانی که اگر شخصیت هایش بدون آگاهی، صبر و گذشت همچنان بر مرکب خودخواهی خویش بتازند، به تراژدی طلاق میانجامد و یا میدان مبارزهای میشود به وسعت عمرشان که هم انرژی و فرصت زندگی خودشان را تباه میکند وهم فرزندانشان را در گیر، وحاصل این زندگی یک دنیا نیاز اجابت نشده است و ردی از آرامش در آن دیده نمیشود. پس بیایید آغاز شیرین زندگی را تداوم بخشیم و اگر قصه زندگی ما هم چنین رنگی به خود گرفته با قلم تدبیر، ادامه آن را به گونه ای بنویسیم که سال ها آرام وخوشبخت در کنار همسرمان زندگی کنیم وسایه ای باشیم دلپذیر ومطمئن برای فرزندانمان. فراموش نکنیم که هیچ وقت دیر نیست وزندگی ما – من و او - منحصر به فرد است؛ یعنی مثل خودمان! پس خودمان تصمیم بگیریم وبا شناخت هر چه بیشتر خود و همسرمان و کمیهم انصاف، شالوده یک خانواده محکم را بنا نهیم که هیج بادی آن را نلرزاند وپناهگاه نسل های بعد ما باشد. مطمئن باشید که کار سختی نیست. شمارا دعوت میکنم به خواندن نکاتی چند که به نظر نگارنده میتوانند اثرات شگفت انگیزی داشته باشند: ● عشق خوب است؛ اما کافی نیست! در عرصه زندگی خانوادگی اگر عشق نباشد، هیچ نیست؛ اما حقیقت امر این است که در کنار عشق باید تدبیر و آگاهی هم لحظه به لحظه باما زندگی کند. به عبارت دیگر عشقی که در ابتدای ازدواج شکل میگیرد، نیاز به دست توانای مرد وزن پخته وبزرگ شود واگر همان کودک تازه متولد شده بماند، به بادی میرود وبه نگاهی فراموش میشود. اما اگر بزرگ شود ،ماندگار است وموثر. ● قبل ازازدواج چشم هایتان را خوب باز کنید؛ اما بعد از آن کمیآن را ببندید! یکی ازچیزهایی که زندگی مشترک را پویا وعاشقانه میسازد،گذشت است. ما بارها این جمله را شنیدهایم :«گذشت کن!» اما واقعیت این است که عمل به این توصیه گاهی بسیار سخت است. مثلا وقتی یقین دارید که حق با شماست، اما تصمیم میگیرید نظر فرد مخالف خود را بپذیرید.این از آن مواردی است که مجاهده میخواهد؛ اما مطمئن باشید که این گذشتن زیباتر از مجادله است و مهم تر این که به شما ثابت میکند این کار اثرات عمیقی بر جای گذاشته و از ثمرات آن بهره مند خواهید شد. ● هنر سخن گفتن را بیاموزید یکی از مشکلات بزرگ زن وشوهرهای تازه ازدواج کرده این است که حرف همدیگر را نمیفهمند! این ابتدای یک داستان تکراری است که آخرش هم به «او مرا درک نمیکند!» منتهی میشود. یکی از موثر ترین راه های حل این مشکل طرح این سوال است:«نکند من نمیتوانم سخنم را به خوبی بیان کنم؟» ما به زمان احتیاج داریم تا زبان یکدیگر را پیدا کنیم. در این فاصله بهتر است از جر وبحث کم کنیم وبه آگاهی های خود پیرامون زبان همسرمان بیفزاییم. مثلا قبل از اینکه راجع به موضوعی با او صحبت کنید یا نکته ای را به وی متذکر شوید از خود بپرسید : «چگونه بگویم که او دلسرد وغمگین نشود؟» جستجو کنید واز بین کلمات؛ زیباترین ودلنشین ترین آن ها را انتخاب کنید وهرگز به موضوعاتی که حساسیت همسرتان را برمیانگیزد، مستقیم وغیرمستقیم اشاره نکنید. ● تفاوت ها را باور کنید آنچه مسلم است شما وهمسرتان در دو کانون متفاوت خانوادگی بزرگ شده اید و قطعا تفاوت هایی دارید که غیر قابل اجتنابند. اگر چه قبل از ازدواج این تفاوت ها وجود دارند، اما در عرصه زندگی مشترک بیشتر خودنمایی میکنند. پس به جای نگرانی این تفاوت ها را باور کنید. نگذارید که آن ها شما رااز هم دور کنند. اگرتفاوت ها را بشناسید وازآن ها نترسید، در بسیاری از موارد میتوانند موجب تکامل شما وهمسرتان باشند، ضمن آن که درطول زمان این تفاوت ها رنگ خوشبختی وتفاهم میگیرند وبه زیبایی زندگی کمک میکنند. ● همسرتان را عاشقانه دوست بدارید؛ اما خودتان را فراموش نکنید! شما میخواهید سال ها در کنارهمسرتان زندگی کنید؛ به اندازه عمرتان. ماهمگی خوب میدانیم که فقط یک بار فرصت زندگی کردن داریم؛ پس باید عاقلانه زندگی کنیم. به عبارت دیگر نباید جانب افراط را انتخاب کنیم ودائما حقوق طرف مقابل را تامین کنیم؛ بلکه باید حقوق خود را نیز مطالبه کنیم! البته ظریف، زیبا وصادقانه. خانمیرا میشناسم که سال ها در خدمت شوهر وبعد فرزندانش بود وخودش را کاملا فراموش کرده بود. اطرافیان، او را الهه ایثار میدانستند ؛ اما عاقل تر ها نگران او بودند. سال های بعد که توان ونشاط جوانی از او فاصله گرفت، بسیار متوقع شد؛ از همسر واز فرزندانش،توقعاتی که اجابت آن ها از توان خانواده اش خارج بود. میدانید چرا؟ چون او یک عمر رانثار کرده بود. آیا میشود این عطا را جبران کرد؟ |
منبع:مدرسه علمیه نرجس |