دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

سواد رفتار اجتماعی

سواد رفتار اجتماعی

قرار بود با سواد شویم،یک عمر صبح زود بیدار شدیم ...لباس فرم پوشیدیم ...صبحانه خورده و نخورده ... خواب و بیدار..
خوشحال یا ناراحت ... با ذوق یا به زور
راه افتادیم به سمت مدرسه ...
قرار بود با سواد شویم.
روی نیمکت های چوبی نشستیم.
صدای حرکت گچ روی تخته ی سبز رنگی را که می گفتند سیاه است ، شنیدیم.
 با زنگ تفریح نفس راحت کشیدیم و زنگ آخر که می خورد، مثل یک پرنده که در قفسش باز می شود،از خوشحالی پرواز  کردیم.
قرار بود با سواد شویم.
بند دوم انگشت اشاره مان را زیر فشار قلم له کردیم و مشق نوشتیم و
به ما دیکته گفتند تا درست بنویسیم.
گفتند از روی غلط هایت بنویس تا یاد بگیری .
ما نوشتیم و یاد گرفتیم.
قرار بود با سواد شویم.
از شعر گفتند ... از گذشته های دور گفتند ...
از مناطق حاصل خیز گفتند ... از جامعه گفتند ...
از فیثاغورث گفتند ... از قانون جاذبه گفتند ...
از جدول مندلیف گفتند ...
استرس ... ترس ... نگرانی ... دلهره ... حرف مردم ... شب بیداری و تارک دنیا شدن
کنکور شوخی نداشت ...  
باید دانشجو می شدیم ...
قرار بود با سواد شویم
دانشگاه و جزوه و کتاب و امتحان و نمره و معدل ...
تمام شد.
تبریک ... حالا ما دیگر با سواد شدیم.
فقط می خواهم چند سوال بپرسم ...

ما چقدر سواد رفتار اجتماعی داریم ؟
ما چقدر سواد فرهنگی داریم ؟
ما چقدر سواد رابطه داریم ؟
ماچقدر سواد دوست داشتن داریم ؟
ماچقدر سواد انسانیت داریم ؟
و ما چقدر سواد زندگی داریم ؟
قرار بود با سواد شویم.

 

علی اصغر عیسی خانی

نابودی روح و روان

 نابودی روح و روان

 

1-وقتی نمی‌بخشید،
2-وقتی به کاری که دوست ندارید، ادامه می‌دهید،
3-وقتی وقتتان را تلف می‌کنید ،
4-وقتی از خودتان مراقبت نمی‌کنید،
5-وقتی از همه چیز شکایت می‌کنید،

6-وقتی با پشیمانی و افسوس زندگی می‌کنید،
 7-وقتی شریک نادرستی برای زندگی‌تان انتخاب می کنید،
8-وقتی خودتان را با دیگران مقایسه می‌کنید ،
9-وقتی فکر می‌کنید پول برایتان خوشبختی می‌آورد،

10-وقتی شکرگزار و قدرشناس نیستید ،
11-وقتی در روابط اشتباه می‌مانید،
12-وقتی بدبین و منفی‌گرا هستید،
13-وقتی با یک دروغ زندگی می‌کنید،
14-وقتی درمورد همه چیز نگرانید،

قدم به قدم به نابودی روح و روان خودتان نزدیک تر می شوید!


اندیشه های ناب

زشت‌ترین بخش بدن

 زشت‌ترین بخش بدن


شفای درون

 شفای درون 


متنی بسیار زیبا و پندانه

استفاده از القاب در تعاملات

استفاده از القاب در تعاملات


امری که در تعاملات ما، به خصوص در فضای مجازی شکل گرفته و رو به توسعه است که برای احترام گذاشتن به افراد، آن ها را به القابی ملقب و خطاب می کنیم که بار معنائی زیادی دارند.
القابی مانند استاد، یا دکتر، این روزها با ملاحظه کمتر به کار می روند و این یک عارضه است.
احترام گذاشتن همیشه در فرهنگ ما بوده است، همیشه آموخته ایم که به بزرگ تر باید احترام بگذاریم. این یک فرهنگ خوب و پسندیده است. اما اجرای آن همیشه درست انجام نمی شود.
مثلاً برای احترام به مویی سپید، فرد را استاد خطاب می کنیم. یا بسیار دیده ایم و احتمالاً دیده اید که فردی را که در حوزه ای اظهار نظر می کند و احیاناً چند یا چندین کتاب هم مطالعه کرده است، دکتر خطاب می کنیم.
یا بعضا همسر یک دکتر یا مهندس متوقع است که او را خانم دکتر یا خانم مهندس صدا کنیم .
این امری است که در هیچ جایی جز ایران رواج ندارد و در کل دنیا اگر کسی در پیشوند نام خود کلماتی همچون دکتر و مهندس که مربوط به شغل اوست و نه شخصیت او بکار برد، بی درنگ مردم از او فاصله خواهند گرفت و او را فردی عقب مانده تلقی خواهند نمود .

این القاب را ما معمولاً از سر احترام استفاده می کنیم، اما این کاربرد نه چندان به جا، رفته رفته توسعه می یابد و آن فرد خود نیز به این باور می رسد که می تواند همه جا و در مورد همه چیز، شاید کمی بی ملاحظه تر، اظهار نظر نماید .
در سازمان هایی که ریشه در کارهای فنی و مهندسی دارند، هر کس را که می خواهند محترم دارند و بالا ببرند، آقای مهندس خطاب می کنند. دوستی در یکی از این سازمان ها می گفت من از دوران تحصیل دوست نداشتم مهندس شوم و با چشم باز علوم انسانی را محور تحصیلات خود قرار داده ام. حالا مهندس خطاب شدن برایم نوعی توهین است، اما مقاومت گویا سودی ندارد.

ما القاب خوبی در زبان شیرین فارسی داریم. می توانیم از بزرگوار، ارجمند، یا اگر اصرار به بار علمی فرد داشته باشیم، مثلاً فرهیخته را استفاده کنیم.
استادی سمت والایی است، چه به لحاظ دانشی و چه از دیدگاه منشی. خیلی زیاد نیستند کسانی که این لقب را بتوانند قبول کنند.
ما باید در باوراندن این تناسب نقش نداشته باشیم، بگذاریم زمان و موقعیت های مختلف نشان دهند که استاد کیست؟

بیایید هر کس را به لقب مناسب بنامیم، فراتر رفتن از جناب آقا و سرکار خانم را برای خودمان خیلی ساده نکنیم.
ممکن است فردی نسبت به من و شما سمت پیش کسوتی داشته باشد، اما تخصیص لقبی مانند استادی به این فرد آن هم در تعاملات جمعی، شاید مفهومی را متبادر کند که چندان درست نباشد. القاب را با ملاحظه استفاده کنیم.

به این ترتیب به نظرم اساتید واقعی والاتر و بالاتر خواهند رفت، جایی که واقعاً شایسته آن هاست، در اوج.

نظر شما در مورد استفاده از القاب در تعاملات  چیست؟