دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

دانستنی های زندگی

دانستنی های تغذیه،خانه داری،روان شناسی،زناشویی ،تربیتی ،علمی و....

امام زمان؛ باور مذهبی یا واقعیت تاریخی؟

امام زمان؛ باور مذهبی یا واقعیت تاریخی؟

۱۵/اردیبهشت/۱۳۹۶

آیا امام زمان وجود دارد؟ آیا اسناد تاریخی می‌توانند ایده وجود فرزند امام یازدهم شیعیان، غیبت او و عمر بیش از هزار ساله‌اش را پشتیبانی کنند؟ ایده مهدویت و امام زمان آیا یک باور مذهبی است یا یک واقعیت تاریخی؟ 

سجاد نیک‌آیین پژوهشگر دین، و مجید محمدی جامعه‌شناس با تحصیلات حوزوی، در تابوی این هفته درباره این پرسش‌ها بحث می‌کنند.

برنامه را با آقای نیک‌آیین آغاز می‌کنیم. آقای نیک آیین باور به امام زمان پرسش‌هایی تولید می‌کند، بنابراین با این پرسش آغاز می‌کنم که چه دلایلی داریم برای این که اصلاً تولد فرزند امام یازدهم و وجود امام یازدهم را بپذیریم.

سجاد نیک‌آیین پژوهشگر دینی و از فعالان مذهبی نزدیک به روحانیون سنتی است. او متولد اردیبهشت ۱۳۶۱ و دارای مدرک مهندسی صنایع است، و تحصیلات مذهبی خود را از اصفهان آغاز و سپس در قم و سوریه ادامه داده است. آقای نیک‌آیین هم اکنون ساکن کالیفرنیای آمریکاست.

سجاد نیک‌آیین: ما وقتی صحبت از وجود امام زمان (عج) می‌کنیم، بحث را درباره آخرین حلقه از زنجیره باورهای بنیادین یک فرد مؤمن مطرح می‌کنیم و آغاز می‌کنیم. در دو سطح می‌توانیم دلایل عقیدتی و اعتقادی ارائه کنیم.

یکی دلایل کلامی، ادله و براهینی است که اصل وجود امام را در زمان کنونی ثابت می‌کند؛ نقلی که از پیامبر اکرم و حدیث پیامبر اکرم کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد. بنابراین ادله سطح اول مفهوم امام زمان است. از این نظر یک سری برهان عقلی، برهان لطف، استناد به احایث پیامبر(ص) بعد از جایگاه کلام شیعه ائمه معصومین هست که استناد می‌کنند و اقامه می‌کنند دلایلی را بر وجود امام زمان و مفهوم امام زمان.

اما دلایل سطح دوم گزارش‌های تاریخی است که در این باب باز مطرح می‌شود و به عنوان یک مؤمن شیعه وقتی بحث می‌کنید یا حتی یک مؤمن مسلمان یک سری مقدمات را لاجرم پذیرفته‌ایم. بله می‌توانیم بحث کنیم از دیدگاه برون دینی و کلیت دین را و مفاهیمی همچون وحی و توحید را به کیفیتی که ادیان ابراهیمی به خصوص توصیف می‌کنند، می‌توانیم به نقد بکشیم. خب آن بحث‌های متقدّمی است بر این بحث که آخرین حلقه از زنجیره اعتقادات است. باز تأکید می‌کنم چون بحث از اینجا اگر بخواهد آغاز بشود، یک سری مقدماتی را ما مفروض گرفته‌ایم و پذیرفته‌ایم.

به این ترتیب در داخلِ دین اگر بخواهید بحث کنید، با این نگاهی که شما دارید، هر چیزی پذیرفته است.

نیک‌آیین: ببینید نه این که هر چیزی پذیرفته است. بألاخره در داخل دین هم نمی‌توان به این کلیت گفت که هر چیزی پذیرفته است، نه! مادامی که در سازگاری بیفتد با اصول کلی که دین ترسیم کرده است. حالا در دین اسلام یا حتی در دیگر ادیان توحیدی مفهوم منجی، مفهوم پذیرفته شده‌ای است. حالا در مصادیق این که این منجی کیست، یهودیت یک قولی دارد، مسیحیت یک قولی دارد، تشیع هم یک قول دیگری دارد.

آقای محمدی، پاسخ آقای نیک‌آیین را شنیدید. کمابیش می‌گویند که خب اگر مبانی دینی را پذیرفتیم، چنین مسائلی را هم در کنارش می‌پذیریم یا به دنبالش طبیعی است که بپذیریم. پرسشم این است که از نگاه تاریخی چطور می‌شود پذیرفت؟ حالا آقای نیک‌آیین می‌گویند از نگاه درون دینی صحبت می‌کنند، اما پرسش اینجاست که حتی دینداران چطور می‌توانند چنین چیزی را با اطمینان بپذیرند؟

مجید محمدی جامعه‌شناس و تحلیلگر مسائل ایران، مقیم ایالات متحده آمریکاست. آقای محمدی که پیشینه تحصیلات حوزوی نیز دارد، سال‌ها در نشریات ایران و نیز در رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از ایران، دیدگاه‌ها و تحلیل‌های خود را با مخاطبان فارسی‌زبان در میان گذاشته است.

مجید محمدی: ببینید من معتقد هستم که حتی در چهارچوب درون دینی هم باور به چنین شخصی جزو مبانی اسلام و مبانی شیعه نیست. یعنی فقط بحث برون‌دینی نیست. در چهارچوب بحث برون‌دینی چون ما در چهارچوب عقل و تجربه به موضوع نگاه می‌کنیم، هیچ شاهدی وجود ندارد، هیچ دلیلی برای افراد غیر شیعه، غیر شیعه دوازده امامی دلیلی عرضه نشده که چنین شخصی وجود دارد.

اما در چهارچوب درون‌دینی هم استدلال‌های قدرتمندی را من نه در آثار مربوط به مهدویت و امام غائب دیده‌ام، نه در سخنان امروز آقای نیک‌آیین. صرف این که در چهارچوب لطف الهی باید چنین چیزی را پذیرفت، خب در چهارچوب لطف الهی خیلی چیزهای دیگر را هم می‌توانیم به افراد بباورانیم.

اصولاً این نوع روایت‌هایی که در این عرصه عرضه شده، این ها قابل اتکا نیست؛ چون روایت‌های منفرده بوده تواتری در آن نیست. این اسنادی که در مورد این داستان گفته شده، این ها اسنادی نیست که قابل اتکا باشد. روایات تاریخی برای این که چنین شخصی بوده اصلاً، چنین چیزی وجود ندارد.

اما در چهارچوب عقلانی هم اگر بخواهیم نگاه کنیم، چون قرار نیست مسلمانان حتی در چهارچوب‌های درون دینی‌شان عقل را انکار کنند. دو استدلال عرضه می‌شود برای امام زمان؛ یک استدلال که همین برهان لطفی است که آقای نیک‌آیین فرمودند. این در واقع، مبنایش این هست که چون امام زمانی را ما احتیاج داریم، بنابراین باید باشد. یعنی از نیاز به وجود می‌پرند. این استدلال خیلی به نظر من استدلال سستی است. چون اعتقاد دارند که باید فیض معنوی یا حجت خدایی بر زمین باشد، بنابراین هست.

دلیل دومی که می‌آورند این هست که ممکن هست که چنین موجودی باشد و ما ندیده باشیم، و از امکان به ضرورت می‌رسند. بسیاری از چیزها هست که ممکن است، ولی این که آیا در عالم واقع وجود دارد یا وجود ندارد، این را باید ما شاهد برایش داشته باشیم. این را باید افرادی مشاهده کرده باشند یا در زمان حاضر مشاهده کرده باشند یا در گذشته و این اخبارش به تواتر، نه فقط از سوی باورمندان، بلکه از سوی افراد متفاوت که قابل اطمینان باشد. مثل خبری که شما می‌شنوید باید از کانال های مختلفی این خبر به دست ما برسد که ما بتوانیم بهش باور بکنیم وگرنه یک خبری را کسی در روز اول آوریل می‌سازد یا دروغ سیزده به در، خب یک خبری کسی می‌سازد و بعداً مشخص می‌شود که این خبر، خبر جعلی بوده.

اتفاقا این روایت‌ها خیلی هم متنوع هستند در مورد امام دوازدهم. کسانی گفته‌اند که امام یازدهم اصلاً فرزندی نداشته، عده‌ای گفته‌اند خود امام یازدهم مهدی موعود بوده و باز می‌گردد، کسانی گفته‌اند که برادر او بوده حتی در روایت‌ها شما می‌بینید که به دعواهای خانوادگی بر سر ارث و میراث امام یازدهم اشاره می‌شود، امام زمان آقای نیک‌آیین از شما می‌پرسم بر اساس استدلالی که شما آوردید، پس به این ترتیب بیشتر در تاریخ مذهبی از نگاه شما وجود دارد تا تاریخ علمی.

نیک‌آیین: من قبل از این که پاسخ این پرسش را بدهم، جناب محمدی جملتاً و تفصیلاً وجود احادیث این چنینی در باب امام زمان را به هر حال اجمالاً منکر شدند و یا ضعیف دانستند، عرض می‌کنم که ما وقتی می‌گوییم حدیث ضعیف است، چون متأسفانه یک بلّیه دامن‌گیر تمامی روشنفکران به طور عمومی هست یا مدعیان روشنفکری که احادیث را جملتاً و تفصیلاً تضعیف می‌کنند، هرجا که نپسندند، تضعیف می‌کنند.

وقتی ما می‌گوییم حدیثی ضعیف است، بر کدامین مبنا ضعیف است، باید یک مبنایی برای ضعف سند ارائه بدهیم، بعد بگوییم فلان حدیث که نقل شده در باب تولد امام زمان، یا وجود امام زمان، از لحاظ گزارش تاریخی ضعیف است.

احادیث نقل‌شده حداقل در میراث مذهبی شیعه، پنجاه و یک حدیث از امام علی علیه‌السلام، پنج حدیث از امام حسن مجتبی علیه‌السلام، چهارده حدیث از امام حسین علیه السلام، یازده حدیث از امام زین العابدین علیه السلام، شصت و سه حدیث از امام باقر، صد و بیست و چهار حدیث از امام صادق سلام الله علیه، شش حدیث از امام موسای کاظم، نوزده حدیث از امام رضا علیه السلام، شش حدیث از امام جواد علیه السلام، شش حدیث از امام هادی و بیست و دو حدیث از امام حسن عسکری علیه السلام. این حد از تواتر را ما بیاییم تضعیف کنیم، فقط بگوییم ضعیف است و کل صورت مسئله را با همین ضعیف است، پاک بکنیم.

اما این که یک نفر چگونه می‌تواند شیعه باشد، اما باور به امام زمان نداشته باشد، خب این که مشخص است وقتی ما می‌گوییم شیعه دوازده امامی نمی‌شود تا امام یازدهم متوقف بشود، بعد خودش را شیعه دوازده امامی بنامد.

آقای نیک‌آیین، این که امام زمان به هر حال در زمان وجود داشته باشد، یا این که کسی باشد که گفته شود وجود دارد، کسی او را نمی‌بیند، عمر هزاران ساله دارد، و روزی ظهور خواهد کرد، این ها با هم یک معنی دارد؟

نیک‌آیین: نه، ببینید همین را عرض می‌کنم. این که امروز شما کسی را نمی‌بینید عمر هزاران ساله داشته باشد، دلیل بر رد وجود امام زمان نیست. اگر شما به عنوان یک مسلمان قرآن را می‌پذیرید، قرآن از نوحی یاد می‌کند که نهصد و پنجاه سال عمر کرده؛ از خضر پیامبری یاد می‌کند که تا الان زنده است و عمرش قطعاً بیش از دو هزار سال است؛ از عیسای پیامبری یاد می‌کند که به صلیب کشیده نشده و تا الان زنده است. پس عمر دراز، تناقضی ایجاد نمی‌کند. برای همین عرض می‌کنم بحثی در آن نیست.

ما قرار نیست عقل را تعطیل کنیم، اما یک سری بدیهیات و یک سری مفروضاتی آنجا وجود دارد که اعتقاد به وجود امام زمان هزار و اندی ساله در تناقض با آن مدعیات و آن مفروضیات نمی‌افتد. امام حسن عسکری سلام الله علیه، بارها و بارها در مناسبت‌های مختلف خبر تولد فرزندش را می‌دهد، حتی اشاره می‌کند. این از نظر منابع درون دینی درون مذهبی شیعه است، گزارش‌های تاریخی که خبر از تولد می‌دهند که شما می‌فرمایید گزارش‌های تاریخی نیستند، بنده عرض می‌کنم هستند و نمونه‌هایش را عرض کردم.

بسیار خب، آقای محمدی حالا در این مقطع بحث شاید بعضی از شنوندگان ما بخواهند از این زاویه به موضوع نگاه بکنند که آقای نیک‌آیین که از احادیث و تواتر این احادیث صحبت می‌کنند. در قرآن آمده که به آنچه که علم و آگاهی نداری از آن پیروی نکن. آیا به نظرتان مسلمانان می‌توانند به همین احادیثی که به شکل متواتر هم آمده، همین کفایت بکنند بسنده بکنند و آگاه باشند از وجود امام زمان؟

محمدی: پاسخ شما مشخصاً نه هست. مسلمان هم قرار نیست که عقل و تجربه و دانش و این ها را تعطیل کند. ببینید یک خلط اساسی وجود دارد در صحبت‌های آقای نیک‌آیین و آن هم خلط واقعیت و باور هست.

ایشان احادیث مختلفی را ذکر کردند از امام اول شیعیان تا امام یازدهم بر امام زمان. امام اول شیعیان که امام زمانی را ندیده که بر آن گواهی بدهد. این ها در واقع خبر هست از آینده. ما بهش می‌گوییم پیش‌گویی. به این ها نمی‌گویند شهادت دادن بر واقعیت. این ها احادیثی است در واقع اخباری است -من حالا در سندیت این احادیث به همه این ها شک دارم- فرض کنیم که همه این اخبار هم درستند، این اخبار گواهی از یک واقعیت نمی‌دهند، چون امام دوم شیعیان امام سوم شیعیان امام باقر این ها که حضور نداشتند که فردی زاده شده باشد به اسم محمد. آن ها چند ده یا چند صد سال قبل از او زندگی می‌کردند.

ما وقتی بحث تاریخی می‌کنیم ،باید برویم سراغ مورّخان ببینیم در کتب تاریخی چه آمده. در طول تاریخ شیعه ادبیات شیعه قبل از امام یازدهم اصولاً تعبیر مهدی وجود ندارد. در تفاسیر قرآنی هم که از این موضوع می‌شود، این ها همه می‌آیند و عبارات را به گونه‌ای که می‌خواهند تفسیر می‌کنند. نه در قرآن اثری از این که چنین فردی خواهد آمد، می‌بینیم و نه در روایات شیعه چنین عبارتی را می‌بینیم.

باور به منجی البته در میان ادیان وجود داشته، در ادیان ابراهیمی. اما از این که این باور وجود داشته، نمی‌شود نتیجه گرفت که چنین چیزی محقق شده. چنین چیزی نیست. فقط گفته شده که حسن عسکری چنین فرزندی داشته، اما نه کسی تولد او را دیده و نه کسی رشدش را شاهد بوده.ما اصولاً دلیلی بر وجود چنین فردی نداریم.

در واقع در این ایده امام زمان شیعه، پنج ایده جزئی‌تر وجود دارد. یک ایده، ایده مهدی است به عنوان فرد انقلابی که می‌آید و انقلاب راه می‌اندازد که این در دوره عباسیون شکل می‌گیرد. باور دوم باورهای آخرالزمانی هست که در دوران بنی‌امیه شکل می‌گیرد. باور سوم باور به نامیرا بودن است که در میان زرتشتیان بوده و توسط موالید مسلمانان انتقال پیدا می‌کند. باور چهارم باور به غیبت هست که این ایده عمدتا در میان کیسانیه مطرح بوده و بعداً منتقل می‌شود به شیعیان و باور پنجم هم باور سلطه جهانی هست که این را غُلات شیعه می‌گفتند.

شما وقتی این پنج باور را کنار هم قرار بدهید، می‌شود ایده امامِ زمانِ قائمِ مهدیِ شیعه. هر پنج تا باور، به شکل تاریخی در یک دوره سیصد ساله شکل گرفته و از جاهای مختلف آمده و در میان شیعیان تحول پیدا کرده. این یک باور است و نه یک واقعیت.

آقای نیک‌آیین در واقع نکته‌ای که آقای محمدی بر آن دست گذاشتند این است که آنچه شما در دفاع از وجود امام زمان مطرح می‌کنید، یک باور است و ربطی به واقعیت تاریخی ندارد.

نیک‌آیین: بله، من اجازه می‌خواهم این را اول پاسخ بدهم که بنده از همان ابتدا هم عرض کردم یکی مفهوم امام زمان است و تثبیت این مفهوم که عرض کردم از امام اول شیعیان بلکه از خود پیامبر اکرم این مفهوم که مفهوم قائم مفهوم منجی که یک مفهوم ریشه‌داری در همه ادیان است، تبیین شده و تشریح شده.

بعد ایراد ایشان نکته ایشان این بود که این عینیت ندارد و مثلاً امام هادی علیه السلام یا امام جواد که ندیدند امام زمان را، عرض کردم بیست و دو حدیث از امام حسن عسکری که پدر امام زمان هست، گزارش تاریخی تولد امام زمان هست گزارش شده و احادیث همه معتبرند باز ایشان نفرمودند که وقتی می‌فرمایند از نظر من آحاد بی‌اعتباری یعنی چی؟ بر اساس کدام مبنا بی‌اعتبار است؟ یعنی حدیث سنداً اشکال دارد؟ مضموناً اشکال دارد؟ بر چه اساسی ایشان بی‌اعتبار می‌دانند؟

اگر محمد بن علی بن حمزه که می‌گوید از امام حسن عسکری شنیدم حجت خدا بر بندگان و بر امام و بر جانشین من در پانزدهم شعبان سال ۲۵۵ در هنگام طلوع فجر متولد شد، اگر محمد بن علی ابن حمزه معتبر نیست، چه کسی او را تضعیف کرده کدام کتابِ سندِ حدیثِ شیعه این شخص را تضعیف کرده. اگر احمد ابن حسن ابن اسحاق قمی که گزارش کرده از حسن عسکری که وقتی مهدی متولد شد، نامه‌ای از امام حسن عسکری به من رسید که حضرت مرقوم فرموده بود فرزندی برایم متولد شده است، این موضوع را مخفی بدار -از جهت تقیه- اگر این معتبر نیست، به چه دلیل معتبر نیست.

ابن اثیر است در گزارش تاریخی در گزارش‌های سال ۶۳۰ قمری می‌گوید که در این سال امام حسن عسکری از دنیا می‌رود که او پدر محمدی است که شیعیان باور دارند به مهدی. پس گزارش است این گزارش تاریخی که مهدی تولد یافته است را ابن اثیر می‌پذیرد.

لفظ مهدی را شما می‌بینید در همان سال‌ها استفاده می‌شود، من نمی‌دانم چه طور این لفظ مهدی را فقط شیعیان استفاده می‌کردند. اساساً خلفای عباسی خودشان را مهدی می‌نامیدند برای این که خودشان را جا بزنند در نزد علوی‌ها به این که بله مهدی وعده داده شده آن ها هستند.

این ها گزارش‌های تاریخی است، این ها باورنیستند. این ها گزارش تاریخی کسانی هستند که تولد را گزارش کرده‌اند. کتابی را حیّان تقدیم کرده که از نظر درون‌دینی، با این که سنی است ادله قرآنی ارائه می‌دهد می‌گوید بله عیسی هم چنین بوده، نوح هم چنین بوده و تفاسیری که دارد.

این که حالا ما مستندات تاریخی از این گوشه و از آن گوشه بیاوریم که بگوییم که در طی سیصد سال شکل گرفته بنده عرض می‌کنم نه! دلایل مقابل این و رد کننده این نظریه هست. پیامبر اکرم که حالا که می‌فرمایند امام زمان را ندیده اند به تعبیر ایشان، ولی مفهوم مهدویت را بیان کردند. مسئله انقلابی بودن اصلاً چنین نیست، امام زمان یک مفهوم انقلابی نیست. این که جمهوری اسلامی آمده است لباس و جامه انقلابی گری به این مفهوم پوشانده است، برای ابزار سیاسی است و اعتقاد به مهدویت یک مفهومی است که شما را در حالت انتظار نگه می‌دارد و هر گونه قیام را در عصر غیبت نامشروع می‌داند.

اما یک پرسشی را که می‌شود اینجا پرسید این هست که اساساً آقای محمدی آموزه مهدویت به چه کار مسلمانان می‌آید؟ کسانی می‌گویند که این آموزه بیشتر به کار منافع سیاسی و اقتصادی روحانیون آمده تا به کار مؤمنان. شما در این مورد چه پاسخی می‌توانید بدهید؟

محمدی: ببینید بحث امام زمان از ابتدا هم من گفتم یک بحث علمی نیست که ما دنبال شواهد مربوط بهش بگردیم. بحث اعتقادی و دینی هست. تمام صحبت‌هایی که آقای نیک‌آیین کردند، همه بحث ایده است نه بحث واقعیت. من مشکلی ندارم بگویند این ها اعتقاد است، ولی وقتی می‌گویند واقعیت است، آنجاست که با آن مشکل پیدا می‌کنیم.

امام زمان به نظر من یک موجود خیالی و داستانی است. مثل پا گُنده، مثل مرد خُفاشی، مرد عنکبوتی، مرد شش میلیون دلاری، سوپرمَن یا رستم خودمان. بحث از وجودش اصولاً بحث بی‌فایده‌ای است، چون شواهدی هم که بر این موضوع عرضه می‌شود، عمدتاً مبنی است بر خواب و خیال و داستان‌پردازی.

اما این که چرا این داستان‌پردازی‌ها انجام می‌شود، این ها نیازهای اجتماعی است. جنبش‌های اجتماعی نیاز به مُنجی دارند، نیاز دارند که مردم را بسیج کنند، نیاز دارند که مردم را حرکت بدهند. عین داستان جامعه امام زمانی که شیعیان وعده داده‌اند. شما در ایدئولوژی‌های قرن بیستم در میان کمونیسم هم می‌بینید یک ایده کاملاً رمانتیک هست. در میان ادیانی هم که وجود داشته، عمدتاً این ادیان در دوره‌های نهضتی خودشان این ایده‌ها را مطرح می‌کنند. بحث عباسیون را که من مطرح کردم، بحث انقلابی‌گری، بحث امروز نبود بحث دوره عباسی بود. در آن دوره عباسیون یک جریان انقلابی بودند علیه بنی‌امیه و عمدتاً همان‌ها بودند که از این ایده مهدی دفاع می‌کردند یا این ایده را مطرح می‌کردند.

این که این باور خریده می‌شود به نظر من پنج تا زمینه اجتماعی مشخص دارد. جامعه‌ای که به دنبال تحولات تدریجی برای بهتر شدن اوضاعش نیست به این ایده‌های مُنجی و ناجی پناه می‌برد. جامعه‌ای که انسان با علم و عقل و دستاوردهای بشری یا آشنا نیست، یا بخشی از جامعه با این دستاوردها آشنا نیستند، می‌رود سراغ این ایده‌های امام‌الزمانی و آخرالزمانی و مُنجی و حجت و این ها.

در جامعه‌ای که داستان‌سرایان جای سیاست‌گزاران را بگیرند، باز جای این ایده‌های موعودگرایانه باز می‌شود. شما ببینید در دوره آقای احمدی‌نژاد چقدر جای این ایده‌های موعودگرایانه در ایران باز شد. همچنین در مهم‌ترینش در جامعه‌ای که مردم با محدودیت‌های خودشان با محدودیت‌های علم با محدویت‌های عقل آشنا نباشند و بخواهند از این ها گریز بزنند، طبعاً افراد می‌روند به سراغ این گونه ایده‌های ناجی‌گرایانه و موعودگرایانه.

درست است کسانی بوده‌اند که گواهی داده‌اند برای این که چنین فرزندی زاده شده، اما اگر دو گروه از شیعیان چنین گواهی را دادند، دوازده گروه از شیعیان چنین گواهی را انکار کردند. این یک امر زمینی است هم شریعتش را بشر ساخته، هم باورهای کلامی‌اش را بشر ساخته. متأسفانه کسانی که به این ایده‌ها و مفاهیم احتیاج دارند می‌آیند و این ایده‌ها را به عنوان واقعیت به جامعه بشری عرضه می‌کنند.

آقای نیک‌آیین شما هم پاسخ این پرسش من را شاید بخواهید بدهید. چون آقای محمدی نظرشان این هست که دین مسئله زمینی ساخته دست بشر و گروهی از شیعیان به این ایده مهدویت نیاز داشتند. به نظر شما اساساً آموزه مهدویت به چه کار مسلمانان می‌آید؟

نیک‌آیین: ببینید البته من این صورت‌بندی سؤال یک اشکال دارد. اول آن صورت‌بندی را عرض کنم که اشکالی که مطرح هست. این پرسش مبتنی بر یک نگاه ابزاری است که آقا اگر یک مفهومی، یک آموزه‌ای کارکردی دارد برای ما آن را می‌پذیریم برای امروزمان، اگر ندارد که نمی‌پذیریم. این اساساً بحثی است که حداقل در ادیان «سالبه به انتفاع موضوع» است، به خاطر این که شما نماز را هم ممکن است به کارتان بیاید می‌پذیرید، وجود خدا آن چنانی با وجود چنان اوصافی هم همین طور، جبرائیلی که نازل می‌شود و وحی را نازل می‌کند هم ممکن است به کار شما امروز نیاید، اما وجودش بخشی از ضروری دین هست.

نظریه مهدویت ببینید برخلاف آنچه آقای محمدی می‌گویند، نظریه‌ای برای انقلابی‌گری نبود. نظریه‌ای بود که از ابتدا برای زنده نگه داشتن روح امید در میان مسلمانان بود، و برای این بود که این اسلام با این ویژگی‌ها با این مشخصات، روزی روزگاری امکان تطبیق به واسطه کسی که خطا نمی‌کند یعنی امام معصوم، -البته من متأسفم از تشبیهاتی که استفاده شد، موجود خیالی، موجود افسانه‌ای، آن داستان‌هایی که مطرح شد به هر حال در شأن یک بحث علمی نبود- اما به هر حال روزی روزگاری این مهم ترین کارکرد مفهوم مهدویت بود.

امام صادق، امام کاظم، سلام الله علیه معروف بود، اساساً شیعیان می‌آمدند خدمت ایشان می‌گفتند شما مهدی موعود هستی شما باید قیام کنید. حضرت می‌فرمودند نه الان وقت ظهور مهدی نیست. مهدی فرزندی از فرزندان من است امام دوازدهم شماست. تا قبل از قرن هشتم هجری، حتی بعد از قرن هشتم هجری، مفهوم مهدویت هیچ گاه دستاویزی برای قیام و تغییر حکومت یا مقاصد سیاسی نبوده. بنابراین کارکردش نگه داشتن روح امید و برای تحقق آن آرمان‌شهر موعود الهی بود.

عرض کردم خدمت ایشان، روز اول پیامبر اکرم خبر می‌دهد که این زمین پر از فساد خواهد شد، پر از ظلم و ستم خواهد شد و مهدی می‌آید و این را تغییر می‌دهد. پس این تغییر به تعبیر جناب محمدی که البته تعبیر دقیقی نیست، انقلابی‌گری بعد از سیصد سال نیامد. همان روز اول پیامبر اکرم مسئله را مطرح کردند الان ما همه حقیقت کشتار یهودیان و هولوکاست را عده‌ای منکر می‌شوند. بله می‌گوییم حرف احمقانه‌ای می‌زنند، یک واقعیت تاریخی است که هیتلر در اردوگاه‌ها عده‌ای یهودی را کشت، واقعیت مسلم تاریخی است و می‌پذیریم.

ولی آقای نیک‌آیین، من البته نباید دخالت بکنم در گفت‌وگوی شما ولی در موضوعی که اشاره می‌کنید، خب اسناد تاریخی وجود دارد.

نیک‌آیین: نه ببینید، خب اسناد تاریخی وجود دارد. در همین مورد هم بنده عرض می‌کنم اسناد تاریخی را که ارائه دادم، اما ایشان می‌فرمایند علی رغم وجود این اسناد تاریخی یک عده‌ای از شیعیان آمده‌اند منکر شده‌اند که ما باید آن ها را ندیده بگیریم. بنده همین قیاس را درباره هولوکاست پیاده می‌کنم. عرض می‌کنم آقا این هم اسناد تاریخی هست، ولی یک عده‌ای حتی یک عده‌ای به نام روشنفکر، خیلی دانشگاهی و آکادمیک، مثل گارودی هم می‌آید منکر می‌شوند.

به هر حال در ایران حکومت اسلامی بر سر کار است و پرسش اینجاست که مفهوم مهدویت و امام زمان که از صفویه به بعد ابعاد جدی حکومتی به خودش گرفته، می‌تواند به نظر شما مورد سوءاستفاده قرار بگیرد یا نه؟

نیک‌آیین: جمهوری اسلامی همه مفاهیم دین نه فقط مهدویت، از عاشورا بگیرید تا مهدویت تا برسیم به مهدویت تا شعائر تا مناسک تا حتی حج را چنان استحاله کرده است، چنان سیاسی کرده است، چنان این مفاهیم را به تعبیری به آلودگی کشانده است، که شما از هیچ مفهومی نمی‌توانید دفاع بکنید.

به طور مشخص، در مورد مهدویت و امام زمان من از شما می‌پرسم.

نیک‌آیین: اما مهدویت، شما برخورد حکومت با جریان‌های مدافع مهدویت که قرائت دیگری از مهدویت دارند، قرائت انتظار محور از مهدویت دارند، -نه قرائت انقلابی‌محوری که مورد نقد جناب آقای محمدی است و به درستی هم هست- ببینید چه برخوردی کردند با خوانشِ انتظار محور. انجمن حجّتیه که البته مورد اتهام است و ناجوانمردانه انواع و اقسام اتهام‌ها به این انجمن نسبت داده شده، شما ببینید چطور جمهوری اسلامی با انجمن حجّتیه برخورد کرد.

بسیار خب. پس دیدگاه شما این است که از یک قرائت به خصوصی از ایده مهدویت هست که جمهوری اسلامی ایران و حکومت اسلامی در ایران حمایت می‌کند. اجازه بدهید که ما ببینیم آقای محمدی در این مورد چه دیدگاهی دارند. آقای محمدی شما چه فکر می‌کنید؟ کسانی معتقد هستند که به هر حال با وجود حکومت اسلامی در ایران ایده امام زمان می‌تواند که مورد سوءاستفاده قرار بگیرد.

محمدی: اسمش را سوءاستفاده نمی‌شود گذاشت، از این ابزارها استفاده می‌کنند. آن پنج مفهومی را که من خدمت‌تان عرض کردم جمهوری اسلامی آمده روی ایده اول و پنجم کاملاً تمرکز پیدا کرده؛ این که مهدی یک چهره انقلابی است و قرار است دنیا را عوض کند، و ابزاری است برای جمهوری اسلامی برای بسط امپریالیسم شیعی. همان طور که متأسفانه آقای نیک‌آیین در بحثی که من کردم در مورد این ترکیب این پنج ایده در سیر تحول تاریخی‌اش در طی سیصد سال، ایشان هم رفتند سراغ همان ایده انقلابی و به آن ایده جواب دادند. یعنی با نوعی تقلیل‌گرایی تلاش کردند که بحث من را نفی کنند.

جمهوری اسلامی از همه این ابزارها استفاده می‌کند و اتفاقاً این ابزارها همه برای سوءاستفاده است. مثل این است که ما بگوییم یک خانمی لباس زیبایی را پوشیده برای دلربایی. این لباس برای دلربایی است، سوءاستفاده از آن لباس نیست. جمهوری اسلامی این ابزارها برایش فراهم شده در طول تاریخ، حکومت دینی به طور کلی از همه این ابزارها امروز دارد به خوبی استفاده می‌کند، برای این که اهداف و مقاصد خاصی را پیش ببرد.

خیلی سپاسگزارم مجید محمدی و آقای نیک‌آیین که در بحث امروز ما در تابو شرکت کردید. از همراهی‌تان سپاسگزارم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد